الیاس احمدی
«فقط تعداد کمی از سالنهای عروسی امن است. دیگه هرجایی رفتهام، برایم پیشنهاد نامشروع داده شده.»
این بخشی از صحبتهای شهلا سکندری* است. شهلا از مدت چهار سال به اینسو به عنوان پیشخدمت(گارسون) در هوتلهای عروسی در کابل کار میکند.
شماری از زنان و دختران«گارسون» در شهر کابل از سختی کار شان گفتهاند که جبر روزگار پای آنان را به شغلی باز کرده است که نه از لحاظ روانی آرامش دارند و نه از لحاظ فزیکی در امنیت هستند. آنان ادعا دارند که با چالشهایی مثل تقاضای جنسی، آزار و اذیت جنسیتی از سوی همکاران مرد شان، تحقیر کلامی و حتا لتوکوب فزیکی در محیط کار مواجه هستند.
شهلا سکندری ۲۶ ساله، سه سال میشود که ریاست یک گروه ۱۲ نفری دختران پیشخدمت را به عهده دارد. آنها بهصورت دستهجمعی بخش زنانهی محافل عروسی را در وقت صرف غذا پذیرایی میکنند. کار آنان به گونهای است که با هیچ هوتل یا سالن عروسی قرارداد رسمی ندارند؛ اما بنا به تقاضای بازار کار، مسوولان سالنها و هوتلها به سرگروه آن تماس میگیرند و در موقع ضرورت، این دختران برای کار حاضر میشوند.
به گفتهی شهلا، در گروه او سه تن از دختران، کسانی هستند که در پی بستهشدن دروازههای مکتبها و دانشگاهها بهروی دختران، به این کار روی آوردهاند.
او روایتهایی را از وضعیت زنان و دختران به عنوان«گارسون» در سالنهای عروسی در کابل با رسانهی رخشانه در میان گذاشته که نشان میدهد، آزار و اذیت جنسی در موارد زیادی برای این دختران و زنان اتفاق میافتد. او اغلب مدیران هوتلها را متهم به آزار و سوءاستفاده جنسی از زنان و دختران پیشخدمت کرده است.
شهلا میگوید، در کنار اینکه گروه ۱۲ نفری خودش را دارد، به عنوان عضو در گروههای مشابه دیگر هم کار میکند.
او مدعی شده که مدیران شماری از سالنهای عروسی در کابل از او بارها تقاضای رابطهی جنسی کردهاند: «اول وقتی برای کار میروی، همهی مشخصات تو را پرسان میکنند. مثلا چرا کار میکنی، شوهر داری یا نداری؛ همی قسم سوالات. بعدش که فهمید ما مجبور استیم کار کنیم، تقاضای نامشروع میکند.»
به گفتهی شهلا سکندری، این تقاضاها به گونهی حضوری و از طریق تلفن از او و همتیمیهایش صورت گرفته است: «حضوری اگر باشه، معمولا سرگروپ را در تفریحگاه هوتل طلب میکنند؛ یا اگر مهمان کم باشد، بخشی از سالن پارتیشن شده، همانجا طلب میکنند. گاهی آدم را به دفتر شخصی خود میخواهند، وقتی که بروی، آنجا از تو تقاضای رابطهی جنسی میکنند.»
اقدام به سواستفاده از دختران گارسون، بیشتر از سوی صاحب سالنها و مدیران شان صورت میگیرد؛ اما شهلا با مواردی بر خورده است که از کارمند پایین رتبه تا صاحب هوتل، همه به نحوی در تلاش آزار و اذیت جنسی دختران کارمند هستند.
شهلا میگوید که حدود سه ماه پیش، مدیر یک سالن عروسی در تماس تلفنی در مقابل دادن کار و امتیاز بیشتر، از او تقاضای رابطهی جنسی کرده است.
او گفت: «نفر ۱۵ صد یا ۲ هزار افغانی میدهند. باز اگر کسی راضی شود، اتاقهای ویآیپی دارد. به من گفت اگر با او رابطهی جنسی داشته باشم، برایم دو هزار افغانی میدهد.»
معمولا برگزاری مراسم عروسی در بزرگشهرهای افغانستان در هوتلها صورت میگیرد که به دو بخش زنانه و مردانه تقسیم شدهاند.
زرین مردادی*عضو گروه شهلا است. او نیز از روزی قصه میکند که صاحب یکی از سالنهای عروسی به آنها تماس گرفته و گفته بود: «۱۵ نفر برای کار به یک محفل بروند؛ اما با یک پیششرط.»
خانم مرادی افزود: «یک شب زنگ زده میگه ۱۲ نفر کار است. مره میگه سه نفر دیگه برای آن کارها(استفاده جنسی) برای ما بیار. میگفت اگر نفر نمیاری، کار نمیدهیم. ما که پیششرطش را قبول نکردیم، به ما کار نداد.»
زرین یک مورد دیگر از تجربهی خود میگوید که حدود یکونیم سال پیش، در یکی از سالنهای عروسی مصروف انتقال دادن غذا بوده که از سوی رییس هوتل مورد آزار قرار میگیرد: «همانجا روی پله که سِینیها ر از دست بچهها میگرفتیم، رییس آمد و مره بغل کرد، مه ترسیدم، او طرف دویدم و گفتم نکن این کار را.»
زرین و شهلا گفتهاند، آنها شاهد بودهاند که شماری از زنان و دختران بهخاطر اینکه کار را از دست ندهند، به تقاضاهای مدیران سالنهای عروسی تمکین کردهاند.
