زیبا بلخی
تارهای گیتارش را به صدا در میآورد. صدای دلنشین و آرامبخشی دارد. به گفتهی خودش، وقتی گیتار مینوازد، فضای اتاقش «پر از آرامش ونشاط» میشود. مرسل بدخش، دختر ۱۹ سالهی بلخی که میگوید، برای دور زدن سختیهای خانهنشینی و برای فاصله انداختن میان خود و روان شلوغ و پر هیاهویش، به گیتارنوازی پناه برده است.
وقتی از مرسل میپرسم گیتار نواختن چه حسی برایش میدهد، میگوید: «حس شفابخش.»
مرسل میگوید، پس از محدودیت طالبان، تصمیم گرفته است نواختن گیتار را یاد بگیرد. او این کار را به صورت خودآموز شروع کرده است: «رویای طفولیتم است. من از پنج سالهگی به آوازخوانی و گیتار نواختن علاقه داشتم و بسیار میخواهم این آرزوی خود را به واقعیت مبدل کنم.»
موسیقی در نگاه طالبان به دو واژه خلاصه میشود، حرام و ممنوع. به همین خاطر، این گروه با تسلط شان بر افغانستان، صنفهای آموزش موسیقی را بستند، لوازم و آلات موسیقی را شکسته و عملا تولید، پخش و نشر موسیقی را از طریق تلویزیونها و رادیوها ممنوع اعلام کردند.
مرسل بدخش تصمیم داشت که با سپری کردن امتحان کانکور، رشتهی هنرهای زیبا بخش موسیقی را بخواند و آموزش گیتار را حرفهای بیاموزد؛ اما حکومت جهموریت سقوط کرد: «وقتی مکتب را خلاص کدم، بدبختانه طالبا آمد و کورسهای موسیقی بند شد. نتوانستم بروم کورس.»
موسیقی و آهنگ در حکومت طالبان جایش را به ترانههای مورد علاقهی طالبان داده است. ترانههایی بدون ساز که برای مردم افغانستان یادآور وحشت است.
مرسل درحالیکه به گیتار دستش خیره شده، میگوید که ممنوعیت موسیقی از سوی طالبان هیچ گاهی باعث نشده تا او از رویایش دست بردارد.
مرسل از زمان تسلط طالبان بر افغانستان، از طریق دیدن ویدیوهای آموزش گیتار در یوتیوب به آموختن گیتار در خانه شروع کرده است: «با خود فکر کردم چرا من پیش خود موسیقی را نیاموزم و همین بود که گیتار نواختن و خواندن را آماتور پیش خود شروع کردم و ویدیوهایی از یوتیوب و انترنت دیدم تا اینکه حالا گیتار نواختن را بلد شدم و یاد گرفتم. گاهی با سازهای گیتار خود آهنگ هم میخوانم.»
گیتار را برای مرسل برادرش از ترکیه آورده است. در دورهای که بازرسی خانه به خانهی طالبان در بلخ شروع شد، مرسل از ترس آنها گیتارش را پنهان کرد.
او میگوید: «هراس از این داشتم که طالبان میآیند، اگر گیتارم را پیدا کنند یا بشکنند یا پدرم را با خود ببرند که چرا در خانه گیتار است، من چی خواهد کردم. هر روز این ترس مرا زجر میداد.»
موسیقی مورد علاقهی مرسل پاپ است. به آهنگهای اسطورههای موسیقی افغانستان، مثل احمد ظاهر، ساربان و ظاهر هویدا بیشتر علاقهمند است.
مرسل میگوید، هر کسی برای بیرون ریختن درد و احساساتش راهی را دنبال میکند. راهی را که مرسل برگزیده، موسیقی است: «موسیقی عشق است. انسان را آرام میکند. بغضی که داریم و چیزی که در دل ما است را گفته نمیتوانیم؛ اما میتوانیم در قالب شعر و کلمات بیان کنیم.»
زندگی مرسل با هنر گره خورده است. او در کنار موسیقی و نواختن گیتار، در رسامی و نقاشی نیز دست بازی دارد.
