هانیه فروتن
آمار و ارقامی که از سوی نهادهای حامی رسانهها منتشر شده، نشان میدهد که بخش عظیمی از خبرنگاران زن در افغانستان بعد از روی کار آمدن طالبان کارشان را از دست دادهاند؛ اما تجربهی کمتر از ۱۰ درصد از زنان خبرنگاری که به کارشان ادامه دادهاند، لایههای پنهان تبعیض، ترس، تهدید و تحقیر را آشکار میسازد.
اکنون از حاکمیت طالبان بر افغانستان نزدیک به سه سال میگذرد و تجربهی زنانی که به کار خود در رسانهها ادامه دادهاند روی چند محور مشترک میچرخد؛ تبعیض، تحقیر، امتیاز کم، ترس و تهدید. تجربههایی که امکان ندارد هیچ زن خبرنگاری با آنها مواجه نشده باشد. از تجربه و روایت خود شروع میکنم.
بعد از سقوط کابل بدست طالبان، شبکهی تلویزیونی خصوصی که در آن کار میکردم مثل دهها رسانهی دیگر دروازهاش بسته شد. من و جمعی از همکاران که تنها نانآور خانوادههای خود بودیم، بیکار شدیم. بیکاری برای من که تنها سرپرست خانواده هستم، به حالت روحیام ضربهی محکمی وارد کرد و تمام فکرم پیدا کردن نان برای خانواده بود. به تمام رسانهها رجوع کردم و درخواست کار دادم، اما آنها همیشه از محدودیتهای طالبان و مشکلات اقتصادی برایم میگفتند.
پس از سرگردانیهای زیاد و با وجود داشتن چندین سال تجربهی حرفهای، مجبور شدم به عنوان کارآموز در یکی از خبرگزاریهای داخلی مشغول شوم.
چنان که مشخص است رسانههای داخلی به شدت زیر نظارت استخبارات طالبان قرار دارند. حساسیت کار اینجا بود که من بیشتر گزارشهایم در بخش زنان بود و این باعث شد چندین بار از سوی وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان هشدار دریافت کنم؛ به گونهای که این موضوع روی کارم تاثیر گذاشت و دستم از نوشتن خیلی از سوژههای حساس دربارهی زنان کوتاه شد.
کار من در این رسانه تنها متاثر از عوامل بیرونی نبود؛ بلکه مدیر مسوول رسانه نیز نسبت به من حساس شده بود و بیشتر گزارشهایم تنها به دلیل اینکه دربارهی زنان است و مشکل ایجاد میکند، منتشر نمیشد.
در این مدت بارها رفتار «زشت» و بدبینانهی افراد طالبان را در نشستهای خبری تجربه کردهام، از جمله عدم اجازه برای شرکت در نشستها بخاطر جنسیتام و مسئله حجاب بوده است. مسوولان طالبان به این دلیل که من زن هستم، حاضر به مصاحبه نمیشدند و ترجیح میدادند با همکاران مرد ما مصاحبه کنند.
زمانی که برای تهیه گزارش به بیرون میرفتم؛ وجودم از ترس این که مبادا افراد طالبان مرا بازجویی کنند، میلرزید؛ طوری که دوبار موبایلم از سوی استخبارت طالبان هنگام عکاسی از برخورد محتسبین امر به معروف با زنان در غرب کابل بررسی شد، اما هردو بار شانس آوردم و چیزی به دستشان نرسید.
ما محدودیتها و ترسی که از سوی طالبان برای زنان خبرنگار ایجاد شده است را هر روز تجربه میکنیم و این محدودیتها توأم با ترس زندانی شدن سپری میشود.
با روی کار آمدن طالبان؛ ترس، تبعیض و تحقیر بلااستثنا تجربهی مشابه همه زنان خبرنگار در افغانستان است.
سهیلا گلستانی نیز تجربهای شبیه به من را دارد؛ خبرنگاری که پس از روی کار آمدن دوبارهی طالبان کارش را در تلویزیون مجلس سنا از دست داد.
