رها
جسم نحیف و لاغرش را در چادر بزرگ و سیاهی پوشانده، دور چشمانش را هالهی سیاه رنگی احاط کرده است. سناش را ۳۰ ساله میگوید؛ اما با خطوط عمیقی که بر پیشانیش حک شده او را بیشتر از سن واقعیاش نشان میدهد.
زهرا (مستعار) به زخمهای آبله بستهی روی دستانش که با نخ سیگار توسط شوهرش سوختانده شده، اشاره میکند: «شوهرم به این اندازه نامهربان نبود و گاهی دست رویم بالا میکرد، ولی لحظهی بعد معذرت خواهی میکرد؛ اما از زمانی که طالبان آمده زندگی من جهنم گشته است.»
زهرا به رسانهی رخشانه میگوید، بارها به خاطر خشونت شوهرش به مراجع حکومت طالبان شکایت کرده؛ اما هرگز به در خواستاش به عنوان یک زن در معرض خشونت توجه نشده است.
هنگام حرف زدن، اشکی که هر لحظه روی گونههایش میغلتد، اندوه و غم بزرگ نهفته درسینهاش، بیشتر خود را نشان میدهد. زهرا در غرب کابل با خانوادهی شوهرش در یک حویلی کهنه و گلی که ملک پدری شوهرش است، زندگی میکند.
زهرا مدعی است که حوزه ۱۳ طالبان نه تنها از او در مقابل خشونت شوهرش حمایت نکرده؛ بلکه شوهرش را به خشونت بیشتر تشویق کرده است: «طالبان گفت شوهرت حق هر نوع تنبیه تو را دارد.»
زهرا میگوید، شوهرش با آمدن طالبان کارش را از دست داده است. هیولای فقر هر روز بیشتر زندگی زهرا و فرزندانش را به سیاهی میکشاند: «شوهرم بدون موجب خشمگین میشود. یک روز برایش گفتم که در خانه مواد خوراکی تمام شده. او غضبناک شد که من زنی هستم که درک ندارم و یک زن بیعقل و نافرمانم و آنگاه در حضور همه و حتا در مقابل چشمان اشکآلود پسر ۱۰ ساله و دختر ۷ سالهام مرا لت وکوب کرد.»
طالبان به حقوق زنان باوری ندارند و به زنستیزی متهم هستند. این گروه پس از به دست گرفتن قدرت در اولین اقدام همه قوانین و نهادهای که در مورد حمایت از حقوق زنان ساخته شده بود را ملغی کرد. در نزدیک به یک سال گذشته پیوسته آزادیهای زنان را یکی پس از دیگری محدود کرده است.
استمداد از طالبان برای خشونت بیشتر
زهرا میگوید، شوهرش به اندکترین بهانه او را لتوکوب میکند. در تازهترین مورد به به خاطر اتونکشیدن لباس شوهرش چون برق نبوده، تا سرحد بیهوشی لتوکوب شده است: «زیر مشت و لگدش از هوش رفتم. به هوش که آمدم شوهرم مرا به زور به دنبالش کشان کشان به حوزه ۱۳ برد.»
به گفته زهرا، شوهرش در حوزه پولیس پیش طالبان او را یک زن «خودسر و نافرمان» خطاب کرده و گفته است: «تنبه کردن این زن دیگر از توان خودش نیست و از این خاطر پیش مولوی صاحب آورده است.»
زهرا در فاصله دورتری از خانهاش به پایهی برق تکیه داده بود. آرام حرف میزد و بیصدا گریه میکرد. زیرا اگر شوهرش از این کار او بو ببرد، بهانه بهتر از این برای لتوکوب برای شوهرش نیست.
پاسخ که آن روز زهرا در حوزه ۱۳ طالبان شنید، مثل نمکی بود که بر زخم او پاشیده شد: «آن روز با آنکه تمام وجودم از ضرب و شتم شوهرم درد میکرد؛ اما ترس و لرز از طالبان تمام وجودم را فرا گرفته بود. آنها(طالبان) حتا نمیگذاشتند تا از خود دفاع کنم.»
زهرا به رسانهی رخشانه گفته است: «طالبان مرا مجال صحبت کردن ندادند و بعد از اینکه حرفهای راست و دروغ شوهرم را شنیدند در آخر رو به من کرد و آمرانه مرا به نافرمانی محکوم کرد.»
