هانیه فروتن
نیکبخت ۲۳ ساله را در شب اول ازدواج متهم کردند که باکره نیست. او مجبور شد خانهی شوهری را که تازه با هم ازدواج کرده بودند، ترک کند. این فقط سرنوشت نیکبخت نیست، دختران بسیاری تاکنون قربانی این سنت شرمآور شدهاند.
در این گزارش به روایت تلخ نیکبخت پرداخته شده، نامها مستعار هستند و برخی از جزئیات هم به دلیل ترس از افشا شدن هویت او سانسور شده است. همچنین پاسخ یک متخصص به این پرسش که آیا بکارت از نظر علمی حقیقت دارد؟
نیکبخت در ۱۳قوس ۱۴۰۲ ازدواج کرد اما فردای آن روز از شوهرش جدا شد: «در شب اول عروسی، وقتی شوهرم با عصبانیت گفت که تو باکره نبودی، عرق سردی بر تنم نشست. حس کردم دنیا روی سرم خراب شد. دقیق یادم نیست چند دقیقه ولی شاید یک ساعت هر دو هیچ حرفی نزدیم. بعد او دستمال را گرفته از اتاق رفت.»
دستمالی که نیکبخت از آن صحبت میکند پارچهی سفیدی است که در بیشتر مناطق افغانستان و در کل جوامع سنتی از آن به عنوان نشانهی پاکی یا عفت تازهعروس استفاده میشود. این پارچه در صورتی عفت و پاکی تازهعروس را اثبات میکند که در شب زفاف خونی شده باشد.
اما در شب زفافی که نیکبخت آن را تجربه کرد این اتفاق نیفتاد. دستمال خونی نشده بود و شوهر نیکبخت آنرا دستاویزی ساخت به نشانهی این که همسرش باکره نیست.
نیکبخت میگوید: «آن شب تا صبح بیدار ماندم. هنوز هوا روشن نشده بود که مادرم داخل اتاق شد، مشت و لگدش را حوالهام کرد. میگفت، روی ما را سیاه کردی، حالا چه رقم پس به قریه برگردیم، با کدام روی به پدر، برادرت و مردم سیل کنیم. اینها دیگر تو را نمیخواهند. باید زود از اینجا برویم.»
او حالا نه تنها از شوهرش جدا شده بلکه بار اتهام «باکره نبودن» را نیز بر دوش میکشد. از سوی خانواده، دوستان و اطرافیانش در روستا مورد لعن و نفرین قرار میگیرد. القاب زشتی را به او نسبت میدهند.
به گفتهی خود او: «یکی از روزها وقتی میخواستم کنار دریا لباس شستن بروم، با گوش خود شنیدم که زنان محله بین هم میگفتند، این همو دختر بدنامی نیست که خوده قبل از عروسی به کس دیگه فروخته بود؟ چطور دلیر باز ایسو اوسو میگرده.»
مقولهی رایجی در افغانستان وجود دارد که میگوید: «یک دختر که با لباس عروس وارد خانهی شوهر شد، با کفن از آنجا بیرون میشود.» حتی برخی مادران از این مقوله بهعنوان نصیحت برای دخترانی که راهی «خانهی بخت» میشوند، استفاده میکنند. معنیاش این است که دختر تحت هیچ شرایطی نباید از خانهی شوهر برگردد.
این باور که خونی شدن دستمال در شب اول ازدواج نشانهی پاکدامنی عروس است از دیرباز در جامعه وجود داشته است.
نیکبخت میگوید: «پیش عبدالله (شوهرش) و خانوادهاش التماس کردم، به تمام مقدسات قسم خوردم که هیچ کار اشتباهی نکردم، اما کسی نشنید. برای اطمینان مادر و پدرم با خواهر خود رفتم پیش قابله و آزمایش دادم. متاسفانه جواب او هم منفی بود.»
نیکبخت وقتی تنها امیدش را برای اثبات پاکدامنی خود از دست میدهد، دیگر قسم خوردنها، التماس کردنها و گریههایش بیتاثیر بود و سکوت میکند. نزدیک به چهار ماه خانه خواهرش در کابل ماند. در ماه دوم از شوهر پیغامی دریافت کرد که گفته بود «طلاقت دادم، تو فریبم دادی و این مناسبترین کاری است که کردم.»
سرانجام پدرش راضی میشود که نیکبخت دوباره به روستا نزد خانوادهاش برگردد. آنهم مشروط به این که پایش را از چهار دیواری خانه آنسوتر نگذارد. گرچند خودش نیز دیگر جرات نمیتواند با جسارتی که در گذشته داشت، از خانه بیرون شود. گوشه گیرتر شده، معمولا حرف زیاد نمیزند و دیگر هیچ دوست یا رفیقی ندارد.
