زلیخا اکرمی، دانشجو کارشناسی ارشد روابط بینالملل
گابریل مارسل فیلسوف فرانسوی، امید را راهی برای استعلاجستن از تنگناهای زندگی میداند. این تنگناهای زندگی برای زنان در افغانستان مولفههایی در خود دارد که میتواند بهشکل اسارت و بندگی، غربت، نادیده شدن، بسته شدن دروازههای دانایی، نیازمندیهای اقتصادی، فرودستی و… ظاهر شود. زنجیرهی این تنگناها در افغانستان بعد از تاریخ ۲۴ اسد امسال با سقوط نظام جمهوری و اعلام حکومت امارت اسلامی به دست گروه به شدت افراطی و ضد زن طالبان، بهم پیوست و مضایق بیشماری را فراروی زنان قرار داد.
بسته شدن دروازههای دانایی و درآمد مالی به روی زنان، حبس خانگی، پرت شدن از متن جامعه و به حاشیه رانده شدن، ابتداییترین نشانههای تنگنای زندگی زنان افغانستان در این برههای از تاریخ است. از آنجایی که نطفهی امید از دل تنگناها بار میآید و واکنش تمام عیار وجود ما را تعیین میکند، دیری نگذشت که روزنهای در در و دیوار خاکروبههای افغانستان ظاهر شد. ندای «تحصیل، کار، نان و امنیت» به سرعت رعد و برق توسط زنان با شکلدهی گردهماییها و اعتراضات بلند شد. این نداها بلندتر، با انرژیتر و امیدبخشتر در گوشههای کشور طنین افگند تا زنجیرهی این تنگناها درهم بشکند.
محرومیت و نارضایتی از وضع موجود، دلایلیاند که زنان را خودآگاه و ناخودآگاه دور هم جمع میکند تا برای هدف مشترک خویش همصدا شوند. همه شاهد بودیم که اعتراضات مدنی زنان در ولایات هرات، کابل، نیمروز، غور، کاپیسا، بلخ، بدخشان، بغلان و پروان توسط گروه حاکم بر قدرت به خشونت کشانیده شدند و دهها مورد گزارش شده است که زنان معترض مورد خشونتهای لفظی، روانی و فزیکی قرار گرفتهاند. برخورد طالبان در برابر زنان با استفاده از شلاق، الفاظ رکیک و به قید انداختن معترضین، بیگانگی این گروه را از رفتار مدنی و احترام به حقوق انسانی شهروندان نشان میدهد. این رفتارها نهایت ناامیدی و انزجار از این گروه را در میان مردم بار آورده است و باعث برپایی اعتراضات شده است.
ادامهی اعتراضات زنان در مقابل طالبان با وجود ممنوعیت از طرف این گروه،بیانگر امید شکل گرفته از دل ناامیدی است. با نگاه به اعتراضات و گردهماییهای سلسلهوار زنان، میتوان به گذارهی «امید شکل گرفته از دل ناامیدی» مهر تایید زد. کابل، روز یکشنبه ۲۴ اسد بهدست طالبان سقوط کرد. پس از ۲۰ سال، این گروه دوباره کنترل کشور را بهدست گرفتند. اولین حرکت دادخواهانهی زنان به تاریخ ۲۸ اسد، در چهارمین روز حضور طالبان، در کابل شکل گرفت تا طالبان را متوجه واقعیتهای افغانستان نوین بسازند. در مرحله دوم، صدای اعتراض بانوان هرات با شعار «نان، کار، آموزش و امنیت» روز پنجشنبه ۱۱ سنبله، از غرب کشور برخاست. آنها به طالبان هشدار دادند که هیچ گروهی آنها را از حق تحصیل و کار محروم کرده نمیتواند. فردای آن روز، به تاریخ ۱۲ سنبله، تعدادی از بانوان معترض در کابل شعار «برابری و حقوق مساوی» سر دادند. اعتراض مدنی آنها با کتک زدن و شلاق کاری از سوی طالبان پاسخ داده شد. این کتکزدن و شلاقکاری، زنان را به تاریخ ۱۳ سنبله دوباره به خیابانهای کابل کشاند و آنها یکبار دیگر با صدای بلندتر در مقابل تفنگ طالبان ایستاد و سرود حقوق مساوی و برابر سر دادند.
