حوا جوادی
به لحاظ تاریخی افغانستان اینروزها شباهت تام و تمام به آفریقای جنوبی در دوران آپارتاید(۱۹۴۷-۱۹۹۲) نژادی دارد. در دورهی آپارتاید نژادی، نظام سیاسی با مرزبندی سختگیرانهی اجتماعی میان سفیدپوستان، سیاهپوستان و رنگینپوستان مزایا و فرصتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی را به صورت انحصاری در اختیار سفیدپوستان قرارداده بود. در افغانستان تحت سلطهی طالبان، این مرزبندی بر مبنای «جنسیت»، «قوم» و «مذهب» به وجود آمده است. بر اساس همین عوامل، طالبان فرصتها و امتیازات را در همهی حوزههای زندگی به صورت انحصاری در اختیار مردان متعلق به یک قوم خاص با باورهای مذهبی مشخص قرار دادهاند.
از سایر عرصههای زندگی اگر بگذریم، جامعهی ورزشی افغانستان اکنون یک جامعهی کاملا مردانه است. زنان به صورت مطلق نه تنها از تیمهای ورزشی حذف شدهاند که اجازهی هیچ نوع فعالیت ورزشی حتی در مکانهای سربسته را ندارند. آنچه را که نظام سلطه در افریقای جنوبی برای تثبیت انحصار سفیدپوستان بر تمامی عرصهها بر سر سیاهپوستان و رنگینپوستان آورده بود، اکنون به شکل خشنتر در مورد زنان تطبیق میشود. مطابق اساسنامهی رم (Rome Statute)، که مبنای تأسیس دادگاه بینالمللی کیفری است، این وضعیت آپارتاید مبتنی بر جنسیت است و مصداق جنایت علیه بشریت (Crime Against Humanity) به شمار میآید.
پس از تحریم تیم کریکت افغانستان از سوی کریکت بورد استرالیا، هواداران طالبان و شماری از هواداران تیم کریکت افغانستان، این اقدام را سیاسی و در تضاد با ارزشهای اخلاق ورزشی عنوان کردهاند؛ اما اگر به پیشینه و تاریخ تحریم تیمهای ورزشی در سطح جهان نگاه شود، دیده میشود که فلسفهی اصلی تحریم دقیقا بر خلاف ادعای کریکت بورد افغانستان و در راستای محافظت از اخلاق و ارزشهای انسانی در ورزش قرار دارد.
به طور نمونه، نگاهی به ماجرای تحریم تیم کریکت آفریقای جنوبی، نشان میدهد که این تیم ۲۲ سال، تحت تحریم مطلق بینالمللی قرار داشته است. مجازات بازیکنان و اعضای تیمی که بدون اعتراض به جنایت علیه بشریت در جامعه و از جمله در ورزش، فعالیت ورزشی دارند، هدف اصلی این تحریمها نیست. فلسفهی اصلی تحریم مبارزه با شدیدترین و خشنترین نوع بیعدالتی و ستمی است که در ورزش وجود دارد. اصل «جوانمردی» یا «fair play» و روحیهی ورزشی یا sportsmanshi حکم میکند که ورزش عاری از تبعیض و برای همهی گروههای انسانی فارغ از هویتهای نژادی، قومی، مذهبی، زبانی و جنسیتی در دسترس باشد.
ماجرای تحریم تیم کریکت افریقای جنوبی و آغاز تحریم
ورزش کریکت در افریقای جنوبی از محبوبیت زیادی برخوردار است. تیم کریکت آفریقای جنوبی یکی از قدرتمندترین تیمهای کریکت در سطح جهان شمرده میشود. با آنکه دورهی آپارتاید نژادی از سال ۱۹۴۸ آغاز شده بود؛ اما در سال ۱۹۷۰ بود که این تیم رسما از سوی شورای بینالمللی کریکت مورد تحریم قرار گرفت. از قضا آخرین بازی بینالمللی تیم کریکت آفریقای جنوبی در دورهی آپارتاید بازی با تیم استرالیا بود.
