نویسنده: فرناز سیفی، وبسایت آسو
بازنشر: رسانه رخشانه
در سال ۱۹۹۵ کنفرانس جهانی زنان، که بزرگترین گردهمایی دولتها و سازمانهای غیردولتی در حوزهی زنان بود، در پکن برگزار شد. در این کنفرانس بحث آزار و اذیت جنسی و تجاوز به عنوان یکی از محورهای چارچوب اقدامی بود که دولتها متعهد به پیشبرد آن شدند. کنفرانس پکن یکی از مهمترین فضاهای عمومیای بود که سرانجام در آن به صراحت از ارتباط مستقیم بین «آموزش» و «آزار جنسی» صحبت شد. تا پیش از آن، نگاه غالب و نادرست اغلب این بود که تجاوز و آزار و اذیت جنسی، مسئلهای نادر است که به دست «بیماران روانی»، «مجرمان خطرناک» و «آدمهای مطرود» رخ میدهد. در کنفرانس پکن، به تفصیل به این پرداختند که خشونت جنسی بسیار رایج است، در نیم قدمیِ ما رخ میدهد و اغلب زیر فرش پنهان میشود. اذیت و آزار جنسی نه به دست «بیماران و مجرمان» بلکه به دست مردان و پسرانی رخ میدهد که همسر، برادر، پدر و فرزند، دوست و همکلاسیِ خود ما هستند. آدمهایی که چه بسا موفق و محبوباند، دوستان خوبیاند و زندگی معمولیای مثل بقیه دارند. در پکن این بحث به شکل جدی مطرح شد که برای تغییر این رویه، به آموزشی گسترده، ریشهای و فراگیر نیاز داریم که به دختران و، بهویژه، پسربچهها از دوران مدرسه، زیر و بم مسائل جنسی، لزوم و اهمیت «رضایت» و اَشکال مختلف آزار و اذیت جنسی را آموزش دهد.
یک سوم زنان جهان، آزار و اذیت جنسی را تجربه میکنند. رقمی که آشکارا بلای فراگیری را نشان میدهد که زنان جهان را مبتلا کرده است. بهرغم اینکه در لزوم و اهمیت آموزش مباحث جنسی و آزار جنسی در مدارس تردیدی باقی نمانده، کماکان در بسیاری از کشورهای جهان هیچ شکلی از آموزش رسمی دربارهی مسائل جنسی وجود ندارد. حتی در کشوری مثل آمریکا نیز آموزش مسائل جنسی تنها در ۲۲ ایالت به اضافهی واشنگتن دیسی اجباری است و بس. همچنان آشناییِ اصلی اکثر کودکان و نوجوانان با هر شکلی از مباحث جنسی، نه در خانه و مدرسه بلکه از طریق رسانهها، اینترنت، بازیهای رایانهای و فیلم و سریال شکل میگیرد. اغلب این اطلاعات نادرست، عاری از پیچیدگیهای آموزش به نوجوان، سوگیرانه، ابژهانگارانه و در راستای بازتولید فرهنگ تجاوز و فرهنگ مدافع متجاوز است. در بسیاری از کشورها نیز هر شکلی از آموزش جنسی و آموزش دربارهی مسئلهی «رضایت» در ارتباط جنسی، در دوران دانشگاه رخ میدهد. در محلی که همهی نوجوانان و جوانان حضور در این فضا را تجربه نمیکنند و تحقیقات نیز نشان میدهد که آموزش باید بسیار زودتر از این سن و مرحله آغاز شود.
