نویسنده: لیمه( مستعار)
ما باهم و در کنار هم فریاد میکشیدیم که نسل کشی هزاره ها را متوقف کنید، تحصیل حق ماست، تعلیم حق ماست. نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم. این ها شعارهایی بود که همهی دختران سر میدادند. وقتی خواستیم دامنه اعتراضات خود را از دانشگاه به طرف مرکز شهر هرات گسترش بدهیم امارت اسلامی طالبان متوسل به خشونت شد.
طالبان ابتدا دروازه دانشگاه را به روی دختران بستند تا هیچ کس نتواند بیرون شود. بعد دست به شلیکهای هوایی زدند. همزمان دست بردند به شلاق و چوب و دختران را لتو کوب کردند. اما هیچ یک از این کارهای طالبان نتوانست سد راه دختران معترض شود.
دختران معترض مصممتر از قبل شعار سر میدادند. قفل دروازه دانشگاه هرات توسط معترضان شکستانده شد و نیمی از جمعیت توانستند از دانشگاه بیرون شوند. بعد دروازه دوباره بسته شد. من در جمع معترضان بیرون از دانشگاه بودم. دختران بیرون از محوطه دانشگاه هرات دوباره شروع به راه پیمایی کردند. طالبان دوباره شروع به شلیک هوایی کردند، ولی بازهم نتوانستند جلو معترضان را بگیرند.
بیشتر از نیم ساعت همینگونه ادامه داشت و دختران معترض از پیش دانشگاه تعلیم تربیه هرات گذشتند. طالبان دروازه آن دانشگاه را نیز بسته کرده بودند و دخترانی که قرار بود به ما ملحق شوند در همانجا گیر ماندند. چند نفر از دانشجویان پسر نیز به ما ملحق شدند و شعار سر میدادند که نیروهای بیشتر امارت اسلامی طالبان از راه رسیدند و شروع کردند به فیر و شلاق.
زمانی که دختران از هم متفرق شدند آنها بیشتر شروع به لتوکوب تک نفری کردند. من اکثراً در صف اول تظاهرات قرار داشتم و زمانیکه شعار در دست داشته خود را بالا کردم و صدا زدم که ما همه هاجر و مرضیه و فاطمه هستیم که از میان دود و خاکستر قد کشیدیم، چند نفر از افراد طالبان به طرفم حمله کردند.
اول موبایلم را شکستاندند و بعد شروع کردن به لتو کوب من. از من خواستند که بگویم بد کردهام، دیگر از این شعارها نمیدهم. آنها { طالبان} به درد من خندیدند. در حقیقت آنها به درد ما خندیدند؛ دردی که فقط دو روز قبل با حمله مرگبار انتحاری بر مرکز آموزشی « کاج» تا مغر استخوان ما را سوزانده بود.
من وقتی از چنگال آنها رهایی یافتم خواستم دوباره به جمع معترضین بپیوندم؛ اما همه پراگنده شده بودند و نیروهای طالبان در هرجا فیر میکردند و هر کسی که سر راه شان میامد، ضرب و شتم میکردند. پسران که به جمع ما پیوسته بود را نیز با خود بردند و هنوز از سرنوشت شان خبری نیست. همینطور چند نفر از دختران هم هنوز سرنوشت شان مشخص نیست که کجا شدهاند.
چند ساعت بعد از آن با هر دختری که روبرو شدم و تماس گرفتم حالشان خوب نبود اکثریت دختران از صدمهیی که توسط قنداق تفنگ، چوب و شلاق طالبان به آنها وارد شده بودند مینالیدند و تا سرحد کار چند نفر از دختران معترض به شفاخانه کشیدند.