زیبا بلخی
زن، زنانگی و بدن زن در جوامع پسمانده و مردسالاری مثل افغانستان در شمار تابوها قرار میگیرد. زنان در چنین جوامعی به دلایل متعدد از جمله شرم و فرهنگهای ناپسند به سکوت پناه میبرند و نسبت به آناتومی بدن خود ناآگاه باقی میمانند. ناآگاهی در رابطه به چگونگی تغییرات و تحولات هورمونی در جسم و بدن زن در بسیاری مواقع سبب اضطراب، افسردگی، و بلاخره آشفتگیهای روانی و حتا مشکلات سلامتی بزرگتر هم میشود. به نکته مهم دیگری که میتوان اشاره کرد این است که هرگونه مواجههی سهلانگارانه بر میزان مقاومت چنین تابوهایی میافزاید و هزینه اصلاح آن را افزایش میدهد. این موضوع، فشردهی کتاب «روشنگری جنسی» اثر زرغونه عبیدی، پزشکی است که سالها در حوزه سلامت زنان در افغانستان و خارج از افغانستان کار کرده است.
کتاب «روشنگری جنسی» در ماه اسد امسال در ۲۱۶ صفحه چاپ شده است و خانم عبیدی در صحبت با رسانهی رخشانه گفته است نوشتن مقالات علمی و پژوهشی در این اثر بیشتر از دو سال را در بر گرفته است.
عکس از کتاب زرغونه عبیدی.
زرغونه عبیدی تنها پزشک نیست بلکه کنشگر و پژوهشگر حوزه جنسیت هم هست. او که دهه ششم از عمرش را میگذراند از جمله تجربهی کار در دانشگاه طبی کابل، شفاخانه ملالی زیژنتون در کابل و مرکز تحقیقات «PHARMA PLANET CONTRACT RESEARCH » در کشور آلمان و عضویت سازمان عفو بینالملل ر ا هم دارد.
بلوغ، عادتماهوار، زفاف، بکارت، کودکهمسری، بارداری، دخترزایی، نازایی عنوانهای اصلی این کتاب است. موضوعات و مشکلاتی که به اشکال گوناگون از زنان افغانستان بسیار قربانی گرفته است و هنوز هم به قوت خود باقی است.
به باور نویسندهی این کتاب، دو دلیل بزرگ و تاریخی در بروز و دوام چنین مشکلاتی بهخصوص در سطح دهات و مناطق غیر شهری بیشتر از سطح شهرهای بزرگ افغانستان نقش تعیین کننده داشته است.
اول، مسلط ماندن تفکر سنتی دینی در قبال زنان افغانستان که باعث دوام و به اسارت گرفتن حقوق و آزادیهای انسانی زن و ممانعت تاریخی از حاکمیت زن بر استقلال اندیشه و رسیدن زن به استقلال مادی است. در این تفکر زن به حیث ملکیت شخصی مرد تلقی گردیده است و این عادت مسلط تاریخی زن را به تکرار در موقف منفعل قرار داده و دچار انواع قربانی شدنها کرده است.
دوم، فقر اقتصادی ناشی از چنین تفکر سنتی مسلط بر جامعهی افغانستان است که زمینهساز عدم دسترسی بخش عمدهی زنان افغانستان به امکانات دانش آموزی و دانشپروری شده است. نویسنده کتاب در توضیح بیشتر این حرف خودش میگوید: «ما در افغانستان شاهد کمبودهای همیشه محسوس مراکز معالجوی طبی و مراکز آگاهی رسانیها صحی جنسی و دسترسی زنان به داکتر و دوا و اهتمامات بهداشتی و وقایوی بودهایم.»
خانم عبیدی به این نظر است که در طول تاریخ افغانستان تعداد داکتران مرد و زن در مقایسه به تعداد نفوس زن ومرد در افغانستان از یک سو و تعداد مراکز صحی طبی برای زنان نه تنها در شهرهای بزرگ بلکه در دهات و قصبات افغانستان به مراتب اندک و تعداد داکتر زن و مراکز طبی در بعضی مناطق دور افتاده افغانستان در حد هیچ قرار داشته است.