توافق قاطعی دربارهی سن مناسب آموزش مسائل جنسی، از جمله مسئلهی رضایت در هرگونه ارتباط جنسی و انواع آزار و اذیتهای جنسی، وجود ندارد. با این حال، شمار فزایندهای از کارشناسان و مربیهای آموزش جنسی به این نتیجه رسیدهاند که دبیرستان و دوران نوجوانی برای شروع این آموزشها دیر است و آموزش را باید خیلی زودتر و از دبستان آغاز کرد. استدلال اصلی این است که در همان عنفوان نوجوانی، پسران و دختران در معرض رسانه و اینترنت و بازیهای رایانهای قرار میگیرند و مبانی فکریشان دربارهی روابط و رضایت و آزار جنسی دیگر شکل گرفته است. تحقیقات دانشگاهی نشان میدهد که هر قدر این دست آموزشها دیرتر و در نوجوانی شروع شود، تأثیرگذاریاش کمتر خواهد بود و احتمال اینکه نوجوان تعریف و مرزهای دقیق مباحث را یاد نگیرد، بیشتر میشود.
«مرکز اطلاعات و آموزش شورای سکسوالیتهی آمریکا» یکی از مدافعان و مروجان این ایده است که آموزش جنسی به کودکان باید از مهدکودک آغاز شود. آنها میگویند «رابطهی سالم» چیزی است که آموزش آن باید از همین سن اندک با ابزار و امکانات و زبان مناسب این سن شروع شود. نباید پنداشت که منظور این است که وسایل آموزشی جنسی را به مهدکودکها ببرند و به بچههایی با این سن اندک، رابطهی جنسی را آموزش دهند. اما میتوان با مثالهای کاملاً سادهای برای بچهها، مسائلی مثل رضایت را توضیح و آموزش داد. یکی از این مسائل این است: «اگر طعم بستنی مورد علاقهات شکلات باشد و کسی که میخواهد بهت بستنی بدهد طعم توتفرنگی را ترجیح دهد و بخواهد به تو هم توتفرنگی بدهد، چه کار میکنی؟» بعد توضیح میدهند که باید اینجا دربارهی ترجیحات و آنچه میخواهی حرف بزنی و توضیح بدی، اگر کماکان آن فرد خواست به تو هم بستنی با طعم توت فرنگی بدهد چه؟ و به بچهها یاد میدهند که خب، این آدم مناسبی برای شما نیست که با هم بستنی بخورید.
در جوامع غربی، هلند به عنوان یکی از پیشروترین کشورها در زمینهی آموزش سکسوالیته، رضایت جنسی و طراحیِ برنامههای آموزشی بسیار دقیقی برای همهی سنین در این حوزه معروف است. هلند آموزش را از مهدکودک آغاز میکند. در هلند به بچههای ۸ ساله، «تصویر خود از بدن» و کلیشههایی که از «بدن زیبا» ساخته میشود و لزوم نقد این کلیشهها، به بچههای ۱۱ ساله شیوههای جلوگیری از بارداری و بیماریهای مقاربتی و به کودکان ۱۴ ساله عشق، دوست داشتن و رابطه را آموزش میدهند. در مدارس هلند از برنامهای استفاده میکنند که «انیستیتو تحقیقاتی سکسوالیته» در این کشور طراحی کرده است. مهدکودکها دستشان تا حدی باز است که این برنامه را چطور آموزش بدهند اما همه باید مسائل مهمی مثل تنوع گرایشهای جنسی، تنوع جنسیت و رضایت به زبان بسیار ساده و همهفهم برای کودک را آموزش دهند.
نتایج تحقیقات نشان میدهد که اکثر نوجوانان در هلند (۹ نفر از هر ۱۰ نفر) میگویند که در اولین تجربهی جنسی از وسایل پیشگیری از بارداری و بیماریهای مقاربتی استفاده کردند زیرا دربارهی اهمیت و لزوم این مسئله به درستی در مدارس آموزش دیدند. هلند یکی از کشورهایی است که پایینترین آمار بارداریِ دختران نوجوان و مدرسهای در سراسر جهان، و یکی از کمترین آمار ابتلای کل جمعیت به ایدز یا بیماریهای مقاربتی در دنیا را دارد.
