هانیه فروتن
ستاره (مستعار) ۱۷ سال دارد و نزدیک به یک سال از تلاش نافرجام او برای خودکشیاش میگذرد. ستاره آخر تابستان سال ۱۴۰۲ خورشیدی با شلیک گلولهای بر قفسهی سینهاش خواسته بود به «زندگی فلاکتبار زیر سایهی طالبان» نقطهی پایان بگذارد.
داکتران تشخیص دادهاند که گلوله درست از کنار مهرهی ستون فقرات ستاره بیرون آمده و به رگهای عصباش آسیب جدی رسانده و هر دو پای او را از حرکت بازداشته است.
ستاره میگوید درک اینکه چرا خودکشی کرده زیاد سخت نیست. او در توضیح این حرف خود میگوید، زندگی زیر سایه طالبان چیزی جز تاریکی نیست: «هر روز مسیر طولانی بین خانه و مکتب را پیاده میرفتم. میخواستم بعد از فراغت در بخش تحصیلات نظامی ثبتنام کنم و روزی را هدف تعیین کرده بودم که یونیفورم ارتش کشورم را بپوشم. اما ناگهان همهچیز فروریخت. آن کسی که بودم و آن کسی که قرار بود شوم در سایهی شوم طالبان نابود شد.»
تا قبل از این که طالبان برای دومینبار افغانستان را بگیرند، بیش از ۶ هزار زن در صف نیروهای امنیتی افغانستان حضور داشتند. دولت سابق افغانستان در نظر داشت حضور زنان را بیشتر از این کند. برای همین، با وجود جنگهای گسترده نیروهای امنیتی افغانستان با طالبان، حضور زنان در ارتش افغانستان در حال افزایش بود.
ستاره هم پس از فراغت از مکتب تصمیم گرفته بود که در بخش تحصیلات نظامی ثبت نام کند. به قول خودش، برای تحقق این رویایش «سرسختانه» تلاش میکرد و میخواست به ارتش افغانستان بپیوندد.
او نه تنها به آرزویش نرسید، بلکه طالبان افغانستان را گرفتند و با وضع محدودیتهای بیشمار، افغانستان را به قول ناظران، برای زنان جهنم ساختند.
ریچارد بنت، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل برای افغانستان در آخرین گزارش سالانه خود در مورد وضعیت زندگی زنان در افغانستان گفته است، سیاستهای طالبان منجر به «انسانیتزدایی کامل» از زنان و دختران شده است.
اشارهی او به محدودیتهای گسترده، سرکوب و بد رفتاری طالبان با زنان در داخل افغانستان است. آقای بنت گفته که نهادینه ساختن نقض سیستماتیک حقوق زنان توسط طالبان «باید وجدان بشریت را تکان دهد.»
همین وضعیت، کارد به استخوان ستاره رساند. این دختر نوجوان، در ماه سنبله سال گذشته، بعد از خوردن صبحانه وقتی که خانه را بدون حضور بقیه اعضای خانواده دید، به سراغ الماری لباسهای پدرش رفت. تفنگچهی او را برداشت و خواست یک بار برای همیشه به زندگی که قرار نبود در آن شاهد دست یافتن به آرزوهایش باشد پایان دهد: «دو شب قبل از حادثه پدرم خانه آمده بود و تفنگچه اش را بین لباسهایش گذاشته بود.»
ثریا (مستعار) ۴۷ ساله مادر ستاره است. او میگوید روزی که دخترش اقدام به خودکشی کرد در طویله (محل نگهداری مواشی) مشغول دوشیدن شیر گوسفندانش بود که صدای شلیک شنید. با عجله به خانه آمد. وقتی وارد خانه شد دید که دخترش با پشت بر زمین افتاده، چشمهایش به سقف اتاق خیره مانده و هیچ حرکتی نمیکند: «با دیدن ستاره فریاد زدم و از بقیه کمک خواستم.»
مادر ستاره میگوید: «تا به کلینیک نرسیده بودم فکر میکردم او مرده است، وقتی به هوش آمد هم بیوقفه جیغ میکشید و ناله میکرد. دکترای کلینیک محل هم دستور دادند که ستاره را برای درمان به مرکز بامیان ببریم، با پسر بزرگم و کاکای ستاره چهار نفری ولسوالی پنجاب را ترک و راهی شفاخانه ولایتی بامیان شدیم، بعد از پنج ساعت به مرکز رسیدیم. ستاره در مسیر راه چیغ میکشید و از من میخواست که از این درد و رنج خلاصش کنم.»