تلاش حکومت پیشین افغانستان از نظر این پزشک که سالها در افغانستان کار کرده مسیری امیدوارکننده برای فایق آمدن بر مشکلاتی بود که او در این کتاب بر شمرده است؛ اما برگشت دوباره طالبان، محدودیتهای اجتماعی و آموزشی این گروه بر زنان چشمانداز این مشکلات را تاریکتر کرده است. برای همین او معتقد است که زنان افغانستان امروز باید در چندین جبهه برای زنده ماندن و رسیدن به حقوق انسانیشان مبارزه کنند.
خانم عبیدی میگوید او به همین دلیل و برای کمک به زنان و بلند بردن آگاهی جمعی به خصوص زنان تصمیم گرفته است که این کتاب را بنویسد.
خانم عبیدی در این اثر نوشته است که در جوامع سنتی زن به دلایل متعدد و از جمله شرم، به انزوا و سکوت و صبوری پناه میبرد و این باعث شده است تا اشکال غیرطبیعی در فعالیتهای اعضای جنسی مولد و عادت ماهوار و اشکال غیرطبیعی عادت ماهوار نزد اکثر دختران کشف نشده و تداوی نشده باقی بماند.
به همین دلیل نخستین عنوان این اثر را نیز به عنوان «ما زنان و تابوی عادت ماهوار» اختصاص داده شده است. در صفحه ۲۰ این کتاب آمده است: «علت عمدهای که زنان را وادار به سکوت کرده است، در دید، خواست و انتظار سنتی چنین جوامعی نسبت به زن و جسم و حق او ریشه دارد. در این دیدگاه خونریزی ناشی از عادت ماهوار به حیث یک پدیده منفی تا حدی کثیف و صحبت در این مورد بیحیایی و شرمآور تلقی میشود.»
همچنین در این کتاب گفته شده است که سکوت در مورد عادت ماهوارباعث شده تا بینظمیهای این دوره در دوران قبل از ازدواج ناشناخته و تداوی نشده باقی بماند که ادامهی این در زمان بعد از ازدواج باعث مشکل در مناسبات جنسی و مشکل زنان در بارداری میشود.
در صفحه ۷۱ این کتاب به پیامدهای ناگوار ازدواجهای زیر سن پرداخته شده است؛ موضوعی که کارنامهی افغانستان در آن سیاه بود و براساس گزارشها، با آمدن طالبان سیاهتر شده است. براساس یافتههای علمی و پژوهشی این کتاب، خطرهای حیاتی مانند سقط جنین، ولادتهای مرده، تولد نوزاد با وزن بسیار کم، سوء تغذیه نوزاد و مرگومیر مادر و کودک از پیامدهای ناگوار ازدواجها در سن کم است.
«زنان دخترزا واقعیت یا تصور نادرست؟» این موضوع مهم دیگری است که در این کتاب به آن پرداخته شده است. سابقه دارد که حتا زنان در افغانستان به خاطر به دنیا آوردن دختر کشته شده است.
در این کتاب آمده است که تحقیقات علمی ثابت ساخته است که «کروموزمهای مرد» تعیین کننده جنسیت جنین است که زن هیچ نقشی در آن ندارد. در صفحه ۸۳ این کتاب آمده است: «تصور اینکه چون زن از لحاظ ساختمان اناتومیک و وظیفه فیزیولوژیک جنین را در بطن خویش حمل میکند و پرورش میدهد به همین جهت تعیین کنندهی جنسیت جنین نیز است، یک تصور بیخی{ کاملا} نادرست است.»
ضرورت منع معاینه پرده بکارت، انواع گرایشهای جنسی و دلایل علمی آن، در حمایت از آگاهی مبارزه با سرطان سینه، میل جنسی به کودک، کمکهای اولیه در واقعات عاجل، تفاوت دماغی زن و مرد از مطالب دیگری است که کتاب به آنها به صورت عمیق پرداخته است.
کتاب روشنگریجنسی با سه خاطره و یک روایت نویسنده به پایان رسیده است. خاطره تلخ و فراموشناشدنی از مرگ یک زن جوان در سالهای دور کابل در شفاخانه ملالی زیژنتون است که به خاطر دوری راه و نرسیدن به موقع جاناش را از دست داده بود. موضوعی که هنوز از زنان افغانستان قربانی میگیرند.
جزئیات این کتاب به ما میگوید، هرچند تحولات زیادی در افغانستان آمده اما مشکلات زنان افغانستان هرگز کم نشده و هنوز از همان ریشههای قدیمی آب میخورد و از زنان قربانی میگیرد.