سمیه ماندگار
۱۲ سال تلاش و تقلا، آخر هم خانهنشینی سرنوشت بسیاری از دختران در افغانستان تحت حاکمیت طالبان است. این گزارش روایت دخترانی است که در کانکور ۱۴۰۰ به دانشگاه راه یافته اما به خاطر محدودیتهای طالبان علیه زنان و دختران و نگرانی خانوادهها اجازه نیافته که به دانشگاه بروند.
از طرف دیگر، دختران گفتهاند که خانوادههای شان به خاطر فقر نتوانسته هزینهی تحصیل دختران را تامین کنند. در حالی که پسران خانواده هرگز به خاطر فقر از دانشگاه محروم نشدهاند. کاری که از نظر دختران تبعیض آشکار جنسیتی است.
اگر فقر و طالبان سد راه گلجان براتی* نمیشد، حالا سال اول دانشگاهش را در کابل تمام کرده بود. گلجان ۲۰ ساله در امتحان کانکور سال گذشته در دانشکده ژورنالیزم دانشگاه کابل پذیرفته شده بود. اما او به رسانهی رخشانه گفته، به سه دلیل عمده نتوانسته دانشگاه بخواند: فقر، ممانعت خانواده و محدودیتهای طالبان.
خانواده گلجان در ولسوالی پنجاب بامیان زندگی میکند. سال گذشته وقتی او خبر قبولیاش را در دانشگاه کابل به خانوادهاش داد، تصور هم نمیکرد که چنین پاسخی بگیرد: «دختر بدون محرم نمیتواند سفر نماید. بدون محرم نمیتواند درس بخواند. بدون محرم نمیتواند اتاق بگیرد. پس، بیا و از خیر همین درس بگذر.»
گل جان میگوید، حتی خانوادهاش نگذاشت که او در دانشگاه، مراحل ثبت نامش را پیش ببرد. هرچند از نظر گلجان، مقصر درجه اول محرومیت او از دانشگاه خانوادهاش نیست. در حقیقت این طالبان است که مسبب چنین وضعیتی شدهاند. اگر قبل از طالبان بود، پدر کارگرش مثل هر پدر دیگر در پنجاب فقر زده ،از حمایت تحصیل دخترش دریغ نمیکرد. «وقتی آدم نتانه درس خوده ادامه بته، هیچ درس نخانه بهتره.»
طالبان محدودیتهای زیادی علیه زنان وضع کردهاند. از جمله دختران بالاتر از صنف ششم هنوز اجازه مکتب رفتن ندارند. این گروه از زمان برگشت دوباره به قدرت، دستکم ۳۰ فرمان محدود کننده علیه زنان وضع کرده است. هرچند طالبان مشخصا بر رفتن دختران به دانشگاه محدودیتی وضع نکردهاند؛ اما محدودیت سفر تنهایی دختران دانشجو، تفکیک جنسیتی در دانشگاهها و حجاب اجباری در عمل، سد راه تحصیلات دانشگاهی بسیاری از دختران شده است.
قبلا گزارشهایی در رسانهی رخشانه به نشر رسیده که نشان میدهد دختران دانشجو با مشکلات زیادی برای رفتن به دانشگاهها مواجه شدهاند. حتا وضع محدودیت بر سفر تنهایی زنان از طرف طالبان، باعث مخالفت خانوادهها با تحصیل دختران شدهاند.
براساس یک گزارش دیگر، یک منبع مسوول از بخش امور محصلان دانشگاه کابل قبلا به رسانهی رخشانه گفته که به خاطر فقر و محدودیت طالبان، انصراف موقتی دختران دانشجو از تحصیل در دانشگاه کابل بهطور بیپشینهای افزایش یافته است.
گلجان فکر میکند در محرومیت او از دانشگاه، خانوادهاش هم مقصر است. برغم مشکلات، خانوادهاش باید او را درک میکرد و پشت تصمیم او برای رفتن به دانشگاه میایستاد. «وقتی یک خانواده نتانه یک دختر ره درک کنه، آدم چه کار میتانه بکنه.»
زیبا ابراهیمی* ۱۹ ساله است. او ساکن منطقه دور افتاده «ترغی» در ولسوالی پنجاب بامیان است. زیبا سال گذشته امتحان کانکور داده و در رشته تاریخ در دانشگاه بامیان پذیرفته شده است. اما مثل بسیاری از دختران دیگر حسرت دانشگاه در دلش مانده است. او گفت: «دخترای زیادی است که از ساحه ترغی که امتحان داده و همهی شان کامیاب شده ولی بنا به شرایط خراب فعلی نتوانسته دانشگاه بروند.»
زیبا میگوید، بعضی از خانوادهها به خاطر فقر هم نتوانسته دختران خود را به دانشگاه بفرستند. به قول او، از حدود هشت دختری که سال گذشته از منتطقه «ترغی» امتحان کانکور داده و قبولی دانشگاه را هم گرفته، تنها یک دختر توانسته دانشگاه برود. «دوازده سال درس خواندم. تلاش کردم. یگانه آروزیم این است که دانشگاه بخوانم.»
هرچند تا قبل از طالبان محدودیتهایی سر راه تحصیلات عالی زنان وجود داشت، اما نه اندازه امروز که طالبان در افغاستان حاکم اند. به روایت آمار، تا قبل از طالبان نزدیک به ۹۰ هزار دانشجوی دختر و زنان دانشجو در دانشگاههای دولتی و خصوصی در افغانستان در حال تحصیل بودند.
به گفتهی زیبا، محدودیتهای طالبان علیه زنان ترس بزرگی در دل مردم انداخته و خانوادهها به راحتی از حق تحصیل دختران خود چشمپوشی میکنند. زیبا بارها با پدر و مادرش حرف زده تا موافقت آنها برای دانشگاه رفتن بگیرد، اما پاسخ آنها این بوده که نگران محدودیتهای بیحد و حصر طالبان اند.
زیبا میگوید، جایی که زندگی میکند با برگشت طالبان افکار زنستیزانه در حال رشد است. «حضور طالبان باعث شده تا دیدگاه مردم نیز ۱۸۰ درجه تغییر کند و به سنتهای قبلی رجوع نمایند. محروم کردن دختران از دانشگاه، خود نمونهای از این گونه رجوع است.»
رویای نا تمام حبیبه*۲۵ ساله ریشه در یک چیز دیگر دارد: فقر. حبیبه میگوید، هرچند خانوادهاش فقیر است، اما سه برادرش هرگز به خاطر فقر از دانشگاه محروم نشدهاند. اما وقتی نوبت به او رسیده حکایت یک بام و دو هوا شده است: «بنا به مشکلات اقتصای ما نمیتوانیم تو را هم به دانشگاه بفرستیم. همان بهتر که عروسی کنی و تشکیل خانواده بدهی.»
حبیبیه با برادر کوچکتر از خودش هر دو یک سال از مکتب فارغ شده، اما او اجازه نیافته در امتحان کانکور شرکت کند و برادرش حالا دانشجو است ولی او مجبور به ازدواج شده است. حبیبه میگوید، او دوست داشت حقوق بخواند و وکیل مدافع شود: «این آرزو، برای همیشه آرزو ماند.»
یادداشت: نامها به خواست مصاحبه شوندگان، تغییر داده شده است.