ریحانه هنوز کودک بود و با عروسکهایش بازی میکرد که پدرش تصمیم گرفت تا دخترش را سربدل کند و به پسرش زن بگیرد. ریحانه در یک چشم به هم زدن گرفتار ازدواج زیر سن و اجباری شد.
ریحانه و برادرش هر دو کودک بودند و هیچ کدام سن قانونی را تکمیل نکرده بودند. پدر آنان با لجاجتاش تلاش میکند که به هر نحوی شده این تصمیماش را عملی کند. یکی از همسایهگان پدر ریحانه حاضر شده بود که دختران شان را سربدل کنند و پیوند خویشاوندی شان را محکم نمایند.
ریحانه روی ذهنش فشار میآورد و سیر تا پیاز آن تصمیم نادرست پدرش را بهخاطر میآورد و به شدت خشمگین میشود. او میگوید روزی که خانوادههای شان برای خرید وسایل مورد نیاز عروسی به بازار میرفتند، او در خواب بود:” زمانی که مرا برای خرید عروسی میبرد صبح از خواب بیدار نمیشدم پدرم با سیلی به صورتم زد تا از خواب بیدار شدم. از خانه تا بازار گریه کردم. پدرم از یک دکان برایم گودی خرید. آن گودی سبب شد گریهام بند بیاید.”
ریحانه برای زن برادرش سربدل شد. وقتی عروسی برگزار شد نه ریحانه، نه برادرش و نه آن دختری که قرار بود عروس برادر ریحانه شود به آن رضایت داشتند. چون تصمیم پدر خانواده بود، مجبور شدند که بپذیرند.
ریحانه وقتی به خانه همسرش رفت، کودک بود. او مثل یک زن با تجربه هیچ وقت نمیتوانست کارهای امور خانهداری را پیش ببرد. همسر ریحانه سرباز ارتش ملی بود و کمتر در خانه حضور داشت. روزهای که همسر ریحانه در خانه نبود، مادر همسرش، او را به دلیل این که نمیتواند شبیه یک زن با تجربه کارهای خانه را درست پیشببرد، مورد سرزنش قرار میداد.
ازدواج اجباری و زیر سن ریحانه، پایان ماجرا نبود. وقتی برادرش همراه دختری که سربدل ریحانه بود، رفتار نادرست داشت، خانواده همسر ریحانه نیز علیه او خشونت میکرد. دو دختر نوجوانی که قربانی لجاجت و سنت پدرهای شان شده بودند، همواره مورد خشونت خانگی قرار میگرفتند.
با آن هم ریحانه تحمل میکرد. او همیشه در مقابل خشونت خانواده خسرش، صبوری میکرد. ریحانه با آن که کودک بود ولی او باردار شده بود.
ازدواج برادر ریحانه تنها هشت ماه دوام پیدا کرد. برادر ریحانه چون راضی به عروسی زودهنگام نبود و پس از مجبوریتهای که از سوی پدرش بر او تحمیل شده بود، خودش دیگر صاحب صلاحیت زندگیاش بود. او تصمیم گرفت که خانماش را طلاق بدهد. طلاق زن برادر ریحانه سبب شد که ریحانه نیز از همسر و کودک نوزادش که تازه سه ماهه شده بود، جدا شود. ازدواج به اجبار و اکنون براساس لجاجت برادرش، باید طلاق را هم تجربه میکرد.
پس از آن که خانواده پدر ریحانه، طلاق او را به اجبار گرفت، همسر ریحانه به سوریه رفت. ریحانه هنوز هم نمیداند که همسرش کجاست و چگونه او را طلاق داده است. این اتفاق حدود ۸سال پیش صورت گرفته و حالا ریحانه از کودک ۸سالهاش هیچ خبری ندارد.
ریحانه گلویش را بغض میگیرد. او که زیر فشار سختیهای روزگار قرار گرفته میگوید:” وقتی فرزندم به دنیا آمد هم جگر خون بودم و هم خوشحال چون میگفتم تمام عروسکهایم را آتش زدند؛ اما این عروسکم را از من گرفته نمیتوانند ولی او را هم از من جدا کرد”.
حالا که ۹ سال از این ازدواج اجباری میگذرد، با آن که ریحانه برای دومین بار ازدواج کرده و زندگی جدید را ساخته است؛ اما هنوز داغ جدایی از کودکش را بر دل دارد. جدایی به اجبار از فرزند سه ماههاش ریحانه را منزوی کرده است. هنوز آسیبهای روحی و روانی این فراز و فرود زندگی بر ریحانه سایه افکنده است.
ریحانه میگوید وقتی از کودکش جدا شد، تا هنوز او را ندیده و هیچ احوالی از او ندارد. خانواده همسر قبلی ریحانه به کودکش گفته است:” وقتی تو متولد شدی، مادرت مٌرد.”
ریحانه حالا ۲۷ سال عمر دارد با آن که روزهای سختی را تجربه کرده؛ اما مبارزه او برای یک زندگی ایدهآل جریان دارد. ریحانه سال سوم دانشگاه است. او بعد از طلاق از همسر اولش دوباره مکتب را از آنجایی که ترک کرده بود، شروع میکند و بار سنگین نگاهها را که او یک زن مطلقه است، تحمل میکند و حالا دانشگاه میرود.
او که اکنون یکی از دانشجویان دانشگاه بامیان است از همه خانوادهها تقاضا دارد که زندگی کودکان شان را به گروگان نگیرند و آنها را دچار بحران نسازند:” از خانوادهها میخواهم این قسم زندگی فرزندان شان را خراب نسازند. به فکر آینده آنها باشند. در ازدواج اجباری که بالای ما تحمیل شد ۳ نفر قربانی شدیم برای خواست یک نفر. تنها دلیل کم شدن مصارف عروسی بود.”
بلوغ جسمی و روانی بهعنوان یکی از شرطهای مهم ازدواج، از سوی جامعه بینالمللی و نهادهای حقوق بشری پذیرفته شده است.
با تاسف در افغانستان ازدواجهای زیر سن و اجباری در اکثریت مناطق بدون اختیار و رضایت پسر و دختر صورت میگیرد که این وضعیت مشکلات حاد اجتماعی، انسانی و اخلاقی را به همراه دارد.
فقر، فضای حاکم مردسالاری و نداشتن درک درست از حقوق کودکان، سبب شده است که کودکان به ازدواج اجباری و زیر سن تن بدهند.به همین دلیل پارلمان افغانستان سال گذشته قانون حمایت از کودکان را در ۱۶ فصل و ۱۰۸ ماده، تصویب کرد. براساس این قانون، ازدواج اجباری و زیر سن کودکان جرم است.