همینکه حرف از طالبان و بازداشت دختران شد، به یکبارهگی بغضاش شکست. اشکهایش بیاختیار میریخت. سر بر روی زانوهایش گذاشت و بلند بلند گریه کرد. پس از چند دقیقه سرش را از روی زانوهایش بالا کرد و اولین جملهاش این بود: «خیلی اذیتم کردند.»
این گزارش، حاصل گفتوگوی حضوری خبرنگار رسانهی رخشانه با دو دختری است که اخیرا توسط طالبان به بهانهی«بیحجابی» بازداشت شدهاند، آنها تجربه و چشمدید خود را روایت کردهاند.
به دلیل نگرانیهای امنیتی، در این گزارش از نامهای مستعار استفاده شده و برخی از جزئیات نیز سانسور شده است.
نیلوفر ۲۰ ساله، روز سهشنبه(۱۹ جدی) از سهراهی پلخشک غرب کابل توسط نیروهای امر به معروف طالبان بازداشت و در حوزهی…امنیتی طالبان منتقل شد. او میگوید، یکشبانه روز را در نظارتخانهی طالبان به سر برده است.
نیلوفر و دوستاش در راه بازگشت از محل کار خود بودند که در دام نیروهای امنیتی طالبان افتادند. نیلوفر گفته است: «با دوستم زرغونه از شفاخانه بیرون شدیم. با پای پیاده و درحال صحبت میآمدیم که یکدفعه یکی از پشت سر دستم را محکم گرفت. وقتی پشت سرم را دیدم، یک زن سر تا پا سیاهپوش را دیدم که فقط چشمانش دیده میشد و بدون اینکه چیزی بگوید، مرا به سمت موتر کش کرد. یک زن دیگر هم دوستم را گرفت. هردوی ما را به سوی موتر رنجر بردند. من از شدت ترس تلفنام را به داخل جوی انداختم. هرچه داد و بیداد کردم، هیچکس صدایم را نشنید. مردم آنجا زیاد بودند؛ اما همه فقط تماشا میکردند.»
گروه طالبان از حدود یک ماه به این طرف، موج تازهی بازداشت زنان به بهانهی«بیحجابی» را آغاز کردهاند. بازداشت زنان همزمان در چندین ولایت اتفاق افتاده است؛ اما بیشترین موارد بازداشتی در غرب کابل اتفاق افتاده است.
گروهی از کارشناسان سازمان ملل متحد روز جمعه (۱۳ دلو) در بیانیهای گفتهاند، طالبان از اول ماه جنوری سال جاری میلادی اقدام به بازداشت و دستگیری خودسرانهی دختران و زنان به اتهام بیحجابی کرده و با افراد بازداشتشده بدرفتاری کردهاند.
این کارشناسان گفتهاند که طالبان ابتدا در منطقهی هزارهنشین، از مربوطات غرب کابل به دستگیری و بازداشت زنان آغاز کردند و سپس این عملیات را به محلات تاجیکنشین کابل به سرعت گسترش دادند. براساس این اعلامیه، طالبان بازداشت زنان را در ولایتهای دیگر از جمله بامیان، بغلان، بلخ و قندوز ادامه دادند.
تجربهی شخصی نیلوفر هم میرساند که از شروع بازداشت تا داخل حوزههای امنیتی طالبان، با زنان بازداشتشده به شدت بدرفتاری شده است: «دم دروازهی موتر مقاومت کردم، یک طالب تفنگدار با شلاق محکم به پشتم زد و به ناچار به موتر بالا شدم. هرچه داد میزدم که ما را کجا میبرید؟ گناه ما چه است؟ هیچکس چیزی نمیگفت. همهی دخترها گریه میکردند.»
در آن روز، نیروهای مسلح طالبان، نیلوفر و چندین دختر دیگر را در حوزهی … امنیتی شهر کابل منتقل کردند و در آنجا تعداد زیادی از دختران بازداشتشده به بهانهی بیحجابی را در یک اتاق تاریک، سرد و بدون در و پنجره و فرش نگهداشتهاند.
به گفتهی نیلوفر، نیروهای طالبان در حوزه با آنان«بسیار» خشن برخورد کرده و برخی از دختران را مورد لتوکوب فزیکی قرار داده و به زنان بازداشتشده ناسزا گفتهاند.