سرگردانی برای پیدا کردن وظیفه، بخشی از تجربه سهیلا هم است: «بعد از مدتها خانهنشینی برای فرار از انزوایی که بر ما [خبرنگاران زن] تحمیل شده بود مجبور شدم در چندین رسانه بدون هیچ امتیازی کار کنم».
او که سالها تجربهی کار در رسانهها را در کارنامهاش داشت، برای کار با رسانهها حتی پول کرایه موتر هم دریافت نمیکرد؛ حال آنکه به گفتهی سهیلا، همکاران او که مرد بودند از تمام امتیازاتی که یک خبرنگار باید داشته باشد، برخوردار بودند.
سهیلا نیز مانند من نهایتا به کارآموزی در یکی از خبرگزاریها که در کابل فعالیت میکرد، رضایت داد؛ اما به او اجازهی حضور در نشستها از سوی طالبان داده نمیشد: «وقتی هم که به قصد اشتراک در کنفرانسها با همکارم که مرد بود دفتر را ترک میکردیم، من بدون هیچ دستآوردی به دفتر برمیگشتم».
او همچنان رفتار تحقیرآمیزی را به خاطر میآورد که مربوط به دورهی کارآموزیاش میشود: «یک روز با همکارم که آقا بود به یک نشست مطبوعاتی رفتم اما به من اجازه ندادند که داخل شوم. نشست مطبوعاتی از سوی طالبان در وزارت اطلاعات و فرهنگ گرفته شده بود. همکارم برای پوشش این نشست داخل رفت و من تا پایان نشست در حویلی بدون اینکه هیچ کاری انجام داده باشم، منتظر ماندم».
لیلا محمدی، خبرنگاری که در حال حاضر در یکی از رسانههای شنیداری در کابل فعالیت میکند، میگوید که مسوولان طالبان و سخنگویان این گروه از ارایهی اطلاعات به او خودداری میکنند اما اگر یک همکار مرد عین پرسشها را مطرح کند، به اطلاعاتی که نیاز دارد دست پیدا میکند.
لیلا که چندین سال تجربهی کار در رسانهها را دارد، گفت: «شرایط بهگونهای رقم خورده که علاوه بر مشکلاتی مثل سانسور از سوی طالبان، خودسانسوری، تجربهی ترس و تهدید، حتی مسوولان رسانهها هم ترجیح میدهند که کارمند مرد استخدام کنند؛ چون در تهیه گزارش دست باز دارند».
مینه حبیب، خبرنگار، صاحبامتیاز سایت خبری «رویدادها» و برنده جایزه «لادلی» نیز تجربهی مشابهی را روایت میکند. او میگوید که سخنگویان طالبان از ارایهی اطلاعات به او خودداری میکنند و از اشتراک او در نشستهای مطبوعاتی که توسط این گروه گرفته میشود نیز جلوگیری می کنند.
خانم حبیب میگوید که سایت خبری او به دلیل شرایطی که بر رسانهها و مخصوصا خبرنگاران زن عارض شده است، نیاز به حمایت مالی دارد اما هیچ نهادی حاضر به همکاری نمیشود «چون سایت خبری رویداد توسط یک زن رهبری میشود».
میترا رحمانی، خبرنگاری که نزدیک به سه سال است در یکی از رسانههای شنیداری در کابل فعالیت میکند، میگوید: با تجربهای که از محدودیتها دارد به این باور رسیده که «در شرایط کنونی یک آقا نقش موثرتری بازی میکند».
به این نتیجه میرسیم که طالبان به طور سیستماتیک در حال کوتاه کردن دست زنان از فعالیت در حرفهی خبرنگاری است. زیرا این گروه میداند که دسترسی زنان خبرنگار، به زاویههای پنهان زندگی زنان در سیاه چالی که طالبان ساخته بیشتر است. به عبارت دیگر، یک روایت بیشتر از زندگی غمانگیز زنان، یک ننگ دیگر بر دامن طالبان است.