آنان میگویند، هر دو شاهد بودند که یک زن و دختر که در شرایط بسیار بد اقتصادی قرار داشتند، بارها به خواستهای جنسی صاحبان کار و همکاران مرد شان تسلیم شدهاند.
هوتلها و سالنهای عروسی در کابل یک اتحادیه دارد که رسانهی رخشانه پس از تماسهای مکرر، موفق به مصاحبه با مسوولان این نهاد در پیوند به ادعای این دختران نشد.
طالبان در افغانستان کار زنان را در ادارههای دولتی و خصوصی ممنوع کردهاند. تنها در بخشهای معارف، صحت، دُکانداری و کارهایی مثل مهمانداری در بخش زنانهی هوتلها، زنان به صورت محدود هنوز هم اجازهی کار دارند.
از سوی دیگر، اکنون هیچ نهادی در قالب حکومت طالبان وجود ندارد تا از حقوق زنان و بهخصوص کارگران زن دفاع کند.
براساس آمار ادارهی ملی احصاییه و معلومات، در سال ۱۳۹۹ خورشیدی ۲۶ درصد کارمندان خدمات ملکی در دورهی جمهوریت را زنان تشکیل میدادند. با تسلط طالبان بر افغانستان، تقریبا همهی این زنان بیکار شدهاند.
شیریندخت* پیش از آمدن طالبان دانشآموز صنف دهم لیسهی عالی«آصف مایل» در شهر کابل بود. او که اکنون ۱۹ سال سن دارد، یکی از اعضای گروه شهلا سکندری است.
شیریندخت که در اول با خواهر بزرگترش برای کار میرفت، اکنون تنها به سر کار میرود، چون خواهرش به نسبت ناتوانی جسمی، نتوانست این کار را ادامه دهد.
برای شیریندخت که تا دو سال قبل دانشآموز مکتب بود، کار در سالنهای عروسی، از سختترین کارها است. او به دلیل انجام کارهای شاقه، گاهی دچار سردردی و کمردردی شدید میشود.
شیریندخت میگوید: «هنگام توزیع غذا سِینی ده نفره را باید به عجله برسانم. تا محفل خلاص نشده، یکسره باید بدویم. به همین دلیل سردرد و کمردرد میشم.»
برای این دختر نوجوان، نبود فضای سالم کاری یکی دیگر از چالشهای جدی فرا راهش است.
او گفته است: «شش ماه قبل یک روز یکی از کارمندان سالن عروسی، در داخل آشپزخانه چرس کشیده بود. مه در آنجا کار میکردم و به شدت از آن نفر ترسیده بودم.»
فقر و رنج خانهنشینی
ناجیه شمس* ۲۲ ساله، هنگامیکه طالبان دروازههای دانشگاهها را بهروی دختران بستند، در دانشگاه پلیتخنیک کابل دانشجو بود. تنها دو سمستر از درسهایش مانده بود که رشته کمپیوترساینس را در این دانشگاه به پایان برساند.
او وقتی به اجبار خانهنشین شد، به دلیل ضعف اقتصاد خانوادهاش مجبور شد تا کار در سالنهای عروسی را شروع کند.
براساس گزارش سالانهی بانک جهانی که چند روز قبل منتشر شد، فقر در افغانستان گسترده است و تقریبا تمام جمعیت به دلیل درآمد کم، به غذای کافی دسترسی ندارند.
او گفته است: «تقریبا دو سال پیش گفتم میرم گارسونی میکنم، خانواده اجازه ندادند. زمانی رسید که در خانه نان خشک نداشتیم، بعدش پدر و مادرم از مه خواستند بروم و گارسونی کنم.»
ناجیه یگانه کاری که توانست بیابد، کار در یکی از سالنهای عروسی در شهر بود. او اکنون در برابر هر ۸ تا ۱۱ ساعت کار، ۳صد افغانی مزد دریافت میکند.
نازنین نوا* ۱۵ ساله یکی دیگر از دانشآموزان یک مکتب خصوصی در کابل است که اکنون با خواهرش زرین در سالن عروسی کار میکند.
نازنین نوا میگوید که او گاهی به یاد مکتب و همکلاسیهایش گریه میکند و برای فرصت دوباره رفتن به مکتب لحظهشماری میکند. این دو خواهر به دلیل فقر شدید، مصروف کار به عنوان پیشخدمت در سالنهای عروسی هستند.
زرین گفت: «یکدفعه پارسال زمستان زیاد وضع ما خراب شده بود، یک دفعه امسال در روزه، سحری غیر از نان خشک دیگه چیزی برای خوردن در خانهی ما پیدا نمیشد. کاش همو نان خشک زیاد میبود.»
دخترانی که در این گزارش صحبت کردند، میگویند که آنان در تنگنای محدودیتهای زیاد اجتماعی، خانوادگی و حتا روانی قرار دارند. آنان تاکید دارند که اگر دختری به عنوان گارسون در هوتل یا سالن عروسی کار کند، اطرافیان شان بهشمول صاحبان کار و همکاران مرد شان، به آنان به چشم«هرزه» میبینند که این رفتارها به شدت برای آنان آزاردهنده و ناامیدکننده است.
*یادداشت: در این گزارش به دلیل حفظ امنیت مصاحبهشوندگان، اسمها مستعار انتخاب شده است.