شکنجه، توهین و آزار جنسی
نیلوفر توضیح میدهد: «در یک اتاق تهکوی تاریک و بدون فرش، دختران خیلی زیاد بودند، تا حدیکه جایی برای نشستن نمانده بود. همهی دختران بهحال خودشان بودند وگریه میکردند. طالبان با شلاق به لتوکوب و آزار و اذیت دختران میپرداختند. من که زیاد گریه کردم و سوال کردم که چرا مرا اینجا آوردهاند و گناه من چه بوده، اول یک طالب بالایم حمله کرد و چند مشت و لگد محکم به سر و صورت و پشت و پهلویم زد و مرا کشاند. حتا لباسم را پاره کرد و بعد دم دروازه ایستاد شد و قاه قاه خندید. دخترای دیگر را هم فاحشه گفته به تمام بدن شان دست میزدند. من کرمیچ(کفش) سفید پوشیده بودم. من را هم کتک میزدند و هم میگفتند که به بیرق ما توهین میکنید، در حالیکه دندانهایش را روی هم میفشرد، میگفت، هزارههای خر.»
نیلوفر به رسانهی رخشانه گفته است، طالبان دختران را به طور جداگانه در یک اتاق بازجویی میکردند. افراد طالبان هنگام بازجویی از نیلوفر، این پرسشها را مطرح کردهاند: «چند وقت نماز میخوانید، کلمهی شهادتین را بخوانید، چه کار میکنید، مجرد هستید یا متاهل و پدر و مادر شما چه کار میکنند؟»
به گفتهی نیلوفر، این سوالات توسط یکی از نیروهای امر به معروف طالبان که همه به او مولوی میگفتند، پرسیده میشد.
نیلوفر از وضعیت بازجوییاش توسط طالبان چنین میگوید: «در یک اتاق تاریک فقط یک میز و چوکی گذاشته بودند. مولوی[طالبی که دختران را بازجویی میکرده] با سه نفر طالب دیگر آنجا بودند. مولوی از من سوال میکرد، وقتی من گریه میکردم و یا سکوت میکردم، آن دو طالب دیگر با مشت و لگد مرا میزدند که جواب بتی.»
گزارشگران سازمان ملل نیز موارد بدرفتاری با زنان بازداشتی را تایید کردهاند. در اعلامیهی گزارشگران این سازمان آمده است: «زنان و دختران بازداشتشده در بازداشتگاههای طالبان تنها یک وعدهی غذایی در روز دریافت میکردند و برخی از آنان مورد خشونت فزیکی، تهدید و ارعاب قرار گرفتند.»
اما از صحبتهای نیلوفر واضح میشود که رفتار خشونتآمیز طالبان بیشتر از آن چیزی است که تصور میشود. نیلوفر میگوید که در بازداشت طالبان به شدت شکنجهی روحی و جسمی شده است: «از مه پرسیدند که چند ساله استی، مجرد یا متاهل هستی؟ وقتی من گفتم مجرد هستم. همهی شان خنده میکردند و میگفتند که دختران شما[هزارهها] چرا شوهر نمیکنند. تمام تان مجرد هستید و با لحن کنایهآمیزی میگفتند که اگر شوهر برایتان پیدا نمیشود، ما هستیم… وقتی برای شان گفتم: قابله هستم، مولوی خنده کرده و گفت، هزارهها هم داکتر میشوند. طالب دیگر از یخنم کش کرد و لباسم پاره شد. طالب سومی هم چادرم را از سرم کشید و یکی دیگرش از موهایم محکم گرفت و سرم را داخل سطلی پر از آب گندیده فرو کرد. من دستوپا میزدم و آنها به من میخندیدند و با سیلی به پشتم میزدند و میگفتند که اگر فامیلات پشتت نیامد، برای ساعتتیری خوب هستی.»
به گفتهی نیلوفر، افراد طالبان به جاهای حساس بدن دختران دست میزدند، تلفنهای همراه دختران را چک میکردند. او با چشمانش دیده که در مواردی پس از بررسی تلفنهای شخصی دختران، آنها به زندان پلچرخی منتقل شدهاند: «من تلفن خود را در وقت بازداشت در داخل جوی فاضلاب کنار جاده انداختم؛ ولی تلفن سایر دختران را چک میکردند. با چشمان خودم دیدم بعد از اینکه تلفنهای چند دختر را چک کردند، گفتند که آنها را به پلچرخی انتقال بدهید. خریطهی سیاه بر سر آن دختران کردند و آنها را بردند. سایر دختران را هم بهخاطر تلفنهای شان آزار و اذیت میکردند و در جاهای خصوصی بدن شان دست میزدند، از موهای شان گرفته، روی اتاق میکشیدند و سرشان را داخل سطل آب میکردند.»
