رها
نخ سفید با قلاب بافندگی در میان انگشتانش در رقص است. دختری که میگوید تازه از خاکستر ناامیدی برخاسته و در خانهای با دیوارهای گلی در مکروریان کهنهی شهر کابل، مشغول بافیدن لیفهایی است که مادرش سفارش جدیدی گرفته است.
زرین* ۲۹ ساله، به گفته مادرش پنج ماه است که از مشکلات شدید روحی و روانی بهبود یافته است. مادرش به رسانهی رخشانه گفته است: «همینکه طالبان آمدند و زنان شاغل را از انجام وظیفه مانع شدند، دخترم با خانه نشین شدن و غم بیکاری و بیپولی به مشکلات روحی و روانی دچار گردید.»
سال گذشته در چنین روزهای حلقهی جنگ به کابل در حال نزدیک شدن بود. تصور همه این بود که حداقل کابل به این زودی به دست طالبان نمیافتد. زرین مثل بسیاری از شهروندان کابل تا روز سقوط به دفتر کارش رفت.
زرین تا قبل از طالبان در وزرات کار و امور اجتماعی کار میکرد. اوهزینهی زندگی مادر، برادر و سه خواهرش را تامین میکرد.
زرین که دانشآموخته شرعیات از دانشگاه کابل است میگوید، شوک سقوط برق آسای کابل و محدودیت طالبان علیه زنان، مثل بسیاری از زنان دیگر، امیدش را خاکستر کرد. طالبان مضاف بر قوانین سختگیرانهی دیگر، کار زنان را در ادارههای دولتی افغانستان نیز ممنوع کردهاند. اکنون زنان در ادارههای طالبان در افغانستان حق کار ندارند.
تهمینه* ۵۵ ساله، مادر زرین با نشان دادن نسخهها و داروهای نیمه مصرف شدهی دخترش میگوید، به کمک دارو و در مان، زرین بهبود یافته است: «داکتر، نجات او را از مرز جنون و دیوانگی معجزه میداند.»
مسعوده نظیمی داکتر معالج زرین نیز گفته است که او به افسردگی شدید دچار شده بود که با کمک دارو و روان درمانی بهبود یافته است.
این پزشک معالج بیماریهای روحی و روانی گفته است: «اکثر مراجعین من زنان و دخترانی تحصیل کردهای هستند که یا از درس و تحصیل باز ماندهاند و یا از وظایفشان اخراج شدهاند. حتی کسانی هستند که مجبور به ازدواجهای اجباری شده که تحمل وضعیتهای پیش آمده برایشان قابل قبول نیست.»
دیدن خنده بر لبهای زرین برای تهمینه خوشحال کننده است. اما با این هم، نگرانی را که این زن ۵۵ ساله از سرنوشت زنان و دختران زیر سایهی طالبان دارد، نمیتواند بروز ندهد: «مرا حیف از این میآید که دخترم را با تحمل مشکلات اقتصادی و اجتماعی باسواد ساختم اما طالبان آمدند و یک شبه تمام دستآوردهای دختران ما را با خاک یکسان کردند.»
تهمینه و زرین، هر دو اینروزها هزینهی زندگی خود را از طریق بافندگی مثل لیف، پیراهن، دستمال و صنایعی از این دست، تامین میکنند. برای زرین روزهای نشستن در کنج خانه و بافندگی وضعیت ایدهآلی نیست. او میگوید، نمیداند این وضعیت تا چه زمان ادامه خواهد یافت. آیا باید دست آوردهای ۲۰ سال گذشته زنان را خاتمه یافته ببیند؟
هرچه هست، اما بافندگی این روزها برای زرین هم نان است و هم راهی که او رشتهی افکار منفیاش را با آن پاره میکند. از قدیم گفتهاند که «بافتن» علاوه بر این که یک هنر سرگرم کننده است، مزایای سلامتی شگفتانگیزی نیز دارد.
زرین خودش گفت: «زندگی ارزش جنگیدن را دارد. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، مجبور به زندگی کردن هستیم. من زمانی که به ۵ ماه پیش میاندیشم، با خود میگویم که چرا از همان زمان به جای زانوی غم بغل گرفتن و ناامید شدن، از هنر دستی خود استفاده نکردم.»
یادداشت: نامهایی که با علامت «*» نشانی شده، مستعار انتخاب شدهاند.