در گوشهای ازاتاق کوچکیکه در خانه برایش برگزیده، گیتارش را گذاشته است و در میان اتاق، میزی را برای رسامیاش گذاشته که اطرافش پر از بومهای نقاشی است. در کنار نقاشیهای مرسل، تصاویری از احمدظاهر و تصویر رسامی شدهای از گیتار به چشم میخورد که علاقهی فراوان او به موسیقی را نشان میدهد.
مرسل در خلوت اتاقش گاهی مینوازد و میخواند و گاهی نیز پای میزش مینشیند و درد جامعه و زنان را رسامی میکند: «من در کل هنر را دوست دارم، چون آدم میتواند احساس خوشی و یا جگرخونی خود را بیان میکند. فامیلم میگفتند که رسامی نکن، آینده نداره. مگر من آنقدر علاقه داشتم که گپ فامیل، مردم و همسایهها را گوش نکردم. رفتم به طرف هنر. وقتی کار را شروع کردم، هیچکسی پشتم نبود. به غیر از خواهرم.»
قبل از طالبان، مرسل باری در یک رقابت نمایشگاه نقاشی مقام اول را گرفته بود. او بیشتر سوژههای مثبت از افغانستان میکشید: «هدف من تا پیش از آمدن طالبان، این بود که به مردم خارج از افغانستان نشان بدهم که افغانستان تنها بدبختی ندارد. افغانستان زیبایی دارد. شخصیت و استعداد دارد.»
اما با وضعیتی که با آمدن طالبان در افغانستان حاکم شده، سوژههای مرسل هم فرق کرده است: «بعد از این که طالبان آمدند، آنقدر دل من پر شد که شروع کردم به رسامیهای که خودش صد حرف داشت. دختری که در اتاق گریه میکند و دختر اسیر در گورستانی بهنام افغانستان، از جملهی آثار من است که بعد از آمدن طالبان رسامی کردم.»
مرسل در سال ۱۳۹۹ رسامی را به صورت مسلکی فرا گرفته است و از زمان آغاز رسامی خود تا حالا ۲۰۰ اثر نقاشی دارد که تعدادی از آثارش از سوی طالبان در روزهای آغازین تسلط این گروه بر افغانستان از بین رفته است: «بعد از آمدن طالبا تعدادی از آثارم در کارگاه بود، زیادترش نابود شدند. وقتی طالبا آمدند، کارگاه باز بود. آنها وارد کارگاه شدند. یک چند تابلو را زدند و شکستند که در بین تابلوها، آثار من هم بود و بعد از او کارگاه را استاد ما بسته کرد و چند اثر من را هم استاد دور انداخت.»
مرسل پس از فرمان طالبان مبنی بر ممنوعیت کار و تحصیل زنان در کشور، تصمیم گرفت تا برای کمک به دخترانیکه علاقه به رسامی و نقاشی دارند، کورس آنلاین رسامی را به گونهی رایگان راهاندازی کند.
مرسل میگوید: «وقتی بعد از آمدن طالبا دختران خانهنشین شدند، کورسهای هنر بهکلی بند شد. حتا در دانشگاه کابل مجسمهی مادر را شکستند. هر روزی که من یک حرف در مورد نابودی هنر میشنیدم، زجر میکشیدم که هنر از بین میرود و من دیگر نباید به طرف رسامی بروم.»
او در ادامه میگوید: «اما با خود فکر کردم، بهجای ناامید شدن چی خوب است که کمک کنیم به همدیگر و یک کورس آنلاین رسامی را به دخترهای افغانستان شروع کردم و تا حالی نزدیک به ۵۰ شاگرد دارم که درسهای شان پیشرفته. این قسم خواستم به دخترهاییکه از درس و هنر باز ماندند، کمک کنم.»
دختر اسیر در گورستانی بهنام افغانستان، اثر تازهی مرسل است: «دختری که چشم و گوش و دهنش را طالبا محکم گرفتند تا این که نبیند، نشنود و حرف نزند و هر باری که طرف این اثر خود میبینم، فکر میکنم خودم هستم. این دستها تمامش دستهای طالبان است.»