به قول ثریا، پدر ستاره به خاطر بیکاری به صفوف نیروهای طالبان پیوسته است.
ثریا میگوید، داکتران قبل از اینکه وارد اتاق عمل شوند به او میگویند که امیدوار نباشد چون فقط ۵ درصد امکان اینکه زندگی دخترش نجات پیدا کند وجود دارد: «امیدم را بکلی از دست داده بودم، مرمی از بدن او عبور کرده بود و واقعا زنده ماندنش معجزه است.»
ستاره یک هفته را در شفاخانه ولایتی بامیان بستری ماند، بعد از این مدت داکتران گفتند که دیگر از دست آنها کاری ساخته نیست و او را باید برای درمان به کابل ببرند.
ثریا هرچه داشت و نداشت زندگی روستاییاش را فروخت تا زمینهی درمان دخترش را در کابل فراهم کند. در کابل نیز مدتی را در شفاخانه شیخ زاید بستری ماند. داکتران این بار به مادر ستاره گفتند که شاید هیچ گاهی شاهد راه رفتن دوبارهی دخترش نباشد با آن هم اگر میخواهد تلاشش را بکند و ستاره را برای درمان به خارج از کشور ببرد؛ چیزی که از دید ثریا ناممکن است: «هرچه داشتم را فروختم، چیزی جز اعضای بدن فرسودهام نمانده که ارزشی داشته باشد.»
به قول ثریا، پدر ستاره از سر فقر و تنگدستی ناچار است با دستمزد ۱۰ هزار افغانی بین صفوف نیروهای طالبان باشد. از پولی که طالبان به او میپردازند همان خورد و خوراک خانوادهی هشت نفرهی ثریا نیز به سختی تامین میشود، درمان دخترش آنهم در بیرون از افغانستان ممکن نیست.
مادر ستاره در حالیکه اشک دور چشمانش حلقه زده بود ادامه داد: «وقتی به درماندگی ستاره میبینم و فکر اینکه در آینده همچنان روی ویلچر به زندگیاش ادامه خواهد داد، قلبم را به درد میآورد، طاقتم را طاق کرده و از خدا میخواهم اگر قرار نیست حال دخترم خوب شود همان بهتر که جانش را بگیرد.»
پس از بازگشت طالبان اقدام زنان و دختران به خودکشی افزایش یافته است. هر روز رسانهها خبری از خودکشی زنان و دختران را گزارش میدهند.
یکی از آخرین نمونههای آن خودکشی دختری به نام طاهره در ولایت بامیان است که پس از آزادی از بازداشت چند روزهی طالبان به زندگیاش پایان داد.
زندگی روی ویلچر برای ستاره رقت آور است. او میگوید اینکه همیشه به دیگران متکی باشد و برای انجام امورات روزمرهاش چشم به کمک دیگری میدوزد رنج آورتر از دردی است که هنگام شلیک گلوله بر خودش تحمل کرده است. او طالبان را عامل اصلی تمام دشواریهایی که میکشد میداند: «طالبان امیدم را ازمن گرفتند، امروز قادر نیستم حتی به دستشویی تنهایی بروم.»
او این روزها کمتر به رویاهایی که تا قبل از سقوط افغانستان برای خودش داشت فکر میکند. دغدغهی بزرگ ستاره اکنون بهبود پیدا کردن و راه رفتن دوباره است. میخواهد بدون کمک مادر و خواهرانش کارهای خودش را انجام دهد: «بیشتر از هرچیزی، دلم برای راه رفتن تنگ شده است.»
ستاره با چهار خواهر، دو برادر و مادرش در منطقه …کابل، در خانهای با سقف چوبی که بیشتر لانه حشرات است، با کرایه ۲ هزار افغانی در ماه زندگی میکنند.
ستاره هنوز امید دارد تا دوباره کفشهایی که آخرین بار مادرش برایش خریده بود را بپوشد و قدم بزند. با آنکه از پدرش بهخاطر رفتن به صف طالبان رنجیده اما دوست دارد دوباره مثل کودکیهایش وقتی از کار به خانه برمیگردد، با اشتیاق سمت دروازه حویلی بدود و از پدرش استقبال کند.
عزیز رحیمی، روانشناس و استاد دانشگاه در کابل میگوید که محدودیتهای طالبان سلامت روان زنان و دختران افغانستان را به مشکلات جدی مواجه کرده است که یکی از دلایل اصلی افزایش خودکشی زنان است.
این روانشناس میگوید، با ادامه محدودیتهای طالبان وضعیت بدتر از این خواهد شد: «خانوادهها گواه پیامدهای وحشتناکی خواهند بود.»