دکتر لارا مکگوایر، متخصص آموزش مباحث سکسوالیته و تروما که دربارهی آزار جنسی بهویژه علیه اقلیتهای جنسیتی تحقیق و تدریس میکند و مدیر برنامهی «پیشگیری و آموزش آزار جنسی» در دانشگاه هیوستون تگزاس است، میگوید که مسئلهی «رضایت» به این سادگی که «نه، یعنی نه» و «بله یعنی بله» نیست. این سادهانگاری است که در آموزشهای غالب با همین نسخه میخواهند کل مسئلهی پیچیدهی رضایت را آموزش دهند. وقتی فرهنگ غالبی که همه از ابتدای کودکی در معرض آن قرار میگیرند، سراسر آمیخته به ابژهانگاری و فرهنگ تجاوز و مدافع متجاوزی است که به شیوههای پیچیده مدام تبلیغ و نشان داده میشود، مسئلهی «رضایت» هم پیچیده و زیرپوستیتر از نسخههای دمدستی میشود. در فرهنگی که به زنان از ابتدا آموزش میدهند یا «دختر خوب و سر بهراهی» باشند یا «ابژهی جنسی»، رضایت مفهوم پیچیدهای پیدا میکند. کم نیست مواردی که زنی واقعاً ته دلش این رابطهی جنسی را نمیخواهد اما چون آموخته است که «دختر خوبی» باشد و مخالفت نکند، به سکس تن میدهد. این یکی از مثالهایی است که نشان میدهد که مسئله همیشه به سادگی «نه یعنی نه» نیست و نخواهد بود. علاوه بر این، باید بهویژه به پسران آموزش داد که اعلام رضایت و اجازه برای یک عمل جنسی به این معنا نیست که عمل جنسی دیگری هم پذیرفته است و مشکلی نیست. رضایت باید در هر مرحله به پرسش و گفتگو دو نفر گذاشته شود. این متخصص هم میگوید که آموزش این مباحث باید خیلی زودتر از دوران دانشگاه و دبیرستان شروع شود.
به نظر مکگوایر، یکی از اشتباهات رایج در آموزش مسائل جنسی این است که آموزش کماکان بر این مبنا پیش میرود که دو نفر هر دو دگرجنسگرا هستند و قربانی نیز زن است. مسئلهی مهمِ تنوع گرایشهای جنسی و اینکه آزار جنسی در هر گرایش جنسیای رخ میدهد و قربانیان در بسیاری موارد اتفاقاً اقلیتهای جنسیاند، نادیده گرفته یا کماهمیت شمرده میشود. در نتیجه، فرهنگی بازتولید میشود که صدای دگرباشان جنسی را هرچه بیشتر حذف و آزار جنسی از سوی/علیه آنها را به حاشیه میراند.
در سال ۲۰۰۸ میلادی نیز، نتیجهی تحقیق جامع سازمان ملل متحد نشان داد که کشورهایی که آموزش را از سنین پایینتر ــ از دبستان یا قبل از آن ــ و متناسب با هر گروه سنی شروع میکنند، تجربهی موفقتری دارند و نه تنها مسائل جنسی و آزار و اذیت جنسی را دقیقتر در ذهن کودک و نوجوان جا میاندازند بلکه در مجموع نوجوانان در این کشورها مهارتهای ضروری زندگی برای اتخاذ تصمیمهای آگاهانه را نیز بهتر میآموزند.