نیلوفر میگوید که طالبان هیچ آب و غذایی به دختران نمیدادند: «برای ما هیچ چیز برای خوردن نمیدادند. سربازانش پیش روی ما غذا میخوردند و با خنده و تمسخر میگفتند، نان نمیخورید؟ باز هم خنده میکردند و میگفتند که برای شما زهر هم نمیدهیم که بخورید، چه برسد به نان.»
او میگوید که این یک شبانهروز برایش به اندازهی یک سال طول کشیده است. از نظر نیلوفر افراد طالبان هر لحظه برنامهریزی شده به تحقیر و آزار روحی دختران بازداشتشده میپرداختند: «طالبان به ما میگفتند که شما{هزارهها} کافر هستید. برچی را کثیف کردهاید. شما از افغانستان نیستید. ما شما را از افغانستان گُم میکنیم.»
میکُشَمت؛ اما نه به این سادگی
نیلوفر میگوید که پس از لتوکوب و شکنجهی زیاد، خود را به پای یکی از افراد طالبان انداخته و التماس کرده است که او را بکشد و از این بیشتر او را لتوکوب، شکنجه و اذیت نکند؛ اما آن جنگجوی طالب او را بیشتر مورد شکنجه قرار داده است. از نظر نیلوفر، شکنجههای روحی و روانی که در زندان طالبان شده، فراتر از مرگ بوده است.
نیلوفر توضیح میدهد: «وقتی بالای پایش افتادم که مرا بکشد و از این بیشتر به من توهین نکند، او پای خود را روی سرم گذاشت و گفت، چُپ باش هزارهی خر. میکشمت، البته به ایقدر آسانی نه. باید به هدف خود برسیم. یک شب ساعت ما را تیر کن بعد میکشیمت.»
تا کنون گزارشهای زیادی از شکنجهی زنان در بازداشت طالبان منتشر شده است؛ اما طالبان هرگونه بد رفتاری با افراد زندانی از جمله زنان و دختران را رد میکنند.
نیلوفرمیگوید، وقتی پدر و برادرش برای گرفتن او به حوزه آمده بودند، آنجا توسط نیروهای طالبان لتوکوب شدهاند: «پدرم را با قنداق و لگد زدهاند و با فحش به او گفتهاند، شما هزارهها بیغیرت هستید، زنان و دختران تان فاحشه هستند. تمام روز در کوچه و بازار هستند. زن برای خانه است نه بیرون؛ اما شما مردان هزاره به خانه مینشینید و زنان تان را بیرون روان میکنید.»
نیلوفر میگوید، او پس از یکشبانه روز و با تحمل انواع شکنجههای جسمی و روانی در بدل پرداخت بیش از یک صدهزار افغانی پول رها شده است. از شرایط دیگر آزادی نیلوفر این بوده که در مورد بازداشتاش با هیچ کسی صحبت نکند.
نیلوفر پس از آزادی از زندان طالبان، اکنون در وضعیت دشوار روحی و روانی قرار دارد. به گفتهی خودش، تاکنون دوبار اقدام به خودکشی کرده است؛ اما با دخالت خانوادهاش موفق نشده است. بار اول تمام قرصهای فشار خون مادرش را خورده که با شستوشوی معدهاش نجات پیدا کرده و بار دوم میخواسته خودش را با چاقو بزند که پدرش به موقع مانعش شده است.
نیلوفر میگوید که پس از رهایی از زندان طالبان، رفتار خانوادهاش هم نسبت به او خشنتر شده و به او فشار آوردهاند که باید تن به ازدواج بدهد: «هر شب بین خانوادهی ما جنگ و دعوا است، چرا که پول آزادی مرا قرض گرفتهاند. پدرم پیر و برادرم هم بیکار است.»
نیلوفر پس از رهایی از بند طالبان، دیگر از سوی خانوادهاش اجازهی نیافته تا وظیفهاش را ادامه دهد. کسی از بستگان نیلوفر نمیداند که او بازداشت شده است. برای همین، خانوادهاش اصرار دارند که قبل از همگانی شدن این خبر، او باید به خواستگاری که دارد، پاسخ مثبت دهد.
