کیمیا سرفراز
افغانستان بیش از چهل سال درگیر جنگ و منازعه است. خشونت ناشی از جنگ قربانیهای بی شماری را از مردم گرفته و زنان به عنوان قشر آسیب پذیر جامعه از پیامدهای آن در ابعاد مختلف زندگی بیشتر متاثرشدند. گسترش جنگ در افغانستان همواره به تقویت سنتهای زن ستیزانه و تحکیم فرهنگ مردسالار کمک کرده است. زنان در شرایط جنگی از زندگی عمومی به چاردیواری خانه به حصر خانگی اجباری سوق داده شدند و از مزایایی زندگی جمعی و امکانات عمومی به صورت ساختارمند محروم گردیدند. همزمانی جنگ با قرائتهای رادیکال از اسلام و سنت ها، در مقاطع از تحولات جنگ، سبب شده است که زنان ازحقوق اساسی اولیه خود محروم گردند. حاکمیت امارت اسلامی طالبان، مثال روشن از روزهای سیاه زنان افغانستان بود. زنان در عصر حاکمیت طالبان نه تنها که از حقوق اساسی همچون حق تعلیم و تربیت، کار، فعالیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی محروم بودند که کرامت انسانی زن از سوی طالبان در منظر عمومی با شلاق زیر سوال قرار می گرفت. حاکمیت طالبان دوران وحشتناک برای همه مردم، خصوصاً زنان افغانستان بود. عصر نااٌمیدی و یاًس.
فروپاشی طالبان و تشکیل نظام سیاسی دموکراتیک، شروع فصل اٌمید بود. فصلی که بنیاد آن روی قانون اساسی دموکراتیک بنیان نهاده شد. زنان این فصل را با اٌمید آغاز کرد تا جاده های پرخم و پیچ نابرابری، تبعیض و محرومیت تاریخی، را با موفقیت بی پیماید. در فصل جدید، زنان راه طولانی را پیمودند. به مکتب رفتند، به دانشگاه راه یافتند، از چاردیوار خانه به زندگی عمومی قدم گذاشتند. نه مانع قانونی فعالیت اقتصادی فرارای زنان وجود داشت و نه هم در عرصه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی با چالش قانونی مواجه بود. طبیعی است که ساختارهای مردسالار، سنت های زن ستیز، و فرهنگ سیاسی، اجتماعی خشین، را نمی توان طی مدت زمان کوتاه تغییر داد، ولی آنچه مسلم است، زنان در فصل اٌمید، با تبعیض و نابرابری ساختاری مواجه نیست. فقدان تبعیض سیستماتیک یک دستاورد بزرگ برای زنان افغانستان به حساب میآید.
امضای توافقنامه صلح میان ایالات متحده آمریکا و طالبان و آغاز گفتگوهای بین الافغانی، میتواند یک مرحله جدید از تحولات در حوزه صلح و جنگ افغانستان باشد. پایان جنگ و صلح پایدار و دایمی یکی از خواستهای مهم تمام شهروندان افغانستان است. در سایه صلح و نبود جنگ، مسیر توسعه، انکشاف و پیشرفت، به سرعت طی میگردد. آغاز گفتگوهای صلح، در نگاه اول این مژده را برای مردم خسته از جنگ میدهد. این مرحله برای زنان افغانستان اما، یک نقطه عطف است. در یکسو، تجربه تلخ حاکمیت سیاه طالبان و کابوس برگشت زنان به گذشته است که سبب میشود تمام دستاوردهای زنان با خطر مواجه شود، و از جانب دیگر پایان خشونت و آغاز یک مرحلهای جدید از ثبات سیاسی، رفاه اجتماعی و امنیت سرتاسری در افغانستان است. این دو سناریو را میتوان به مثابه پیامدهای مذاکرات صلح تصور کرد. آیا طالبان نسبت به گذشته تغییر کرده است و در دولت پسا صلح با ارزشهای جدید و هنجارهای دموکراتیک کنار خواهد آمد؟ یا نه ارزشهای قانون مندرج در قانون اساسی، دستاوردهای عصر دموکراسی در پیش پای صلح قربانی خواهد شد؟ سوالهای است که سبب خلق بیم و اٌمید به صورت توأمان در میان زنان افغانستان گردیده است.این که کدام یک از سناریوهای فوق از پشت پرده مذاکرت صلح ظاهر میشود، گذشت زمان ثابت خواهد کرد ولی عدم مشارکت موثر زنان در تیم مذاکره کنند، حضور محدود زنان در شورای عالی مصالحه ملی، سبب میشود تا زنان نسبت به سرنوشت آینده و دستاوردهای خود در عصر دموکراسی نگران باشد و بیم معامله برسر حقوق و ارزشهای اساسی خود در فرجام مذاکرت صلح را داشته باشند.