رها آزاد
«بیگم» چادر گلِ سیب بر سر داشت و صورتاش را با گوشهی چادرش پیچانده بود. دور چشمهایش حلقهی سیاه بسته بود. بیگم زن ۳۵ سالهای است که از دهکده «ریدخورد» ولسوالی زیباک به شفاخانهی «شهید استاد برهانالدین ربانی» در شهر فیض آباد بدخشان آمده بود تا فرزندش را به دنیا آورد.
بیگم که مادر ۴ فرزند است، فرزندی که قرار بود پنجمین باشد را در اثر خونریزی بیش از اندازه و سر وقت نرسیدن به بیمارستان از دست دادهاست.
بیگم میگوید: «چهار دختر دارم و این فرزند پسر بود. اگر زنده بهدنیا میآمد، در آینده خواهرهایش را صاحب میشد.»
شوهر بیگم دهقان است و مثل هزاران خانوادهی دیگر در مناطق دور دست و دشوار گذر بدخشان زندگی میکند. زندگی که نه آسان است؛ نه خبری از خدمات صحی است، نه آموزش و پرورش درست و نه اندکترین امکانات رفاهی برای زندگی.
تاریخ هجدهم جوزای امسال و نزدیک ساعت شش شام بود که درد آهسته آهسته به جان بیگم افتاد. بیگم اندکی بعد خونریزی هم داشت. اما با این گمان که مشکلاش جدی نیست، همچنان به کارهای پخت و پزخانه میرسید.
وقتی که بیگم نان شب اعضای خانواده را آماده میکرد درد بیشتری به جاناش چنگ زد. بیگم میگوید، چون چهار کودک خود را بدون هیچ کمک صحی به دنیا آورده بود، درد بیشتر را نیز جدی نگرفت.
نیمههای شب بود که درد دیگر اماناش را برید. او فکر کرد که لحظهی تولد کودکاش است، اما خبری از به دنیا آمدن فرزندش نبود: «شوهرم را گفتم بیدار شو و یک موتر پیدا کن که باید به کلینیک اشکاشم برویم. شوهرم موتر یکی از همسایهها را کرایه کرد.»
به گفتهی بیگم، شوهرش نیمه شب از همسایههایش پول قرض گرفت تا او را به مرکز درمانی برساند: «تا رسیدن به اشکاشم به دلیل خرابی جادهها و عدم دسترسی به دوا، من خیلی خونریزی کردم. وقتی داکتر کلینیک متوجه حالت من شد گفت بسیار دیر آمدی و خودت باید به شفاخانهی شهر فیضآباد بروی، چون طفل هنوز تاریخش پوره نشده و خونریزی هم داری.»
بیگم و شوهرش با شنیدن حرفهای داکتر، نگران شده و راه فیضآباد را در پیش میگیرند. بیگم در راه به دلیل خونریزی و درد بیش از اندازه چندین بار از حال میرود و حدود ساعت هشت و سی دقیقهی صبح به بیمارستان فیضآباد میرسد.
بیگم در حالی که اشک در چشمانش حلقه بسته میگوید، همهچیز دیر شده بود: «داکترها به شوهرم گفتند که طفل مرده و باید من عملیات شوم. آنها از شوهرم تاییدی گرفتند و مرا عملیات کردند. وقتی به هوش آمدم دیدم که نه طفل بود و نه هیچ امیدی. همهچیز برباد شده بود.»
این گزارش به مشکلات دسترسی زنان در ولایت بدخشان به خدمات صحی پرداخته است. زنانی که در این گزارش با آن صحبت شده گفتهاند در بسیاری از ولسوالیهای دوردست بدخشان به ویژه در دهکدههای دورافتادهی این ولسوالیها، کلینیک وجود ندارد و بیشتر مردم در این مناطق به ابتداییترین نیازهای صحیشان دسترسی ندارند. برای همین تا رسیدن به یک مرکز درمانی با مرگ چشم در چشم میشوند.
مردم معمولا از روشهای درمان خانگی استفاده میکنند، اما این روشها در بسیاری موارد، از جمله در هنگام زایمان زنان پاسخگو نبوده و سبب شدهاست که بسیاری از زنان در هنگام ولادت طفلشان را از دست بدهند و در اکثریت موارد خانوادهها مجبور میشوند بخاطر درمان به مرکز این ولایت بیایند.