در میان اعضای شورای بینالمللی کریکت (ICC) هند یکی از پیشگامان کارزار تحریم تیم افریقای جنوبی بود. دلیل اصلی پیشگامی هند، تبعیض سیستماتیکی بود که رنگینپوستان هندیتبار در افریقای جنوبی تجربه میکردند. به جز هند، سایر اعضای غیرسفیدپوست شورای بینالمللی کریکت نیز طرفدار تحریم بودند.
تحریم تیم افریقای جنوبی درست در زمانی آغاز شد که این تیم، قدرتمندترین تیم کریکت در سطح جهان به شمار میآمد. بازیگران نامداری همچون گرامی پولاک Graeme Pollock، باری ریچارد Barry Richards و مایک پروستر Mike Procter در آن بازی میکردند که همگی فوق ستارههای زمانهی خویش بودند. به گمان بسیاری، تحریم کریکت آفریقای جنوبی تا مدتها تأثیر منفی بر سطح کیفیت بازیهای بینالمللی گذاشت.
پس از تحریم، شماری از بازیکنان تیم ملی آفریقای جنوبی، برای آن که بتوانند در مسابقات بینالمللی شرکت کنند، از این کشور بیرون شدند و بازی خود را در خارج از سر گرفتند. شماری دیگر، با آنکه از بهترین بازیکنان کریکت به شمار میآمدند، به خاطر تحریمها هرگز فرصت حضور در مسابقات جهانی نیافتند.
تحریم بینالمللی، تاثیرات مخربی بر روند توسعهی کریکت در افریقای جنوبی بر جای گذاشت. انزوای جهانی باعث شد که این تیم پابهپای تحولات و رشد بازی کریکت در سطح جهان توسعه نیابد و در نتیجه هم به لحاظ تکنیک و مهارت و هم به لحاظ محبوبیت در داخل افریقای جنوبی افت کند.
مسألهی اصلی اما این نبود؛ تحریم بینالمللی باعث شد که توجهات جهانی و داخلی به سطح دیگری از تبعیض نژادی، یعنی تبعیض نژادی در ورزش و تبعیض نژادی در کریکت جلب شود. این اتفاق، در واقع تصویری را که حاکمان افریقای جنوبی از این کشور برای جهان معرفی میکرد، مخدوش کرده و چهرهی واقعی این کشور را همراه با تبعیضات ویرانگر نژادی در کانون توجهات قرار میداد. تحریم تیم کریکت در واقع مبارزه با تبعیض و بیعدالتی مبتنی بر نژاد در درون این ورزش و این تیم بود.
لغو تحریم و پیوستن مجدد افریقای جنوبی به شورای بینالمللی کریکت
در ابتدا افریقای جنوبی در برابر تحریمها حساسیت زیادی نشان نداد؛ اما زمانیکه بتدریج آثار تحریمها آشکار شد، درآمد این تیم به شدت کاهش یافت و سطح کیفی بازیها افت کرد. افریقای جنوبی برای دورزدن تحریمها به شیوههای مختلف؛ اما اغلب ناکام، متوسل شد.
یکی از شیوههای دورزدن، تحریم سفرهای شورشی rebel tours بود. طبق این برنامه، آفریقای جنوبی با ارایهی مشوقهای وسوسهکننده تیمهای بینالمللی را ترغیب میکردند که به این کشور سفر کنند. این برنامه چندان موفق نبود و برای افراد یا تیمهایی که سفر میکردند، بسیار هزینهی حیثیتی داشت و در مواردی دایمالعمر از سوی شورای بینالمللی کریکت از بازی در این ورزش محروم میشدند. با این حال، از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۰ دستکم هفتبار تیمهای بینالمللی از جمله انگلیس، استرالیا، هندغربی و سریلانکا به این کشور سفر کردند.