از سوی دیگر، متخصصان و تسهیلگران تأکید میکنند که کل مسئلهی «فرهنگ تجاوز» و «فرهنگ مدافع متجاوز» را باید به شکل دقیق با همهی ابعاد به کودک و نوجوان آموزش داد. مسئله فقط آموزش روابط جنسی و رضایت و رابطهی جنسی مراقبتشده نیست و بسیار فراتر از آن است. یکی از نکتههای مهمی که آموزشگران در این زمینه بر آن تأکید میکنند این است که «قواعد پوشش» در مدارس، چقدر به تولید و موجه جلوه دادن فرهنگ تجاوز کمک کرده است. وقتی تعیین کنید که اندازهی دامن دختران تا کجا «مجاز» است و از آن بالاتر «مشکلدار و بد»، لباس چقدر تنگ و چسبان باشد یا نباشد و … عملاً این سویهی فرهنگ تجاوز را بازتولید میکنید که اگر دختری مورد آزار جنسی قرار بگیرد، «مقصر خودش بوده که بد لباس پوشیده» زیرا لباس را به دو گروه «خوبها و بدها» تقسیم کردید.
یک مسئلهی مهم این است که در کشورهای مختلف، تسهیلگران و برآوردهای آموزشی و تحقیقاتی نشان میدهند که موضوع اساسی این است که آزار و اذیت جنسی و پیچیدگی مسئلهی رضایت را به پسربچهها و پسران نوجوان بیاموزیم و برنامههای آموزشیِ بیشتری را به آموزش پسران اختصاص دهیم. تحقیقات در برخی کشورها نشان میدهد که اکثر خانوادهها با دختران خود بیشتر از پسرانشان دربارهی رابطهی جنسی، آزار و اذیت جنسی و مراقبت از خود صحبت میکنند. محور عمدهی این صحبتها هم این است که دختران چطور «مراقب باشند» که هدف آزار و اذیت جنسی قرار نگیرند. کمتر به پسران میگویند که نباید دست به اذیت و آزار کلامی و جنسی زد و مصادیق این موارد را کمتر به آنها آموزش میدهند. تمرکز بر آموزش پسران، بهویژه در کشورهایی که آزار و اذیت جنسیِ زنان و دختران فراگیر است، ضرورت و اولویت بیشتری دارد.
یکی از نمونههای جالب و موفق این دست از برنامهها را اوجاما آفریکا، کنشگر مدنی در نایروبی کنیا، اجرایی کرده است. در کنیا آزار جنسی علیه دختران وضعیتی بحرانی و فراگیر دارد. از هر ۴ دختر در کنیا، یکی از آنها مورد آزار و اذیت جنسی و تجاوز قرار میگیرد. بسیاری از این آزارها در مدارس رخ میدهد. اوجاما آفریکا وقتی فهمید که بیشتر این موارد تجاوز از سوی دوستپسر یا دوستان مذکر دختران رخ میدهد، برنامهای به اسم «لحظهی فهم واقعیت شما» را طراحی کرد. بررسیهای اوجاما آفریکا نشان داد که بیش از ۶۳ درصد از پسران دبیرستانی و نوجوان معتقدند که اگر دختری لباس «اغواگر» بپوشید، دارد مردان را به سکس ترغیب و تشویق میکند و اگر به او تجاوز شود، مقصر خود اوست. ۵۸/۵ درصد معتقد بودند که وقتی زنی به پیشنهاد سکس «نه» میگوید، در واقع منظورش «شاید» است. برنامهی آموزشی آفریکا یک دورهی شش هفتهای بود. در پایان این دوره، تنها ۱۴/۵ درصد از پسران همچنان معتقد بودند که لباس زن، نشانهی دعوت به سکس است و تقصیر را متوجه او میکند و ۲۲/۸ درصد کماکان بر این باور بودند که «نه» گفتن زنان معنای واقعیاش «شاید» است. پسرانی که این دوره را تمام کردند، در شش ماه بعد در فهمیدن رفتاری که نشانهی آزار کلامی یا جنسی بود و جلوگیری یا دخالت برای توقف این رفتار، به مراتب موفقتر از سایر پسران دبیرستانی بودند. در مجموع، بیش از ۷۰ درصد از این پسران نوجوان گفتند که توانستند وقتی شاهد آزار و اذیت کلامی یا جنسی دختران از سوی پسری هستند، دخالت کرده و مانع از ادامهی وضعیت شوند.