بعد از اعلام کابینهی طالبان، دامنهی تظاهرات عدالتخواهانهی زنان به ولایتهای شمال، مرکز و شمالشرق نیز کشانیده شد. زنان با قطعنامههای متعدد و شعار محوری «نان، کار، امنیت، آموزش و مشارکت سیاسی» در ولایات نیمروز، بامیان، غور، کاپیسا، بغلان، پروان، بلخ و بدخشان علیه اقدامات طالبان اعتراضات گستردهای را راهاندازی کردند. هرچند که اکثریت مطلق تظاهرات مدنی زنان توسط طالبان به خشونت کشانیده شد؛ اما خشونتهای اعمال شده از طرف طالبان، ضمن ایجاد خشم و نفرت معترضان، زمینهساز اعتراضات دیگر نیز شده است. اقدامات طالبان از اعلام کابینه گرفته تا بستن دروازههای مکتب به روی دختران دورهی متوسطه و لیسه، تبدیل وزارت امور زنان به وزارت امر به معروف و نهی از منکر، دعوت نکردن معلمین زن به مکاتب، تیرباران کردن فعالین حقوق زن در شهر مزار شریف… محرک اصلی ادامه اعتراضات است.
میتوان از این اعتراضات بهعنوان بستر و پایهای یاد کرد که جنبش اجتماعی را علیه طالبان شکل میدهد. با توجه به ماهیت جمعیت حاضر در اعتراضات، زنان نقطهی عطف یا چرخشگاه جنبش اجتماعی شکل گرفته در مقابل گروه حاکم طالبان است. این جنبش اجتماعی بهصورت مستقیم با اعتراضات خیابانی و غیرمستقیم با نوشتن روایتها، سرودن اشعار، راهاندازی کمپاین دادخواهی و به اشتراک گذاری آنها در شبکههای اجتماعی ادامه دارد و در حال درنوردیدن رگههای جامعه در افغانستان است. حالا پرسش این است که آیا میتوان چشم امید به جنبش اجتماعی که شکل گرفته، دوخت؟
از روزهای آغازین حکومت دوبارهی طالبان تا کنون، اعتراضات و جنبشها بهصورت خرد و کلان بر پا شده است. با توجه به خواست و هدف مشارکتکنندگان، میتوان گفت که اعتراضات صورت گرفته به لحاظ کثرت قابل اعتماد و به لحاظ شکل و محتوا قابل تامل بوده است. برای پاسخ به این پرسش، خوب است که نتیجهی اعتراضات و عکسالعمل طالبان را مورد بررسی قرار دهیم.
پاسخ طالبان به اعتراضات مدنی با توجه به ذات شورشگری این گروه، خشونت و عدم پذیرش خواستههای متعرضین بوده است. علاوه بر این، اعتراض علیه اعتراض را راهاندازی نمودهاند. اعتراضات زنان برقعپوش در ولایات قندوز، کابل و بدخشان به حمایت از گروه طالبان، نمایانگر عدم سازش طالبان با معترضان مدنی است. از طرفی، اعتراضات حمایوی از زنان افغانستان در بیرون از مرزهای کشور توسط افغانهای ساکن در اکثر کشورهای آسیایی و اروپایی، نمود نارضایتی جهانی از این گروه است. افزون بر این، از عمر حکومت طالبان نزدیک به پنج ماه میگذرد و هنوز توسط هیچ کشوری حتا حامیان پشتپردهیشان به رسمت شناخته نشده است. این به رسمت شناخته نشدن، هر دلیل دیگری هم که داشته باشد، اعتراضات و موج نارضایتی شهروندان میتواند یکی از دلایل آن باشد. این مانعی است در برابر تیری از کمان رها شدهی طالبان که به هدف نمیرسد. در نتیجه، جنبشهای خشونت پرهیز مبتنی بر آگاهی، برای آیندهای که تصور میکنیم، امیدبخش است.
«من و تو، برای ما امید داریم.» گابریل مارسل