مژگان محمدی
۲۵ سال پیش در سن ۱۴ سالگی به زور سلاح، به نکاح یک فرمانده محلی دوره اول طالبان درآمد. در گیر و دار ربودناش، گلولهای به پایش اصابت کرد که انگشتان یک پایش را قطع کرد.
این روایتی است که خالهی دنیا از زندگی خواهرزادهاش با رسانهی رخشانه بازگو کرده است.
دنیا نام اصلی این قربانی نکاح اجباری با فرمانده محلی طالبان در دوره اول حاکمیت این گروه نیست. حاکمیت طالبان در دههی ۹۰ میلادی مصیبتبارتر از امروز برای زنان بود. ممنوعیت کار، آموزش و آزادیهای اجتماعی مثل امروز برقرار بود. اما حجاب اجباری برای زنان سختگیرانهتر از امروز بود.
روایتهای بسیار کمی از آنچه که طالبان در دوره اول بر سر زنان آوردند در دسترس است. زیرا آن زمان دامنهی فعالیت رسانهها محدود بود.
دنیای ۴۵ ساله یکی از همان قربانیان است که امروز مادر … دختر و … پسر است. حاکمیت اول طالبان که شکسته شد، شوهر دنیا از طریق پروسهی صلح تسلیم دولت سابق افغانستان شد.
پروسه صلح، سازوکاری بود که حکومت سابق افغانستان برای برگشت دوبارهی جنگجویان طالبان به زندگی عادی اجتماعی ساخته بود. از طریق این پروسه، افراد طالبان با زمین گذاشتن سلاح، امتیازهای پولی و گاهی مادی دریافت میکردند.
براساس معلومات دنیا، شوهرش به عنوان یک فرمانده شناخته شدهی محلی طالبان به روند صلح پیوست و عضو نظام امنیتی جمهوریت شد. در این گزارش از بردن نام این فرمانده طالبان که دوباره به عضویت این گروه درآمده خودداری میشود. زیرا، ترس از شناسایی دنیا وجود دارد.
دنیا ۲۵ سال زندگی با شوهرش که او را به زور عقد کرده بود و قبل از دنیا دو زن دیگر هم داشت، چنین خلاصه میکند: «بعد از ازدواجمان، جنگ و سر و صدا و غالمغال تبدیل به بخشی از زندگیام شد. هر روز جنگ، هر روز دعوا، لبام چاک شد، دندانهایم میده شد، زیر لبام چاک شد و در یکی از آخرین جنگهایمان، گردنم آسیب دید و سه مهره گردنم فاصله پیدا کرد.»
در حالی که صدای ضعیف و لرزاناش از آن سوی تلفن به گوش میرسید، روایتی تلخ از زندگی خود را بازگو میکرد: «حتی زمانی که خواستار کمک و حمایت از خانوادهام میشدم، به دلیل مسلح بودن شوهرم، هیچکدام از آنها جرات نکردند، اقدامی قانونی علیه او انجام دهند.»
از قول دنیا، شوهرش در دوران جمهوریت، بهعنوان فرمانده پولیس در یکی از ولایتهای شرقی کشور تعیین شد و چهره پر نفوذی در دولت پیشین افغانستان گشت.
ورق که برگشت دنیا تصمیم گرفت از شوهرش جدا شود. اما نفوذ شوهرش باعث میشد که دنیا هر بار که به محکمه مراجعه میکرد، بازنده شناخته شود: «۱۸ سال در محکمه دعوای طلاق داشتم. او در آن دوران هم زور داشت و در این دوران هم. دهها مرتبه به محکمه مراجعه کردم و در آنجا عریضه کردم.»
دنیا یادآوری میکند که علاوه بر محکمه، به اداره حقوق بشر و شورای علمای آن زمان هم مراجعه کرده، اما هر بار با مانعی از قدرت و نفوذ شوهر روبرو شده است. دنیا میگوید: «میگفتند که زور ما به این نمیرسد که طلاق تو را بدهیم و شوهرم هم میگفت که من زن طلاق کردگی ندارم ( زن طلاق نمیدهم).»
در تمام این سالها، خشونت گاه و بیگاه در خانه، بخشی از مشکلات دنیا و کودکاناش بوده است. او مدعی است که شوهرش حتا در تامین نیازهای اولیه زندگی آنها هم کوتاهی میکرده است. بهگفتهی دنیا، دختراناش در سایهی این بیتوجهی پدر، بزرگ شدهاند: «ما را نگاه نمیکرد و ما که در خانهشان بودیم، خرج من را خالهام و برادرهایم و خویش و قوم میدادند.»