یکی از برنامههای بسیار موفق در زمینهی آموزش پسران که تاکنون در ۳۲ کشور از جمله آمریکا، هند، برزیل، بنگلادش، لبنان، مکزیک، افغانستان، پاکستان و کشورهای حوزهی بالکان به کار رفته و نتایج مفیدی داشته، «برنامهی H» است. گروه هدف این برنامه، پسران ۱۵ تا ۲۴ ساله است. این برنامه بعد از یک دورهی طولانی تحقیق و بررسیِ علمی بر روی مردان جوان این گروه سنی در برزیل تدوین شد. این برنامهی آموزشی که به دنبال آموزش نگرش برابر جنسیتی است، پسران و مردان جوان را به نگاه انتقادی به رفتارهای فردی و گروهی خود، و رفتارها و تعاریف مردانگیِ رایج تشویق میکند. این نگرش انتقادی را از طریق فعالیتهایی مثل تئاتر بازی کردن، خلق موقعیتهای فرضیِ بحران و دوراهی و واکنش و سپس تحلیل انتقادیِ این واکنشها و بعد معرفی شیوههای رفتاریِ جایگزین برای رفتار رایج در این موقعیتها آموزش میدهند.
یکی از ویژگیهای این برنامه آن است که همراه با فعالیتهای کنشگری است و صرفاً به آموزش در کلاس و گروه محدود نمیشود. نوجوانان و مردان جوان در این دوره باید بخشی از فعالیت خود را هم صرف کنشگریِ واقعی برای تغییر نگرشهای رایج دیگر مردان کنند. هر نفر در این برنامه یک همگروهی دارد و هر گروه بین ۱۰ تا ۱۶ فعالیت مشترک را هفتهای یکبار با یکدیگر برای چند ماه انجام میدهند. «برنامهی H» یک بستهی آموزشی هم دارد که شامل توصیههای جایگزین برای موقعیتهای رایج است. مدرسان دوره در ابتدا و میانه و انتهای دوره، با مقیاسسنج ویژهی مردان برای سنجش برابریِ جنسیتی، طرز تفکر و مواجهه و رفتارهای مردان در این دوره را مورد سنجش و بررسی قرار میدهند و روند تغییرات را ثبت میکنند. این برنامهی موفق در کشورهایی با فرهنگهای بسیار متفاوت و پیشینههای مذهبی مختلف اجرا شده است.
برنامهی مشابهی هم به اسم «برنامهی M» برای آموزش زنان جوان وجود دارد. این برنامه متمرکز بر توانمندسازیِ زنان و آموزش برابریِ جنسیتی، حقوق جنسیتی، بهداشت و سلامت باروری به زنان جوان است. در بخشی از فعالیتهای هر دو برنامه، معلمهای مدارسی که در برنامه شرکت میکنند، همگی دربارهی مفاهیم برابریِ جنسیتی، سکسوالیته، حقوق جنسی و شناخت و مداخله برای پیشگیری از آزار جنسی آموزش میبینند.
در ایران، نه نظام آموزشی به دنبال به رسمیت شناختن و آموزش اطلاعات ضروری دربارهی آزارهای جنسی است و نه برای جامعهی مدنیِ کمتوان، روزنه و رمق چندانی برای کنشگری و ترویجگری وسیع در این حوزه باقی مانده است. با وجود این، همیشه میتوان حرکت و تلاش را از سطح کوچکتری آغاز کرد. میتوان با ترجمهی برنامههای موفقی مثل «برنامهی H»، آموزش پسران را از حلقههای کوچکتر دوست و آشنا و همسایه و قوم و خویش شروع کرد. بیتردید بدون آموزشهای جدی و فراگیر در این حوزه که دستکم از آغاز نوجوانی شروع شود، پیش نخواهیم رفت و این چرخه شکسته نخواهد شد.