کریمه مرادی
حدیثه در قطار اول نشسته بود. زمانیکه مهاجم انتحاری وارد صنف شد، او زیر چوکی پناه گرفت و از گلولهباری مهاجم در امان ماند. اما درانفجار داخل صنف، چرههای زیادی در بدن حدیثه جا خوش کرد. زمانی که داکتران او را جراحی کردند با تعجب برایش گفتهاند که چطور زنده مانده است: «در کدام قسمت صنف بودی؟ کاسهای که در عملیات خانه داشتیم مکمل چره پر شده بود.»
با عملیاتهای زیادی که روی بدن حدیثه صورت گرفته، هنوز چرههای زیادی در بدنش باقی مانده است؛ سه چره در ناحیه کمر، چند چره دیگر در پای و همچنان پرده گوش چپ او پاره شده است. این از جمله عملیاتهای مهم و ظریف است که به قول حدیثه در افغانستان امکان ندارد. چرههای که در کمر حدیثه اصابت کرده نزدیک به رگهای عصبیاش رسیده که این احتمال وجود دارد او را زمینگیر و فلج کند. حدیثه تقریبا یک ماه به شفاخانه بستر بود. هنوزهم بخاطری تداویاش تقریبا هر روزه به شفاخانه میرود. درد امانش را بریده است.
حدیثه نظری، یکی از دهها زخمی آموزشگاه «کاج» است. دختری که بعد از گذشت نزدیک به دو ماه نه زخمهای بیحساب بدنش خوب شده و نه حالت روحیاش بهتر شده. به قول خودش یک پایش در خانه پای دیگرش در شفاخانه است: «زمانی که بخاطر پانسمان پایم به شفاخانه میروم امید به خدا میکنم که آیا دوباره زنده آمده میتوانم یا خیر. داخل موتر حتی احساس خطر میکنم، به کلی آرامش ندارم.» او در روز حادثه در قطار اول نشسته بود. دوستش بهاره کنار او نشسته بود. هرچند زخمهای بدن بهاره به اندازه زخمهای حدیثه هم نبود، ولی آنچه که باعث مرگ بهاره شده سکته مغزی در لحظه انفجار بوده است.
مسیر خانه حدیثه تا آموزشگاه فاصله زیادی است. خانهاش در چهار قلعه چهاردهی در جاده فیض محمد کاتب هزاره است. شش ماه شده بود که به آموزشگاه «کاج» میرفت. در هر امتحان آزمایشی که داده بود، بیشتر از ۳۰۰ نمره گرفته بود و کارت طلایی آموزشگاه را نیز داشت. میگوید، ممکن است روزی زخمهای بدنش خوب شود؛ اما داغ عمیق آن حادثه برای همیشه با او خواهد ماند: «زمانی که به هوش آمدم همان دخترهای که چند لحظه پیش همرایشان قصه و احوال پرسی میکردیم به روی زمین بیدفاع افتاده بودند و کاری از دستم ساخته نبود. گوشهایم بیخی بسته شده بود، چشمم ضعیف شده بود. با کمک استادی از صنف برآمدم. همان قدر دیدم که دست و پاهای دخترا از هم جدا شده بود.»
حدیثه فرزند بزرگ خانواده است. ۲۱ ساله است و سه خواهر کوچکتر از خودش دارد و برادر ندارد. او سال ۱۳۹۸ از مکتب فارغ شده است. تنها نانآور خانواده پدر حدیثه است که از راه دکانداری خرچ خانواده شش نفری خود را تأمین میکند. البته این روزها درمان حدیثه حساب دخل و خرجش را بهم ریخته است. اما نگرانی آنها درمان حدیثه است که باید بیرون از افغانستان انجام شود.