زینب صابری
با رویکار آمدن طالبان، زنان این روزها همزمان با سایر مشکلات، با مشکل اقتصادی نیز روبهرو هستند. مشکلی که بر گسترش شدید فقر دامن زده و ریشهی بسیاری از جرایم و مشکلات دیگر میتواند باشد . هر چند در جامعه فعلی ما تمامی افراد (مرد و زن) درگیر مشکلات اقتصادی و فقر هستند؛ ولی زنان همواره بیشتر در معرض آن قرار دارند. درواقع در کشوری مانند افغانستان که تبعیض بهصورت سیستماتیک در آن وجود داشته و دارد؛ افراد در برخورداری از مشکلات اقتصادی نیز از تبعیض بیبهره نبودهاند و زنان مانند همیشه در رأس آن قرار دارند.
طالبان همزمان با حضور در افغانستان به اعمال برخی ممنوعیتها و محدودیتها برای زنان اقدام کردند. ممنوعیتهایی که درواقع به خانهنشین ساختن زنان میانجامد. خانهنشین ساختن زنان و دور ماندن از جامعه پیامدهای منفی بسیاری را در پی دارد که مهمترین آنها میتواند فقر زنان باشد. خانهنشین ساختن زنان و گرفتن حق کار و اقتصاد از آنان درواقع فقر را در جامعه بیش از پیش به سمت جنسیتی شدن پیش میراند. در این صورت، زنان بیش از گذشته با مشکلات اقتصادی روبهرو خواهند شد و در نتیجه، آسیبپذیری آنان افزایش مییابد. فقر، خود به تنهایی عامل و ریشه بسیاری از خشونتها، تبعیضها و جرایم بوده و افراد را به سمت از دست دادن قدرت و تبدیل شدن به برده پیش میراند. مواجه بودن نیمی از افراد جامعه با فقر و پیامدهای آن نه تنها برای خود فرد، بلکه برای کل جامعه خطرآفرین است.
یکی از مشکلاتی که با رویکار آمدن طالبان و گسترش فقر در میان زنان اتفاق افتاده است، افزایش تعداد تگدیگران زن در سطح جامعه است. تکدیگری نه تنها نشان دهنده فقر یک قشر از جامعه و مشکلاتی است که با آن درگیر هستند، بلکه نمایانگر ناتوانی یک دولت در برآورده ساختن نیازهای اساسی افراد آن جامعه نیز هست. اما در مورد طالبان و زنانه شدن فقر در افغانستان موضوعی که کاملا روشن و واضح است این است که طالبان نه تنها قادر به مبارزه با مشکلات موجود و برآورده ساختن حقوق زنان و احترام به آن نیستند، بلکه در صدد خانهنشین ساختن زنان و اعمال محرومیت و محدودیت بر آنهاست.
مشکلاتی که زنان و دختران در حالت عادی در جامعهای مانند افغانستان در خیابان با آنها مواجه میشوند، فراوان هستند و در صورتی که فرد متکدی بوده و جایگاه اجتماعی وی متزلزل باشد، این خطرات و آسیبها افزایش مییابند. خطراتی مانند بدرفتاریها، انواع خشونتهای کلامی و جنسی، اختطاف، قاچاق انسان و درگیری در بسیاری از جرایم. البته این خطرات شامل پسران و مردان نیز میگردد اما در مورد زنان و دختران مخصوصا در سنین پایین آن هم در خیابانهای پر از وحشت کابل، چندین برابر افزایش مییابد.
تأثیر این خشونتها و درگیر شدن در جرایم چنان فراوان است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. مشکلات روحی، روانی و جسمی فراوانی که زنان و دختران پس از تجاوز، خشونتهای فیزیکی، اختطاف و سایر مشکلات با آن مواجه میشوند، مخصوصا در جوامع سنتی – مذهبی بسیار فراواناند و سراسر زندگی آنان را تحت تأثیر قرار میدهد.
