زیبا بلخی
ساعت ۱۰ صبح یک روز خزانی، دو دختر قدونیمقد که ماسک پوشیده و سر تاپای شان را با لباس سیاه پوشاندهاند، در نزدیکی کتابفروشی بیهقی در مرکز شهر مزار شریف ایستادهاند. هر دو خریطههای پلاستیکی سنگینی را با خود حمل میکنند.
خواهری که بزرگتر به نظر میرسد، با نزدیک شدن به یکی از کراچیهای دستی با صدای آهسته میپرسد: «لالا چند کتاب برای فروش داریم، شما میخرید؟»
شیلا و شمیلا نامهای مستعار دو خواهر ۱۴ و ۱۶ سالهای هستند که کتابهای مکتب خود را برای فروش به بازار آوردهاند. سال گذشته که طالبان دروازههای مکتبهای بلخ را بهروی دختران بستند، آنها دانشآموز صنف هشتم و دهم مکتب بودند.
کراچیهای دستی در مقابل کتابخانهی بیهقی کتاب میفروشند و یا کتابهای دست دوم را به قیمت ارزان میخرند. مرد صاحب کراچی با گفتوگوی کوتاهی توافق میکند که کتابهای شمیلا و شیلا را دانهی ۱۵ تا ۲۰ افغانی بخرد.
آنطرفتر از شمیلا میپرسم، چه حسی دارد که کتابهای مکتباش را میفروشد. در پاسخ میگوید: «فروختن این کتابها برای مه و خواهرم که شاگردهای لایق در مکتب بودیم، خیلی سخت بود؛ اما مکاتب باز نشد. یک سال شد که بیسرنوشت هستیم. حالی هم این پول را که از این طریق بهدست آوردیم، به مادرم میدهم که نیازمندی یکی دو روز ما همرایش رفع شود؛ اما اینکه چقدر اشک ریختم تنها خدا میداند، چون فروختن کتاب مثل این است که آرزوهای خود را بفروشی.»
بستن مکتبهای دخترانهی بالاتر از صنف ششم جزء اولین محدودیتهای طالبان بود؛ اما این گروه مکتبهای دخترانهی بالاتر از صنف ششم را یک سال دیرتر در ولایت بلخ و شماری از ولایتهای دیگر در شمال افغانستان بستند.
هنوز روشن نیست که طالبان چه زمانی از این تصمیم خود صرف نظر خواهند کرد، ولی هر روز زنان و دختران افغانستان شاهد محدودیتهای بیشتر طالبان هستند. امسال وزارت تحصیلات عالی طالبان به دختران اجازهی شرکت در امتحان کانکور را نداد.
شمیلا و خواهرش تقریبا از امید رفتن به مکتب دست شستهاند. شمیلا میگوید: «اگر مکتب را باز میکردند خو تا حالی باز میکردند. امتحان کانکور گرفتند، ولی دختران را شامل نکردند. بعد از اعلان نتایج امتحان کانکور، دیگر اصلا باور نمیکنم که اینها مکاتب را باز کنند.»
این دو خواهر در حدود ۲۴ جلد کتاب درسی مکتب شان را برای فروش آورده بودند: «کتابهای اساسی مثل انگلیسی و ریاضی را با قیمت خوبتر۳۰ افغانی خریدند؛ اما کتابهایی مثل تاریخ و جغرافیه و اینها را ۱۵ الی ۲۰ افغانی خریدند.»
برای شمیلا و خواهرش تنها دلیل فروش کتابهای مکتب شان ناامیدی از بازشدن دوبارهی مکتبها نیست، بلکه اقتصاد ضعیف و فقر نیز آنها را وادار به انجام این کار کرده است. شمیلا میگوید، پدرش رنگمال است؛ اما بازار کارش کساد است و اکنون سه روز میشود که پدرش بر سر کار نرفته و آنها تقریبا دیگر چیزی در خانه برای خوردن نداشتند.
اعضای خانوادهی شمیلا و خواهرش هفت نفر هستند. تامین هزینهی زندگی آنها تنها به دوش پدر شان است. شمیلا گفته است: «از اینکه کتابها در الماری خانهی ما خاک بزند، بهتر است بهفروش برسانیم که هم کمی پول پیدا شود تا حداقل یک روز زندگی ما با او بگذرد و هم یک نفر دیگر بتواند از این کتابها استفاده کند.»
این ناامیدی از مسدود بودن مکتبها و خانهنشینی، شمیلا و خواهرش را دچار احساس انزوا و افسردگی کرده است: «یک روز شوم بود در زندگی ما. روزیکه تمام دخترهای مکتب گریه میکردند، چون دیگه قرار نبود ما به مکتب بیاییم. فقط به خاطر اینکه ما دختر هستیم. بعد از او روز هنوز هم امید داشتم. لباسهای مکتبم را منظم د الماری ما اطو کرده گذاشتم که یک روز مکتب باز میشود و دوباره میپوشم؛ اما این آروزیم فقط آرزو ماند.»
بخش زنان سازمان ملل متحد اخیرا در گزارشی گفته است، زنان افغانستان به دلیل محدودیتهای طالبان با مشکلات فزایندهی سلامت روان روبهرو اند. در گزارش آمده است که ۶۹ درصد زنان افغانستان احساس اضطراب، انزوا و افسردگی دارند.