حدود بیست روز قبل در ساحه «یکهتوت» از مربوطات ناحیه نهم شهر کابل زنی به دلیل بهدنیا آوردن کودک دختر از سوی همسرش به قتل رسید.
در زیر سایهی حکومت و جمهوریت که یکی از شعارهای دهن پُرکن آن حمایت از حقوق بشر و بهویژه زنان است و در شهری که هزاران نیروی امنیتی، کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، دهها موسسه حقوق بشری، سفارتخانههای خارجی و نهادهای مثل نماینده سازمان ملل متحد(یوناما) دفتر حمایت از زنان(UN Women) مستقر هستند، زنی به دلیل بهدنیا آوردن کودک دختر به قتل میرسد.
این اوج فلاکت و بیچارگی بشر است که انسانی هنوز بهخاطر جنسیت کودکی کشته میشود که مسئول تعیین آن نیست. چه غمانگیز و نفرتانگیز. زنان سالیان متمادی زیر یوغ استثمار مردسالاری نفس کشیدند. این که هیچ وقت سهم و حق یک دختر با یک پسر مساوی نبوده، این که زنی همیشه محکوم به سرکوب و زندانی در چهاردیواری خانه بوده، حقیقت تلخ و انکار ناپذیر است. زنان همواره در دنیایی زندگی کردند که سهم آنان همیشه نادیده گرفته شده است. دنیایی که دختر بودن همیشه جرم پنداشته شده و همواره خانوادهها از داشتن دختر، احساس شرمندگی کردند.
یکی از نمونههای عینی که دختر بودن در جامعه ما براساس یک قانون نانوشته و سفتومحکم پدرسالاری، جرم پنداشته میشود، رویدادی است که چندی قبل در شهر کابل رخ داد. در این رویداد به نقل از رسانهها و کاربران شبکههای اجتماعی یک خانم وقتی برای بار چندم نوزاد دختر بهدنیا آورد از سوی همسرش به قتل رسید و آن مرد شبهنگام از خانه فرار کرد.
مسئولان حکومت افغانستان این رویداد را تایید کرد. طارق آرین، سخنگوی وزارت داخله در تویتی، آن عمل را «اوج جهالت و نادانی» خوانده و گفت که نیاز است تا بهمنظور افزایش سطح آگاهی خانوادهها از طریق نهادهای مربوطه تلاش مضاعف صورت گیرد.
هنوز هیچ کس در مورد هویت آن زن چیزی نمیداند. شماری از رسانهها تنها از اتفاق افتادن چنین فاجعهای گزارش دادند. این که جزئیات این رویداد چه بود و آن زن چگونه کشته شد، هیچ گزارشی در دست نیست. این بیتفاوتی در برابر قتلهای ناموسی سبب بازتولید خشونتهای زنجیرهای علیه زنان در جامعه شده و فضای حاکم افراطگرایی را بیشتر از بیش تقویت میکند.
این اتفاق یکشبه رخ داد و برای چند ساعت حرفهای میانخالی در دهن مدافعان حقوق بشر داد و سپس فراموش شد. حتی کسی در آن ناحیه سر نزد تا ببیند چه اتفاق افتاده بود. در شرایط ناگوار افغانستان که روزانه به صورت مداوم انسانهای زیادی به شمول زنان، کودکان و مردان به بهانههای مختلف جانهای شان را از دست میدهند؛ تفاوت قائل شدن به خون انسانها، کار نادرست و غیر اخلاقی است. اما روی نحوه به قتل رسیدن آدمها اندکی تامل و تفکر نیاز است. این که گروههای تروریستی همه زنان و مردان را هدف قرار میدهند و قربانی میگیرند تا این که زنی به خاطر بهدنیا آوردن فرزند دختر به قتل میرسد، بسیار تفاوت دارد.
بدون شک فضای زنستیزانه حاکم در جامعه مطلقا مردسالار افغانستان، روی اهداف و برنامههای صد درصد حمایتی نهادها و سفارتخانههای کشورهای جهانی از زنان در افغانستان، تاثیراتی گذاشته است. شاید مسئولان ارشد این نهادها مثل رهبران و مسئولان حکومت افغانستان با شنیدن خبرهای از این دست عادت کرده و کنار آمده باشند.
متاسفانه که رهبران و مسئولان حکومت افغانستان و نه هیچ یک از نهادهای بینالمللی مستقر در کابل در این باره واکنش نشان ندادند. حتی کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در این مورد اظهار نظر نکرد. چنین بیتفاوتی در برابر قتلهای ناموسی، نشاندهنده چهچیزی میتواند باشد؟ عادی شدن مرگ انسانهای سرزمینی بهنام افغانستان یا کم اهمیتی حقوق زنان؟
به گمان اغلب رفتن جامعه به سمت افراطگرایی در شرایط حساس که نگرانی از برگشت دوباره گروه افراطی طالبان به افغانستان که اسلام رادیکال را به مردم و جامعه دیکته میکند، یکی از بحثهای مهم است که نباید از کنار آن به سادگی رد شد.
با آن که افغانستان پس از سپری کردن روزهای سیاه رژیم طالبان؛ دو دهه مورد حمایت جامعه جهانی قرار گرفت و میلیاردها دالر به نام حمایت از حقوق بشر و زنان در این کشور سرازیر شد؛ ولی هنوز هم وضعیت زنان آنگونه که باید، تغییر نکرد. هنوز زنان با وضعیت غیر قابل تحمل دست به گریبان اند. هنوز افراطگرایان سنتی جامعه مردسالار، به زن بهعنوان جنس دوم میبینند. قتل های ناموسی یکی از موارد مهمی است که افراطگرایان سنتی و مذهبی جامعه آن را دستآویز شان قرار داده و همواره زنان افغانستان را به آن تهدید و قربانی کرده است. کم توجهی و در بعضی قضایا سکوت نهادهای بین المللی و مدافعان حقوق بشر در برابر تداوم قتلهای ناموسی و خشونتهای زنجیرهای، به نگرانی زنان افزوده است.