هانیه فروتن
فرشته احمدی در میان انبوهی از محدودیتهایی که در دنیای مهاجرت پشت سر گذاشته، در جایگاه اولین زن اهل افغانستان ایستاده که در یک نمایشگاه مستقل بیش از ۲۰ اثر خوشنویسی را در تهران به نمایش گذاشته است. این آثار به سبک هنرهای تجسمی و مفهومی است.
«از نی تا نینوا» نام نمایشگاهی است که بهصورت مستقل آثار فرشته احمدی را به نمایش میگذارد. این نمایشگاه از دوم ماه سنبله آغاز شده و به دلیل استقبال خوب از آن دستکم سه هفته بهروی علاقمندان هنرهای تجسمی در گالری «ترانه باران» در اقدسیه تهران برای بازدید باز است.
چطور از مرز سختیهای مهاجرت در کشوری مثل ایران گذر کرد؟ پاسخی که او میدهد این است: «وقتی با تمام وجود پی چیزی باشی، حتما بدستش میآوری؛ فرقی نمیکند در ایران باشی یا افغانستان.» او را میشود نمادی از سختکوشی دختران افغانستان توصیف کرد که میتواند در فرصتهای بسیار اندک شاهکار بزرگ خلق کند.
فرشته معتقد است که با بهانهسازیهای «نمیشود» یا «نمیتوانم» نباید خود را فریب داد. او هنرمندیست که از سطح این بهانهسازیها فراتر رفته و خودش را در تابلوهای خوشخطی فرافکنده که تماشاگران را به وجد میآورد.
فرشته احمدی از نسل دوم مهاجران اهل افغانستان در ایران است. او در ایران متولد شده و اصالتا از ولایت میدانوردک-افغانستان است. او تحصیلاتش را در رشته انجینری برق در یکی از دانشگاههای تهران به پایان رسانده و در حال حاضر علاوه بر خوشنویسی، در بخش «توسعه وب» کار میکند.
فرشته به رسانهی رخشانه میگوید: «هرگز، این که من مهاجر افغانستانیام و قرار نیست بعد از ختم دوره تحصیل، مثل یک ایرانی شامل نیروی کاری این کشور شوم را نپذیرفتم.»
فرشته حدود ده سال پیش قدم به دنیای هنر خوشنویسی گذاشت «کلاس اول رهنمایی (متوسطه) بودم که با دیدن خطوط گیرای کتاب هنر، این حس که باید خوشنویسی را هر طور شده یاد بگیرم، در وجودم شعله ور شد. گرچند قبل از آن هم بخاطر دستخط خوبی که داشتم از سوی معلمان و همکلاسیهایم تشویق میشدم.»
فرشته خوشنویسی را به شکل خودآموز آغاز کرد. در چندین مسابقه شرکت کرد و وقتی در یکی از این مسابقات به مقام دوم دست یافت، مصمم شد که خوشنویسی را بشکل حرفهای بیاموزد.
در ۲۰ سالگی موفق شد در یک کلاس خوشنویسی ثبت نام کند و در سال ۱۳۹۱ آموزش خط نستعلیق را به صورت حرفهای نزد استاد «محمدمهدی میرزایی» یکی از خوشنویسان برجستهی افغانستانی در ایران آغاز کرد. علاقهی او به این هنر وادارش میکرد ساعتها راه را طی کند تا به کلاسش برسد. به گفتهی خودش، «از خانه تا محل آموزشم سه ساعت راه بود و من هر روز این مسیر را با اشتیاق میپیمودم.»
دنیای مهاجرت سخت است، اما سختیهای مهاجرت برای مردم افغانستان در ایران قابل مقایسه با هیچ جایی از جهان نیست. مهاجران از کمترین حقوق انسانی برخوردار نیستند. به عنوان مهاجر بعد ازدههها زندگی در ایران هنوز نمیتوانند حتی یک سیم کارت یا ماشین به اسم خودشان بخرند.
از یک سال گذشته به این طرف مشکلات مهاجران در ایران بیشتر هم شده است. در تازهترین مورد، در یکی از شهرهای ایران فروش نان به دستور دادستان برای مهاجران افغانستان ممنوع شده است.
برای همین دخترانی مثل فرشته که با سختکوشی زیاد از چنین موانع بزرگی عبور کردهاند، تحسین برانگیز هستند: «من جایگاه امروزم را مدیون هزینههای معنوی هستم که دیروز پرداختم.»
او در پایان توضیح میدهد که با برگزاری نمایشگاه «از نی تا نینوا» گامی در راستای اولین و مهمترین هدفش برداشته؛ اینکه نشان دهد توانایی یک دختر افغانستانی چیست.
محدودیتهای آموزشی برای کودکان مهاجر افغانستانی در ایران همواره پر دردسر بوده است. سالها مهاجران افغانستان حق تحصیل در مکتبهای ایرانی را نداشتند. اما علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در سال ۱۳۹۴ دستور داد که «هیچ کودک افغانستان، حتی مهاجرینی که به صورت غیرقانونی و بیمدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل باز بمانند و همهی آنها باید در مدارس ایرانی ثبتنام شوند.»
با این دستور وضعیت بهتر شد، اما هرگز راه آموزش کودکان مهاجر افغانستان در ایران باز نشد. برای همین، داشتن تحصیلات اکادمیک برای خیلی از مهاجران افغانستانی مقیم ایران میسر نیست چون آنان مجبورند پول بیشتری به عنوان «شهریه» به دولت جمهوری اسلامی پرداخت کنند؛ چیزی که فرشته، اعضای خانوادهاش و نیز دیگر مهاجران نسل اول و دوم تجربه کردهاند.
همین مشکلات بسیاری از خانوادههای مهاجر را متوقف کرده است. داستان مرضیهی ۲۷ ساله یکی از آنها است. دختری که تا امروز آرزوی دانشگاه رفتن در دلش مانده است. او نیز متولد ایران است و در حال حاضر در یک کارخانه تولید پوشاک کار میکند.
این دختر جوان سال دوم رهنمایی بود که پدرش را در یک حادثه ترافیکی از دست داد. به قول مرضیه: «تا امروز ادامه تحصیل برایم در حد آرزو باقی مانده، چون تامین هزینههای مورد نیازش واقعا برای ما سنگینی میکند.»
شرایط مشابه این یا بدتر از این را هر مهاجر اهل افغانستان در ایران تجربه کرده است.
بختاور ۵۷ ساله نزدیک به ۲۵ سال است که در اصفهان ایران زندگی میکند. او صاحب سه فرزند پسر و یک دختر است که هیچ کدام تحصیل نکردهاند.
بختاور میگوید با کار کردن در زمینهای زراعتی و فارمهای گاوداری، نمیشود هزینهی مورد نیاز تحصیل را فراهم ساخت. به گفتهی او: «[ایرانیها[ میگویند افغانی هستی از امکانات ما استفاده میکنی.»