دنیا با حسرت ادامه میدهد: «دخترانم در طول عمر لباس کهنه پوشیده و بزرگ شدهاند.»
وضعیت دسترسی زنان پیش از طالبان به عدالت بسیار بهتر از امروز بود. نهادهای مهمی بخش اصلی از کارشان دفاع از حقوق زنان بود. وزارت امور زنان، نمایندگیهای ولایتی این وزارت، کمیسیون حقوقبشر و شاخ و برگهای این نهاد در تمام ولایتها فعال بود.
اما با همهی اینها هرگز تبعیض علیه زنان در دسترسی به عدالت از بین نرفت. فساد و زورگویی، مانع دسترسی زنان به عدالت بود.
خاله و یکی از بستگان دیگر دنیا نیز در گفتگو با رسانهی رخشانه ماجرای نکاح اجباری، خشونت و اجحافی که در حق دنیا شده را تایید میکنند.
گفتن این روایت برای دنیا تصمیم آسانی نبود. ترس از شناسایی از یک طرف و یادآوری از ۲۵ سال دشواری زندگی با یک طالب، سخت و طاقتفرسا گذشته است. خودش در یک کلام آنرا «مرگ تدریجی» مینامد: «او [شوهرم] دو زن دیگر داشت، … اولاد از آنها و چهار اولاد از من بود. همه در یک خانه زندگی میکردیم. چای و نانمان هم در یک جا بود، اما خانم خوردش به هر بهانهای با من جنگ میکرد و همیشه شوهرم از او حمایت میکرد.»
با برگشت طالبان به قدرت، دوباره مصیبتهای زندگی زنان در افغانستان دو چندان شده است. از جمله دسترسی زنان به عدالت به دلیل محدودیتهای طالبان محدود شده است.
از قول دنیا، شوهر سابقاش دوباره به عضویت طالبان درآمده است.
در اوایل تابستان امسال، دنیا در حالی که ۴۵ ساله و مادر چهار فرزند شده، توسط شوهرش طلاق داده شده است. او ماجرا را اینگونه شرح میدهد: «آخرین بار ما با زن خوردش جنگ کردیم. وقتی به خانه برگشت، طرفداری زن خوردش را کرد و ما را از خانه بیرون کرد. ما سه ماه در خانه مادرم بودیم و بعد من را طلاق داد.»
دنیا مدعی است که طلاقاش در مسجد جاری شده است. او برای گرفتن حقوقاش از جمله مهریه و نفقه فرزندانش به دادگاه طالبان مراجعه کرده، اما موفق نشده به حقوقاش دسترسی پیدا کند: «شوهر سابقام در دادگاه دختراناش را عاق کرده و بهطور کامل آنها را از حقوق پدرشان محروم کرد… دختران در محکمه گفتند که ما با تو زندگی نمیکنیم و ما همراه مادرمان زندگی میکنیم. او هم گفت که خدا اینها را برای من اولاد نکند نه در دنیا و نه هم آخرت.»
نزدیک به … ماه از طلاق دنیا میگذرد. او میگوید، با فرزنداناش روزهای سختی را پشت سر گذاشته است. دو دختر کوچکاش، که یکی در صنف ششم و دیگری در صنف هشتم مکتب بودند، حالا از آموزش محروم شدهاند.
این در حالی است که بهگفتهی دنیا، دختر … سالهاش، بعد از طلاق، به مشکل اضطراب مبتلا شده است: «روز و شب گریه میکند، هیچ خواب ندارد، بیخوابی دارد و سردرد دارد. ما به داکتر عقلی و عصبی او را بردیم، ام آر آی هم کردیم، ولی نتیجه نداد. دارو دادهاند ولی در همان حالت است و تغییراتی برایش نیامده.»
دنیا و فرزندانش در حالحاضر، در یک خانه کرایهای زندگی میکند: «ما هیچ پولی نداریم، پسرم بیکار است و برادرم همان قدر کار میکند که شب نان خوردن ما را به خانه بیاورد.»
جزئیات بیشتری از این ماجرا وجود دارد، اما به دلیل نگرانیهای امنیتی که ممکن است دنیا را تهدید کند در این گزارش از آوردن آنها خودداری شده است. مثلا ولایت که این رویداد در آن اتفاق افتاده است. به دلیل همین نگرانیها رسانهی رخشانه موفق نشد با طرف دیگر این ماجرا که متهم است، صحبت کند. اما نامی از متهم در گزارش برده نشده است.
اما دنیا به وضوح نگرانی خود را از سرنوشت و آینده دختراناش آشکار میکند. او گفته است: «این شرایط اگر جور شود که خوب است، اگر نشود، من چه کنم؟»