صدیقه طوفان
دانشجوی دانشگاه ابن سینا هستم. رشتهی تحصیلیام علوم سیاسی و روابط بینالملل است. درسهایم را با تمام شور، هیجان، آرزوهای بلند و امید مشتاقانه میخواندم. هر روز راه دور و درازی را با مشکلات بیشمار ترانسپورتی، اجتماعی و اقتصادی میرفتم و خود را پای درسهایی که عاشق خواندنش بودم، میرساندم.
سمستر ششم دانشگاه هستم. سه سمستر را زیر چتر طالبان با هزاران مشکل خواندم. هر نوع قوانین و مقرراتی را که طالبان وضع کردند، پذیرفتم. فقط به این خاطر که به آرزوها و آرمانهایم برسم. میخواستم از دانشگاه فارغ شوم. در حقیقت عهد بسته بودم که از تاریکی و جهل نجات پیدا کنم؛ زیرا من زندگی ذلتبار و کورکورانه را نمیخواستم. میخواستم آگاهانه زندگی کنم. واقعیت این بود که حتا خواهان زندگی معمولی نبودم. میدانستم تمام اینها از طریق علم و دانایی امکانپذیر است.
روزهای آخر امتحان ما بود. صبح زود به آموزشگاه زبان انگلیسی میرفتم. صبح روزی که همه آرزوهایم درد شدند، در راه آموزشگاه بودم که تماسی از دوستم رسید. گفت: «کجایی؟» پاسخ دادم که در راه آموزشگاه هستم. از آخرین امتحانم پرسید. اما در آخر خبری را گفت که برای یک لحظه در جا میخکوب شدم. گفت: «دانشگاهها را بسته کردند.»
من از موضوع بیخبر بودم. شوکه شدم. اصلا باورم نشد. زود رفتم به سراغ شبکههای اجتماعی. چشمم به اطلاعیهی ادارهی طالبان افتاد. انگار دنیا برایم به آخر رسید و در یک لحظه، همه آرزوهایی که برای سالها در ذهنم پرورانده بودم، درد و حسرت شدند. در راه دیدم که دختران آموزشگاههای کاج و کوثر دانش گریهکنان، کتابها در دستشان، به طرف خانههای خود میرفتند. از آنان پرسیدم چه شده؟ گفتند: «کورسها را هم بستن. دخترا دیگه هیچ جایی درس خوانده نمیتانن.»
یکی از دختران سوالی از من پرسید که خودم هم برایش پاسخ نداشتم. گفت: «خواهر تو را خدا بگو گناه ما چیست؟» هیچ جوابی نداشتم. پر از بغض شدم. همان لحظه، آفتاب درخشان و زیبا پیش چشمم رنگ باخت. کاملا ناامید شده بودم. احساس میکردم نفسم بند آمده است. در آن لحظه به این فکر میکردم که زنان و دختران افغانستان گاهی خود شان و گاهی هم آرزوهای شان زنده به گور میشوند. به کسانی که باعث این همه نابرابریها، ظلم و استبداد شدهاند میگویم که شما زندگی ۳۶ میلیون انسان را به قهقرا بردید. زندگی نسل جوان، نیمی از پیکر جامعه را خراب و نابود کردید. خود تان بار و بسترهیتان را جمع کرده و رفتید. اکنون در بهترین کشورهای دنیا زندگی میکنید. دختران و پسرانتان در امنترین و بهترین دانشگاههای دنیا درس میخوانند. شما ما را فروختید تا برای فرزندان و خانواده خود آسایش بخرید. این شما بودید که با فساد، کمکاری و تبعیض ظلمت را بر زندگی میلیونها انسان حاکم کردید. این جفای بزرگ و جبران ناپذیر شما را اگر روزی پاسخ داده نتوانستیم، هرگز فراموش هم نمیکنیم.