زهرا مادر دو فرزند است. او حاضر است که از این زندگی دست بشوید؛ اما دادخواهیاش برای گرفتن طلاق بینتیجه بوده است: «بارها دستانم با سیگار توسط شوهرم سوختانده شده و موهایم را با قیچی از بیخ بریده است.»
قبلا نیز در گزارشی زنان به رسانهی رخشانه گفته بودند که در سایهی طالبان خشونت علیه زنان بیشتر شده و دست زنان از حق طلاق کوتاهتر شده است.
پای زهرا به خاطر خشونت شوهرش تا بیمارستان هم کشیده است. آنهم در یک شامگاه یکی از روزهای ماه رمضان امسال: «شوهرم پختن برنج را بهانه کرد و طرفم حملهور شد و نمیدانم که قاشق پنجه را چی وقت در دست گرفته بود و آن را به پهلویم فرو کرد، درد شدیدی احساس کردم و خون از میان انگشتانم فوران میکرد. خشویم وقتی خون را دید سراسیمه شد و پسرش را وادار کرد تا مرا به شفاخانه ببرد.»
داکتران در شفاخانه به زهرا گفته است که خطر از بیخ کوشش گذشته و نزدیک بوده که کلیهاش را از دست دهد: «پدرم مرا از شفاخانه مستقیم به خانهی خودشان برد و مصمم بود که این بار حتمن طلاق مرا میگیرد؛ اما تلاشهای پدرم نتیجه نداد و شوهرم با متوصل شدن به آشنایان طالباش مرا به زور به خانه برگرداند و از پدرم نیز تعهد گرفت که دیگر به زندگی ما دخالت نکند.»
زهرا میگوید، هر کاری کرده همه چیز به کمک طالبان علیه او به نفع شوهرش تمام شده است: «از آن روز به بعد پدر و خانوادهام با من تماس و ارتباط ندارند و منم ظلمهای این مرد بیرحم را تا زمانی تحمل میکنم که مرگم فرا برسد و از این زندگی نکبتبار رهایی یابم.»
طالبان کوتاهی در مورد حقوق زنان را نمیپذیرد. بارها سخنگویان این گروه گفتهاند که در چوکات شریعت به حقوق زنان متعهدند. اما در عمل فهرست رفتار طالبان که آشکارا زنستیزانه است، بلندتر شده است.
فعالان حقوق زن باور دارند که زندگی زهرا نمونهای از زندگی اکثر زنان افغانستان در سایه حاکمیت طالبان است.
برشنا نیازی، دادستان تعقیب قضایی در دادستانی کل حکومت پشین میگوید، محدودیت که طالبان علیه زنان وضع کرده، عامل اصلی افزایش خشونت علیه زنان است: «قیودات وضع کردن بیش از حد برای زنان توسط دولت حاکم و ناکامیهای مادی و معنوی مانند از دست دادن وظیفه، بیعلاقه شدن به تعلیم و تحصیل و عدم دسترسی به سهولتهای زندگی عامل خشونت است.»
در حکومت پشین افغانستان زنانی زیادی به عنوان دادستان و قاضی در دستگاه قضایی افغانستان کار میکردند. برای رسیدگی به خواست زنان خشونت رسیده، دادگاه ویژهی وجود داشت. با آمدن طالبان همه دادستان و قاضیها زن از کار برکنار شدند. همزمان تمامی نهادهای که از زنان در مقابل خشونت حمایت میکردند، از بین رفتند.
برشنیا نیازی میگوید، برای کاهش خشونت علیه زنان تنها راه این است که جامعه جهانی طالبان را زیر فشار قرار دهند.
ویدا ساغری، فعال حقوق زن نیز میگوید، نظام طالبان مردسالار و زنستیزانه عمل میکنند و هر نوع خشونت بر زنان را طبیعی و لازم میدانند: «خشونتهای فامیلی آسیب اجتماعی جدیدی نیست؛ فقط اهرمهای فشار مثل سارنوالی محو خشونت علیه زنان، وزارت زنان، کمیسیون مبارزه با خشونت علیه زنان در پارلمان، نهادهای مدنی فعالین حقوق زنان و کودکان؛ همچنان کمیسیون مستقل حقوق بشر، امروز دیگر وجود ندارد که بر عاملین خشونتها در خانواده و اجتماع نظارت و رسیدگی کنند.»