رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج

روایت نزدیک از اعتراض دختران هرات؛ «طالبان به درد ما خندیدند»

11 میزان 1401
روایت نزدیک از اعتراض دختران هرات؛ «طالبان به درد ما خندیدند»

عکس: ارسالی به رسانه رخشانه.

نویسنده: لیمه( مستعار)

ما باهم و در کنار هم فریاد می‌کشیدیم که نسل کشی هزاره ها را متوقف کنید، تحصیل حق ماست، تعلیم حق ماست.  نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم.  این ها شعارهایی بود که همه‌ی دختران سر می‌دادند.  وقتی خواستیم دامنه اعتراضات خود را از دانشگاه به طرف مرکز شهر هرات گسترش بدهیم امارت اسلامی طالبان متوسل به خشونت شد.

 طالبان ابتدا دروازه دانشگاه را به روی دختران بستند تا هیچ کس نتواند بیرون شود. بعد دست  به شلیک‌های هوایی زدند. همزمان دست بردند به شلاق و چوب  و دختران را لت‌و کوب کردند.  اما هیچ یک از این کارهای طالبان نتوانست سد راه دختران معترض شود.

 دختران معترض مصمم‌تر از قبل شعار سر می‌دادند. قفل دروازه دانشگاه هرات توسط معترضان شکستانده شد و نیمی از جمعیت توانستند از دانشگاه بیرون شوند. بعد دروازه دوباره بسته شد. من در جمع معترضان بیرون از دانشگاه بودم. دختران بیرون از محوطه دانشگاه هرات دوباره شروع به راه پیمایی کردند. طالبان دوباره شروع به شلیک هوایی کردند، ولی بازهم نتوانستند جلو معترضان را بگیرند.

  بیشتر از نیم ساعت همین‌گونه ادامه داشت و دختران معترض از پیش دانشگاه تعلیم تربیه هرات گذشتند. طالبان دروازه آن دانشگاه را نیز بسته کرده بودند و دخترانی که قرار بود به ما ملحق شوند در همانجا گیر ماندند.  چند نفر از دانشجویان پسر نیز به ما ملحق شدند و شعار سر می‌دادند که نیروهای بیشتر امارت اسلامی طالبان از راه رسیدند و شروع کردند به فیر و شلاق.

زمانی که دختران از هم متفرق شدند آن‌ها بیشتر شروع به لت‌وکوب تک نفری کردند.  من اکثراً در صف اول تظاهرات قرار داشتم و زمانی‌که شعار در دست داشته خود را بالا کردم و صدا زدم که ما همه هاجر و مرضیه و فاطمه هستیم که از میان دود و خاکستر قد کشیدیم، چند نفر از افراد طالبان به طرفم حمله کردند.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

آرزوهایی که درد شدند؛ « می‌ترسم حضور طالبان دوام کند و من روزی دیوانه شوم»

آرزوهایی که درد شدند؛ دختران افغانستان با آرزوهای‌شان زنده به گور می‌شوند

اول موبایلم را شکستاندند و بعد شروع کردن به لت‌و کوب من. از من خواستند که بگویم بد کرده‌ام، دیگر از این شعارها نمی‌دهم. آن‌ها { طالبان} به درد من خندیدند. در حقیقت آن‌ها به درد ما خندیدند؛ دردی که فقط دو روز قبل با حمله مرگبار انتحاری بر مرکز آموزشی « کاج» تا مغر استخوان ما را سوزانده بود.

عکس: ارسالی به رسانه رخشانه.

من وقتی از چنگال آن‌ها رهایی یافتم خواستم دوباره به جمع معترضین بپیوندم؛ اما همه پراگنده شده بودند و نیروهای طالبان در هرجا فیر می‌کردند و هر کسی که سر راه شان میامد، ضرب و شتم می‌کردند. پسران که به جمع ما پیوسته بود را نیز با خود بردند و هنوز از سرنوشت شان خبری نیست. همین‌طور چند نفر از دختران هم هنوز سرنوشت شان مشخص نیست که کجا شده‌اند.

 چند ساعت بعد از آن با هر دختری که روبرو شدم و تماس گرفتم حالشان خوب نبود اکثریت دختران از صدمه‌یی که توسط قنداق تفنگ، چوب و شلاق طالبان به آن‌ها  وارد شده بودند می‌نالیدند و تا سرحد کار چند نفر از دختران معترض به شفاخانه کشیدند.

برچسب ها: اعتراضات دانشجویاندانشجویان دختر در هراتروایت زنان
به اشتراک گزاریتوییتچسباندن

مطالب مرتبط

هنر به رسم اعتراض

11 دلو 1401
هنر به رسم اعتراض

بعداز سقوط دولت جمهوری و روی کار آمدن گروه طالبان در افغانستان؛ ذهن اکثر مردم به روزگاری کشانیده می‌شود که...

بیشتر بخوانید

تراجنسیتی‌های هرات؛ زندگی در میان ترس از مرگ و گرسنگی

11 دلو 1401
تراجنسیتی‌های هرات؛ زندگی در میان ترس از مرگ و گرسنگی

از ترس طالبان و افشا شدن هویت‌اش، با نام خانوادگی یعقوبی با رسانه‌ی رخشانه صحبت می‌‌کند. یعقوبی یکی از ده‌ها...

بیشتر بخوانید

طالبان خوابگاه دخترانه‌ی انستیتوت «فیض‌محمد کاتب» ولسوالی جاغوری را به پایگاه نظامی تبدیل کرده‌اند

9 دلو 1401
طالبان خوابگاه دخترانه‌ی انستیتوت «فیض‌محمد کاتب» ولسوالی جاغوری را به پایگاه نظامی تبدیل کرده‌اند

منابع معتبر از ولسوالی جاغوری ولایت غزنی به رسانه‌ی رخشانه گفته‌اند که بیش‌تر از یک‌سال است که شماری از جنگجویان...

بیشتر بخوانید

شب‌های نحس؛ روایتی از چهار شب در بند طالبان

9 دلو 1401
شب‌های نحس؛ روایتی از چهار شب در بند طالبان

هوای تابستان خیلی گرم بود. آن هم تابستان سوزناک مزارشریف. تمام مردم در فضای خفقان به‌ سر می‌بردند؛ با روحیه‌های...

بیشتر بخوانید

جواب دهید لغو جواب

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • تماس با ما
Copyright © 2021 Rukhshana
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English

بازنشر مطالب رسانه رخشانه، تنها با ذکر کامل منبع مجاز است.