بدخشان دارای ۲۷ ولسوالی است که بیشتر کوهستانی است. براساس آمارها در حکومت گذشته، در تمام ولایت بدخشان ۳۱ مرکز صحی، ۱۵مرکز جامع صحی، ۶۶ مرکز صحی کوچک، ۲۲ تیم سیار صحی، ۲۹ باب آشیانه صحی، دو شفاخانه متوسط و یک شفاخانه بزرگ وجود دارد.
روشن نیست که اکنون چه تعداد از این مراکز درمانی خدمات فعال صحی دارند.
«گلموره»ی بیستساله از ولسوالی واخان بدخشان به شهر فیض آباد آمده است. گل موره میگوید، آمده بود که نخستین فرزندش را به دنیا آورد. اما او هم کودکاش را قبل از رسیدن به شفاخانه از دست داده بود.
گل موره فرزندش را روز سه شنبه، ۲۲ جوزای امسال از دست داده است: «ما در ولسوالی واخان نه داکتر داریم، نه کلینیک با امکانات داریم و نه ادویهی کافی. چند داکتر در ولسوالی واخان کار میکنند که همه مرد هستند و ما زنانی که بیماران ولادی داریم نمیتوانیم به آنها مراجعه کنیم.»
سازمان جهانی صحت در گزارش تازهاش گفته است، وضعیت خدمات صحی در افغانستان برای زنان در حال بدتر شدن است و میزان مرگو میرهای قابل پیشگیری هم در حال افزایش است. براساس همین گزارش، روزانه ۲۴ مادر و ۱۶۷ نوزاد در افغانستان جان خود را از دست میدهند.
شوهر «گلموره» هم برای کرایه موتر پول قرض کرده و خود را به شفاخانه شهر فیض آباد رسانده بود. گلموره در حالی که نگرانی در چشماناش پیدا است میگوید: «باید در ولسوالی واخان داکترهای زن استخدام شوند تا نیازهای صحی زنان را برآورده کنند، در غیر آن زنان باردار نمیتوانند در این فاصلهی دور و جادههای خراب به بیمارستان شهر فیضآباد بیایند، چون تا اینجا به علت خراب بودن جادهها احتمال مرگ کودکشان وجود دارد.»
عبدالله ساکن قریهی «یفتل بالا» است. او که همسرش را برای ولادت به شفاخانه مرکزی شهر فیض آباد آورده، می گوید: «در یفتل بالا چهار مرکز صحی وجود دارد. اما به دلیل نبود امکانات صحی و داکتر من مجبور شدم چهار، پنج ساعت راه پیاده خانمم را به فیضآباد برای ولادت بیارم. در راه زیاد به مشکل مواجه شدیم و من هیچکاری نمیتوانستم، تا اینکه به شفاخانه رسیدیم و حالا خانمم تحت درمان است.»
عبدالله نیز موفق نشده همسرش را به موقع به شفاخانه برساند. به همین خاطر داکترها به او گفتهاند، حالت مادر خیلی خوب نیست: «خیلی امیدی به زنده ماندن کودک نیست.»
داکتران به عبدالله گفتهاند، چون همسرش راه زیادی را پیاده پیموده، سبب شده زیاد خونریزی کند و کودک داخل رحم صدمه ببیند.
در گوشهای از بیمارستان شهر فیضآباد کنار دختری نشستم که روی یک چوکی در صحن بیمارستان نشسته بود. ناماش را حمیرا گفت، دختر ۲۲ سالهای که به خاطر شکستی دستاش از ولسوالی «خواهان» به شفاخانه آمده بود. به گفتهی خودش، حدود ۱۲ ساعت راه پیموده است: «دست راستم شکسته و چون در درواز نه کلینیک است و نه کدام داکتر درست، برای همین آمدم فیضآباد و حالا هم چهار روز میشود اینجا در خانهی یکی از دوستان پدرم هستم.»
ولسوالیهای مرزی بدخشان از جمله مناطق دورافتاده با راههای دشوار گذر است که در فصل زمستان بسیاری از جادههای این ولسوالیها بهروی رفتوآمد به شهر فیضآباد مسدود میشود. مثل واخان، اشکاشم، زیباک، کرانمنجان، خواهان، درواز و شغنان.
به گفتهی منابع، هرچند بعضی از این ولسوالیها دارای یک یا دو مرکز صحی است، اما داکتر و داروی کافی در این مراکز صحی وجود ندارد که بتواند پاسخگوی نیازمندیهای ساکنان این ولسوالیها باشد.