یکی از شیوههای دیگر، تشکیل اتحادیهی کریکت آفریقای جنوبی بود که در آن به جز سفیدپوستان، رنگینپوستان و سیاهپوستان نیز به صورت محدود و اغلب نمایشی عضویت داشتند. با تشکیل این اتحادیه افریقای جنوبی امیدوار بود که تحریم بینالمللی لغو شود؛ اما از دید شورای بینالمللی کریکت این اقدام بیشتر جنبهی نمادین و فریبنده داشت تا بر نظام تبعیض نژادی موجود سرپوش گذاشته شود. در نتیجه، این اقدام افریقای جنوبی نیز موفقیتآمیز نبود و تحریمها تا زمان برچیدهشدن نظام آپارتاید نژادی در سال ۱۹۹۱ ادامه داشت.
پس از لغو تحریمها و برچیدهشدن نظام آپارتاید نژادی، تغییرات در کریکت نیز آغاز شد. نام بسیاری از تیمها و لیگهای داخلی کریکت تغییر کرد و سیاهان و رنگینپوستان به تدریج در بدنهی ورزش کریکت ادغام شدند. به تناسب تغییرات سیاسی، ورزش کریکت و مدیریت تیم ملی نیز از کنترل و انحصار سفیدپوستان بیرون شد.
جمعبندی
آنچه در افریقای جنوبی اتفاق افتاد، برای افغانستان بسیار آموزنده است. واقعیت این است که حضور تیمهای ورزشی مردانه در عرصههای بینالمللی، در شرایطی که زنان از ابتداییترین فعالیت ورزشی محروم شدهاند، تصویر ضدواقع از وضعیت ورزش در افغانستان ارایه میکند. فعالیت بینالمللی تیمهای ورزشی پوششی شیک و پر زرق و برق بر ماهیت خشن و ضدانسانی نظام آپارتاید جنسیتی طالبان فراهم میکند.
تحریم بینالمللی این وضعیت را به طور چشمگیری وارونه میکند و باعث جلب توجهات به بیعدالتی، ظلم و اجحاف استخوانسوزی که در حق زنان در عرصهی ورزش وجود دارد، میشود. این استدلال که تحریم تأثیر مخربی بر روند توسعهب ورزش میگذارد، استدلالی است که معطوف به منافع مردان و از زاویهی دید مردانه انجام میشود. جوهر این استدلال، محدودکردن ورزش به مردان و نادیدهگرفتن اهمیت فعالیتهای ورزشی زنان است. گویا محرومیت زنان از فعالیتهای ورزشی برای توسعهی ورزش اهمیت ندارد و همین که مردان بتوانند ورزش کنند، کافی است.
شکستن نگاه مردانه به ورزش و اهمیت دادن به فعالیتهای ورزشی، همان نکتهی اساسی است که در کارزار تحریم تیمهای ورزشی اهمیت دارد. در واقع، تا زمانیکه ورزش فعالیت مردانه تلقی شود و اعضای تیمها و فدراسیونهای ورزشی فعالیت زنان را جزء لاینفک این حوزه تلقی نکنند، تیمهای ورزشی نباید به مسابقات بینالمللی راه یابد.
به همان اندازه که مبارزه با طرز تفکری که آموزش و کار را برای زنان ممنوع میکند مهم است، مبارزه با اندیشهها، افکار واقداماتی که مانع حضور زنان در ورزش میشوند نیز اهمیت دارد. تیمها و فدراسیونهای ورزشی که به فعالیت ورزشی زنان اهمیت نمیدهند و برای بازکردن فضای ورزش به روی زنان مبارزه نمیکنند در واقع، همان سیاست و تفکر طالبان در حوزهی آموزش و کار را در عرصهی ورزش عملی میکنند. تحریم بینالمللی از این زاویه برای حمایت از مبارزات زنان در برابر تبعیض و آپارتاید بسیار حیاتی است و مبارزات زنان در داخل را دارای پشتوانهی بینالمللی میسازد.