محمد، برادر نیلوفر هم میگوید که به همراه پدرش بعد از جستجوی زیاد خواهرش را در حوزهی … امنیتی شهر کابل پیدا کرده است.
او میگوید: «هر چه جستجو کردیم، از نیلوفر خبری نشد. بعد از اینکه شنیدیم نیروهای طالبان چند دختر را از برچی بهخاطر حجاب بازداشت کردهاند، به حوزهی … مراجعه کردیم؛ اما آنها انکار کردند و گفتند که هیچ دختری را بازداشت نکردهاند.»
به گفتهی محمد، پس از چندین بار مراجعه، طالبان پذیرفتند که نیلوفر در بازداشت آنها است. او گفته، طالبان در بدل آزادی خواهرش، مبلع زیاد پول میخواستند که آنها توان پرداخت آن را نداشتند. محمد هم تائید میکند که طالبان او و پدرش را لتوکوب و آنها و خانوادهاش را به مرگ تهدید کردهاند که نباید از بازداشت نیلوفر حرفی به زبان بیاورند.
او در مورد وضعیت نیلوفر میگوید: «دیگر لباس رنگه نمیپوشد. در شوک عمیقی قرار گرفته است. بسیاری از لحظات دستگیریاش را فراموش کرده است. اشکهای کودکانهاش تنها مرهم این روزهای او است.»
بازداشت به جرم پوشیدن لباس رنگه
ثنا، روز یکشنبه(۱۷هم جدی) از ساحهی«قلعهی نو» توسط نیروهای امر به معروف طالبان بازداشت شد. او فقط ۱۵ سال سن دارد. ثنا به همراه برادر کوچکتر از خودش برای خرید داروی مادر خود به ساحهی«قلعهی نو»، از مربوطات غرب کابل رفته بود که نیروهای امر به معروف طالبان او را بازداشت و مدت سه شبانهروز او را در حوزهی … شهر کابل زندانی ساختند.
عکس: جریان بازداشت زنان و دختران در کابل. رسانههای اجتماعی.
ثنا میگوید، با اینکه لباس بلند و ماسک پوشیده بود؛ اما نیروهای طالبان او را بهخاطر پوشیدن لباس رنگه و شلوار کوبای و اینکه چرا جوراب نپوشیده است، بازداشت کردهاند.
ثنا بهشدت در شوک روانی قرار گرفته است. او حتا لحظهی بازداشت خود را دقیق بهیاد نمیآورد. او میگوید: «بهنظرم ساعت ۱۰ صبح بود که با برادرم به قلعهی نو بهخاطر خرید دوای مادرم رفتم. میخواستم وارد دواخانه شوم که یک طالب چپن سفید برایم گفت، چرا لباس رنگه و پتلون پوشیدی؟ چرا جوراب نپوشیدی؟ من که از ترس به خود میلرزیدم، زبانم بند شده بود. هیچ چیزی گفته نمیتوانستم. وقتی مرا میخواست به طرف رنجر ببرد، من از هوش رفتم. دیگر هیچی یادم نیست. از صدای گریه و ناله بیدار شدم. نمیدانستم کجا بود که دیدم دختران زیادی آنجا بودند و داد میزدند و گریه میکردند.»
به گفتهی ثنا، طالبان دختران خُردسال و بزرگسال را از هم جدا میکردند. دختران بزرگتر را بیشتر آزار و اذیت میکردند. طالبان از ثنا هم بازجویی کرده و او را لتوکوب کردهاند: «زیاد گریه میکردم. یک طالب آمد، چند مشت د بازویم زد. وقتی آرام نشدم، من را به یک اتاق دیگر بردند. آنجا یک طالب چپن سفید بود. مرا بالای چوکی شاندند. از من در مورد نام، سنوسال، پدر و مادرم و کار شان پرسیدند و اینکه در دورهی حکومت جمهوریت چه کار میکردند و در خانه چقدر پول داریم. من باز هم گریه کردم و باز هم همان طالب چند مشت محکم به پشتم زد و گفت، چُپ باش»
ثنا میگوید: «من در یک گوشهای از اتاق نشسته بودم. یک طالب از من پرسید که صنف چند هستی؟ من گفتم صنف۷ میشدم که دیگر مکتبها بسته شد. خندید و گفت، دیگر شما را به مکتب نمیگذاریم. شما باید در خانه باشید و همانجا بمیرید.»