او بهای گناهی که مرتکب نشده را میپردازد: «برای من و دختران روستایی که شبها از شدت خستگی کارهای سنگین روزانه، نشسته خوابمان میبرد، کی وقت برای جور شدن با کسی و رابطه داشتن میماند. اما کی است که باور کنه؟»
او در یکی از قریههای دور افتادهی ولایت غور با پدر، مادر، برادر و سه خواهر کوچکتر از خودش زندگی میکند. اما نیکبخت تنها قربانی این فاجعه نیست.
بکارت و باکرگی، کابوسی است که تعداد زیادی از دختران و زنان افغانستان با آن دسته و پنجه نرم میکنند. در این گزارش با شمار زیادی از آنان صحبت شده که همه ترس مشترکی داشتند و برای غلبه بر نگرانی خود حتی تا آزمایش دادن نیز جلو رفتند.
عاقله، دختر ۲۵ ساله میگوید در اولین نزدیکی شب اول ازدواجش، وقتی شاهد هیچ خونی روی پارچهی سفید نبوده به اصرار شوهرش مجبور شده که برای معاینه نزد قابله برود.
او که در سال ۱۳۹۹ عروسی کرده میگوید: «ترسیده بودم که به قول مادرم روی سیاه نشوم و این ترسم چیزی نمانده بود که به حقیقت تبدیل شود. وقتی خونی نیامد، پیش شوهرم التماس کردم که موضوع را به کسی نگوید و او هم به شرط اینکه برویم پیش دکتر معاینه کنیم پذیرفت. او شب انگشت خوده بریدم تا به بقیه باکرگی خوده ثابت کنم.»
بعد از معاینه مشخص شده که پرده بکارت عاقله از نوعی است که تا ولادت نکند، از بین نخواهد رفت.
خدیجه، مادر ۵۲ سالهای که دخترش سه ماه قبل ازدواج کرده، میگوید قبل از عروسی دخترش او را برای معاینه پیش دکتر نسایی ولادی برده است.
او به رسانهی رخشانه گفته: «دخترم قبلا ورزش میکرد و شنیده بودم که برده بکارت در ورزش کردن هم ممکن است از بین برود. همین فکر و خیالها آرامم نمیماند و بلاخره دخترم را به اجبار بردم تا معاینه شود. خدا را شکر جواب آزمایش هم مثبت بود و خیالم راحت شد.»
اما پزشکان و متخصصان در مورد آنچه که در باورهای عرفی مردم بنام «پرده بکارت» از آن یاد میشود نظرهای متفاوتی دارند.
پریسا ابراهیمی، متخصص نسایی ولادی در کابل میگوید که از نظر علم پزشکی، چیزی به نام «پرده بکارت» وجود خارجی ندارد و فقط یک تصور عرفی است. آنچه که بین مردم بنام «پرده بکارت» شناخته شده، فقط لایه نازکی از جنس «مخاط» است که در اطراف ورودی واژن زن وجود دارد.
به گفتهی خانم ابراهیمی، این لایه نازک، انواع مختلفی دارد و در برخی از دختران هم از زمان تولد وجود ندارد. در مواردی هم ممکن است بر اثر ورزش، کارهای شاقه و سنگین، حتی هنگام خون ریزی شدید در دوره قاعدگی از بین برود.
سید هادی مهدییار، روانشناس و استاد دانشگاه در تهران میگوید، سنتهای حاکم در افغانستان و باروهای غلط مردم در رابطه به پرده بکارت و باکرگی دختران، سلامت روانی دختران را به خطر میاندازد.
این روانشناس میگوید، وقتی به یک دختر برچسپ باکره نبودن زده میشود، اعتماد بنفس او از بین میرود، از اجتماع رانده خواهد شد و این کار زمینهی افسردگی و حتی خودکشی را نیز فراهم خواهد ساخت.
محمد رسولی، عالم دین و استاد در یکی از حوزههای علمیهی کابل میگوید، رسومی که بین مردم در مورد پرده بکارت رایج است، جنبهی دینی ندارد، بلکه این رسوم مربوط به فرهنگ، باورهای نادرست اجتماعی هر قوم و قبیله است.
او همچنین تصریح میکند که از نگاه دین اسلام، نداشتن پرده بکارت به معنای اثبات رابطه جنسی دختر نیست و اگر کسی دختری را به خاطر نداشتن پرده بکارت به زنا متهم کند، باید حد زده شود.