یکی از متخصصان در شفاخانهی ولایتی «شهید استاد برهانالدین ربانی» که نخواست ناماش در این گزارش بیاید، به رسانهی رخشانه گفته است: «وضعیت مادران به شدت نگران کننده است. مخصوصا کسانیکه از راههای دور میآیند و راه درازی را طی میکنند.»
این پزشک که ۲۲ سال است در بدخشان کار میکند، گفته است مشکلات کمبود خدمات صحی در مناطق دور دست بدخشان از زنان قربانی زیادی میگیرند.
او قصهی یکی از بیماراناش را شریک میکند که تقریبا یک ماه پیش از ولسوالی «درواز» به شفاخانه آمده بود. این داکتر از آن خانم بنام مریم یاد میکند که پس از سه روز پیمودن راه، توانسته بود خودش را به شفاخانه برساند. داکتر گفت: «از خاطر دوری راه رحم بیمار در راه پاره شده بود و کودک از بین رفته بود. داکتران به سختی موفق شدند فقط جان مادر را نجات دهند.»
این پزشک گفته است: «ولسوالیهایی که به مرکز نزدیک است و مردم توانایی اقتصادیاش را دارند میآیند و مشکل جدی هم برایشان پیش نمیآید. ولی مریضانی که از ولسوالیهای دور دست مثل درواز، واخان، اشکاشم و شغنان میآیند که ممکن روزها پیاده بیایند حالشان به شدت وخیم است. اکثرا یا خودشان یا طفلشان از بین میرود.»
با آمدن طالبان، دسترسی مردم بهویژه در مناطق دور دست به خدمات بدتر شده است. بر اساس گزارش سازمان جهانی صحت، در سال ۲۰۲۳حدود ۴۲۸ مرکز صحی به دلیل کمبود بودجه بسته شده است.
با بسته شدن این تعداد مراکز صحی، بیش از سه میلیون نفر به شمول ۶۰۰ هزار کودک زیر پنج سال و ۲۴۰ هزار زن باردار و شیرده از دسترسی به خدمات صحی محروم شدهاند.
این پزشک وضعیت یک زن دیگر را شرح میدهد که از ولسوالی زیباک بدخشان به شهر فیض آباد به شفاخانه آمده بود. او می گوید، زن ۳۴ ساله بود و به اندازهای سختی کشیده بود که مثل یک زن کهنسال میماند. او از قول آن زن گفته: «هفت تا هشت روز درد داشتم و هیچ پولی هم نداشتیم تا به فیضآباد بیایم. آن زمان در زیباک هم هیچ کلینیکی نبود. طفلم در بطنم خراب شده بود و بسیار درد شدید داشتم تا اینکه طفلم از بین رفت. با مشقت بیست سال را بیتوجه و بیپول سپری کردم. نه توانایی مالی داشتم و نه فامیلی که حمایتم کنند. حتا کنترل ادرارم را از دست داده بودم تا اینکه بسیار به تنگ آمدم. مردم و نزدیکانمان برایم مقدار پولی جمع آوری کردند تا من به فیضآباد بیایم. اول رفتیم کلینیک زیباک آنجا نه دارو بود و نه درمانی، گفتند باید بروم فیضآباد و وقتی به اینجا آمدم داکتران گفتند مثانهام سوراخ شده است.»
ولسوالی «زیباک» بدخشان، واقع در شمال شرق افغانستان از مناطق دورافتاده و کوهستانی این ولایت است. این ولسوالی در نزدیکی مرزهای تاجیکستان و چین قرار دارد. فاصله زیباک تا فیضآباد ۱۲۰کیلومتر است و اغلب مسیرهای اتصالی میان این مناطق از طریق جادههای کوهستانی پر خم و پیچ صورت میگیرد.
مریم بیگزاد ( مستعار) در یکی کلینیکهای شخصی در فیضآباد داکتر است. او که بیش از پنج سال است در این کلینیک در بخش نسایی ولادی کار میکند، گفته «اکثر مریضانمان خانمهایی است که از ولسوالیها بخاطر تولد طفلشان می آیند و اکثریتشان هم حال شان وخیم است چون در ولسوالی ها امکانات درست برای زایمان نیست و راهها هم خراب است. گرچه که واقعات مرگ و میر مادران در کلینیک ما خیلی زیاد نیست ولی وضعیتشان به شدت وخیم است. اگر این مریضان در ولسوالیهای خودشان بتوانند صحتمند شوند نیازی نیست تا فیضآباد خرج و مصرف کنند و خطر را بهجان بخرند و بیایند.»