«از برچی گُم تان میکنیم»
ثنا نیز در مورد بدرفتاری طالبان با دختران بازداشتشده گفته است: «از هر دختر پرسان میکرد که چندساله هستی. به جاهای مخصوص بدن شان دست میزدند و با هم پشتو حرف میزدند و میخندیدند. دخترا فقط گریه میکردند و در نهایت پیش آنها عذر و زاری میکردند که آزار ندهند؛ اما طالبان به آنها فحش میدادند و میگفتند که شما فاحشههای هزاره، برچی را اروپا جور کردید. ما شما را از برچی گُم میکنیم.»
ثنا پس از سه شبانهروز در بدل …هزار افغانی و ارایهی سند… آزاد شد و در اخیر نیز بایومتریک شده است. علاوه بر این، طالبان او را وادار کردهاند تا ورقی را امضا کند که او اجازهی خواندن آن ورق را هم نداشته است.
رحیمه، مادر ثنا در صحبت با رسانهی رخشانه میگوید، مشکل قلبی و فشار خون دارد: «هیچ یادم نیست که چند شنبه بود. فشارم بلند رفته بود. دختر و پسرم را پشت دوا روان کردم. همین طالبان ظالم دختر بیچارهی مرا با خود بردند. دخترم هنوز طفل[کودک] است. هیچی را نمیفهمد. حتی لباساش را همیشه از زانو به پایینتر میپوشد. فقط برایش گفته بودند که چرا لباس رنگه پوشیدی.»
رحیمه میگوید، وقتی ثنا از خانه بیرون شد، لباس آبیرنگ و شلوار کوبای گشاد پوشیده بود و پس از لحظهی کوتاهی پسرش به خانه برگشته و خبر بازداشت ثنا را به او داده است.
او میگوید که پس از آن، به همراه شوهرش به حوزهی… مراجعه کردهاند؛ اما طالبان به آنها گفتهاند که هیچ دختری به این حوزه آورده نشده است.
رحیمه گفته است: «بهزور وارد محوطهی حوزه شدم و هر طالب را که میدیدم، به پایش میافتادم و عذر و زاری میکردم که دخترم را آزاد کنید. او هنوز خُرد است. هر اشتباهی که کرده، او را ببخشید. همهی طالبان میگفتند که برو خاله زیاد دیوانگی نکن. یک طالب آمد و مرا به زور از حوزه بیرون کرد و گفت که خاله دخترت را بدون پول آزاد نمیکنیم. برو پول پیدا کن و بعد بیا.»
طالبان از خانوادهی ثنا هم پول هنگفتی درخواست کردند که بعدا به مبلغ … افغانی راضی شدهاند. پدر ثنا کراچی دستی دارد. او این پول را قرض گرفته است.
رحیمه میگوید: «خدا دشمن آدم را به آن روز نرساند. صد افغانی هم پیش خود نداشتم. با پای پیاده پیش همهی فامیلم رفتم که پول قرض کنم تا دخترم را نجات بدهم. حالا وضعیت اقتصادی همه خراب است. هیچکس وضعیت خوبی ندارد.»
رحمیه در مورد وضعیت ثنا میگوید، دخترش هر شب کابوس میبیند و خواب به چشماناش حرام شده است. هرشب پهلویش مینشینم تا خوابش ببرد. بعد از چند دقیقهای چیغ میزند و از خواب میپرد و به این طرف و آن طرف خیز میزند. پس از آزادی حتا یک شب هم آرام نخوابیده است. به گفتهی مادرش، ثنا بعد از آزادی از شنیدن صدای موتر و موترسایکل میترسد، حتا دیگر به بیرون نمیرود.
تا کنون بازداشت زنان واکنشهای گستردهای به دنبال داشته است. در آخرین مورد، آیتالله واعظزاده بهسودی، مرجع تقلید شیعیان افغانستان در برنامهای که به ابتکار طالبان برگزار شده بود تا موضوع بازداشت زنان را توجیه کند، از این کار طالبان انتقاد کرد. آقای بهسودی این کار طالبان را تعرض به«ناموس» شهروندان خواند.