هانیه فروتن
احمد شاملو، شاعر برجستهی زبان فارسی شعری دارد با مضمون «غربت عشق» که با دلهره و ترس امروز عشاق کابل همخوانی دارد؛ جایی که میگوید: «روزگار غریبیست نازنین/ دهانت را میبویند مبادا گفته باشی دوستت دارم/ دلت را میپویند مبادا شعلهای در آن نهان باشد/ روزگار غریبی است نازنین.»
او در شعرش، هم نور، هم خدا و هم عشق را در «پستوی خانه» نهان میکند چون «آنک قصابانند بر گذرگاهان مستقر با کُنده و ساطوری خون آلود» و «ابلیس پیروز مست» که «سور عزای ما را بر سفره نشسته است.»
این شعر حکایت این روزهای خیابانهای کابل است. جایی که سالها در روز عاشقان صدای خندهها و نجواهای عاشقانه میپیچید، حالا سکوتی سنگین حکمفرماست. امسال نه گلفروشیها -آنطور که قبلا- به استقبال این روز رفتهاند، نه کافهها با گلهای رُز تزیین شدهاند و نه هم شور و شوق عشاق دیده میشود. شاید این توصیف دقیقتر باشد که اینجا «عشق را کنار تیرک راهبند تازیانه میزنند.»
از ۱۴ فبروری به عنوان روز عاشقان یاد میشود که در سالهای قبل از بازگشت طالبان بهصورت ویژه از سوی جوانان و عشاق تجلیل میشد. گلفروشیها در این روز تزیینات و آمادگی خاصی داشتند که از هفتهها قبل برای آن آمادگی میگرفتند و کافهها و رستورانتهای شهر، باب دل عشاق دکور میشد. اما اکنون اوضاع تغییر کرده و ترس، ناامیدی، سکوت و دلتنگی در همهجا موج میزند.
زهرا، دختر جوان ۲۵ ساله که در کابل زندگی میکند به رسانهی رخشانه گفته: «قبلاً روز عاشقان برایمان فرصتی بود تا عشق و محبت خود را ابراز کنیم. اما حالا، حتی فکر کردن به این روز هم ممنوع است. ما در سکوت زندگی میکنیم. او با یادآوری از روزهای خوشی که قبلا از روز عاشقان داشته میگوید که دیگر از آن روزهای شاد و از آن جشن رابطهها خبری نیست.»
زهرا میگوید چندین بار با برخوردهای «زشت نیروهای طالبان» در شهر مواجه شده است. او که سه سال قبل ازدواج کرده و سال گذشته برای تجلیل از ولنتاین همراه شوهرش به رستورانت رفته بود، با نیروهای امر به معروف طالبان مواجه شدند.
«منتظر بودیم تا سفارشمان آماده شود، دیدم که دو نفر با چپنهای سفید طرف ما آمدند و بدون هیچ توضیحی شوهرم را با خود بیرون بردند. بعد از چند لحظه سراغ من آمدند و با لهجهی خشن ازم پرسیدند که با او بچه چه رابطه داری؟ گفتم شوهرم است.»
زهرا میگوید که «هنوز چهرههای خشن و حالت وحشت آلود آنها خاطرم را میآزارد. برای همین شاید امسال حتی از خانه بیرون هم نشوم.»
ثنای ۲۳ ساله که او نیز در کابل زندگی میکند، میگوید قبلا روز ولنتاین را با دوستپسرش جشن میگرفت و این فرصتی بود تا رابطهی عاطفی که با هم داشتند را، دور از چشم مراقب خانواده، جشن بگیرند. اما فعلا امکان تجلیل از این روز از او گرفته شده است.
ثنا توضیح میدهد که «قبلا فقط خانوادهها یک مانع بودند ولی حالا حکومت مانع بزرگتر از آن شده. من نه تنها که اجازه درس خواندن، تفریح رفتن، آزادانه بیرون گشتن و… را ندارم بلکه دیگر اجازهی دوست داشته شدن و دوست داشتن را هم گویا ندارم. در خانه مجبورم به والدینم پاسخگوی تماسها و گفتگوهای تلفنیام باشم، در بیرون هم باید به طالبان جواب پس بدهم که پسری که کتش راه میرم، کی و چیام میشود.»
ماهروی ۲۶ ساله که به تازگی نامزد کرده است، میگوید ولنتاین بهانهای است که مردم، مخصوصا طبقه جوان با استفاده از این فرصت کوچک باهم وقت بگذرانند، با هدیه دادن به یکدیگر ابراز عشق و احترام کنند. به گفتهی او، چنین مناسبتهایی جوانان را کنار هم جمع میکند و باعث صمیمتهای بیشتر در بین این طیف از جامعه میشود که غالبا خواست و آرزوی آنها نادیده گرفته شده است.
او نیز میگوید که با آمدن طالبان علاوه بر محدویتهای دیگری که وضع شده، تجلیل از این روز نیز ممنوع اعلام شده است و همین دلخوشی کوچک را نیز از جوانان گرفتهاند. او معتقد است که این کار طالبان نه تنها به نفع جامعه نیست بلکه ضربهای غیرمنصفانه به روحیه جوانانی است که فقط از عشق تجلیل میکنند و اگر وضع به همین منوال بگذرد، دیری نخواهد گذشت که ما با یک جامعه افسرده، گوشهگیر و بی انگیزه سروکار خواهیم داشت.
در همین حال، دکانداران و گلفروشان کابل نیز از تأثیرات این ممانعتها بر کسبوکار خود شاکیاند. آنها که هر ساله در این روز شاهد افزایش فروش و رونق بازار بودند، اکنون با کاهش شدید مشتریان، درآمد کم و اجبار به پرداخت مالیات سنگین مواجه شدهاند.
علی سینای ۳۲ ساله، یکی از دکانداران میگوید: «روز عاشقان همیشه برای ما روز پررونقی بود، اما در سه سال گذشته و با این ممانعتها، کسب و کار ما رونق خود را از دست داده. با این بازار خراب مجبوریم دو برابر از دوره جمهوریت، به امارت مالیه هم بپردازیم.»
فیروز ۲۹ ساله، یکی دیگر از گلفروشان در کابل میگوید که طالبان به او هشدار داده، در صورت فروش گل و هدایای ویژه در روز ولنتاین، جریمهی نقدی خواهد شد. او همچنین توضیح میدهد که «سالهای قبل از امارت، هم ما خوش بودیم و هم جوانا. حالی نان از دسترخوان کسبهکارا گرفته شده و دلخوشیها هم از طبقه جوان ما. این جماعت (طالبان) در اصل دشمن خوشیهای مردم است.»
برات علی که ۲۵ سال دارد و گلفروشی را از پدر به ارث برده میگوید که در این سه سال، به دور از چشم امر به معروف طالبان، پنهانی سفارش گرفته و امسال نیز همین کار را کرده و همزمان روی چندین سفارش کار میکند. او هدایا و تحفههای ویژه ولنتاین را که برای فروش آورده، پنهان میکند و تنها در مواقع آمدن مشتری آنها را بیرون میآورد.
عشق در فرهنگ و زبان فارسی به صورت خاص و در فرهنگ شرقی به صورت عام از جایگاه ویژهای برخوردار است. مردمانی که در کشورهای فارسیزبان زندگی میکنند، عشق را گرامی میدارند و اشعاری که «عاشقانه» توصیف میشوند یا در توصیف مرتبهی والای عشق سروده شدهاند، در حافظهی جمعی مردم از اقبال و احترام ویژهای برخورداراند.