معمولا زنانی که به عنوان متکدی در جامعه حضور پیدا میکنند، به دلیل نوع نگاه جامعه و اطرافیان به پدیده تکدیگری و متکدیان، احساس شرمساری داشته و این امر باعث کاهش ارتباطات وی در سطح خانواده و جامعه میگردد؛ این گوشهگیری و انزوا، امید به زندگی و فرصتهای رشد را از افراد سلب میکند. دخترانی که متکدی هستند و یا در این خانوادهها زندگی میکنند نیز معمولا فرصتهای دوستی و ازدواج را از دست میدهند. از طرفی، این افراد به دلیل نداشتن رژیم غذایی مناسب و شرایط غیربهداشتی معمولا سلامت جسمی خود را نیز از دست میدهند و بر همین اساس روز به روز بر ناتوانی این افراد افزوده میگردد.
تکدیگری زنان در افغانستان عمدتا نتیجه ضعف دولت، عوامل اجتماعی – اقتصادی در جامعه سنتی – مذهبی و مردسالار است که دسترسی زنان به آموزش، کسب مهارت و ادغام در بازار کار را محدود میسازد. نبود مهارت و شغل باعث تقویت تکدیگری میشود . از طرفی، فقر و تکدیگری فرصت دسترسی به این قابلیتها را از فرد میگیرد. در حال حاضر حضور طالبان وقوانینشان در مورد زنان، تغییر وضعیت اقتصادی کشور، افزایش قیمتها، کاهش معاش کارمندان، بیکاری همه و همه دست به دست هم میدهند تا زنان که همواره از جایگاه اجتماعی- اقتصادی خوبی برخوردار نبودهاند مشکلات بیشتری را تجربه نمایند. با توجه به عوامل زمینهساز تکدیگری به نظر میرسد، سادهترین و کارآمدترین راه برای مبارزه با تکدیگری ایجاد مهارت، شغل، توانمندسازی زنان، ایجاد نهادهای حمایتی مؤثر و حمایت از افراد و خانوادههای آسیبدیده است. گرفتن فرصتهای رشد و اشتغال از زنان، بزرگترین خشونت علیه آنان است که آنان را به برده جامعه مردسالار و سنتی – مذهبی تبدیل میکند. فردی که به هر نوعی از خشونت متأثر شده است، نمیتواند کارآیی لازم را در زندگی شخصی و اجتماعی خود داشته باشد.
همان طور که گفته شد، فقر زنان پیامدهای منفی بسیاری را در پی دارد که صرفا به تکدیگری منحصر نمیگردد. مشکلات مالی و به خصوص اقتصاد ضعیف زنان نرخ خشونتهای خانگی علیه زنان را افزایش میدهد. این خشونتها میتواند شامل خشونتهای جسمی، کلامی و یا هم عدم دسترسی زنان و روا داشته شدن تبعیض علیه آنان در استفاده از امکانات خانواده باشد. از طرفی، این روزها شاهد افزایش فروش دختران و ازدواج زودهنگام آنان هستیم. میزان این آسیبها به قدری فراوان است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. از طرفی، تمامی این عوامل، آسیبها و زمینهها چنان به یکدیگر تنیدهاند که نمیتوان آنها را از یکدیگر جدا ساخت.
یکی دیگر از پیامدهای فقر زنان تن فروشی زنان است که هم زمان با افزایش فقر، افزایش مییابد. در جامعهای که زنان از حق کار محروم باشند و از طرفی مهارت، تخصص و دانشی در کسب درآمد به شیوه درست و قانونی را نداشته باشند، مجبورا از راههای غیرقانونی و خلاف هنجار و ارزشهای جامعه استفاده میکنند. اگر بخواهیم به تمامی این آسیبها (تن فروشی، تکدیگری، خشونت و… ) دقیقتر بنگریم، میبینیم که هر یک از اینها خود زمینهساز آسیبها و بسیاری از جرایم دیگر هستند که در نهایت باعث کاهش سلامت جسمانی، روانی، بهداشتی زنان، خانواده و کل جامعه میگردد.
خانهنشین ساختن و محدود و محصور ساختن زنان علاوه بر محروم کردن آنان از حقوق بشریشان، کل جامعه را در معرض خطر و آسیب قرار میدهد. آسیبهایی که تا نسلهای بعد ادامه خواهد داشت و غیرقابل جبران هستند. کسانی که در راس یک جامعه هستند بدون در نظر گرفتن شرایط و سنجیدن این آسیبها نمی توانند دست به وضع قوانین و صدور احکامی بزنند که کل جامعه را در معرض خطر قرار میدهند.