الیاس احمدی
این روزها سالنهای مطالعه، مکانهای نشراتی، نمایشگاههای کتاب، کتابفروشیها و قرطاسیه فروشیهای شهر کابل به کم رفتوآمدترین مکانهای شهر تبدیل شده است. بیشتر مراکز کتابخوانی، فروش و نشر کتاب در شهر کابل که پیش از رویکار آمدن طالبان از پر جمعوجوشترین مکانهای شهر به شمار میرفت، اکنون به محلات متروک میمانند.
به گفتهی شماری از کتابفروشها و ناشران، در روزگاری که کار آنها با ۹۸ درصد رکود مواجه است، حکومت طالبان نهتنها کمکی به آنها نکرده، بلکه محدودیتهایی را بر کارهای آنها وضع کردهاند.
ناشران و کتابفرشان که با رسانهی رخشانه صحبت کرده، همه گفتهاند، همین که سرمایهی بندمانده در کارشان را به پول نقد تبدیل کنند، به کار شان نقطه پایان میگذارند.
کسانی هم هستند که حتا حاضر شدهاند کتابهای شان را به قیمت وزن کاغذ آن بفروشند؛ هر کیلو ۱۴ افغانی. قیمتی به اصطلاح کمتر از نرخ کچالو.
علی کوهستانی، مسوول موسسه انتشارات مادر به رسانهی رخشانه میگوید، بحرانهای کرونا و سقوط نظام جمهوریت باعث شده است که صنعت کتاب سقوط ۹۹ درصدی کند. «در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ بحران کرونا وضعیت بازار کتاب را خراب کرده بود. در اواخر که وضعیت بهتر شده میرفت، سقوط جمهوریت ضربهی جبرانناپذیری را به کسانی که در کار و بار کتاب بودند وارد کرد.»
انتشارات مادر در پل سرخ در «مارکیت ملی» قرار دارد. جایی که روزگاری نقطهی وصل اهالی فرهنگ و خانهی کتاب کابل بود. اما به قول آقای کوهستانی عملا ۷۰ درصد کتاب فروشیهای این مرکز بسته شده است.
به گفته آقای کوهستانی، در مجموع، موسسههای نشراتی و کتابفروشیهایی که در این محل فعالیت دارند/داشتند، نتوانستند در بیشتر از ۷ ماه اخیر کرایه ساختمان را از درآمد ناشی از کار شان پرداخت کنند.
او همچنان افزود: «از هر کتابفروش و یا هر ناشر که بپرسید، هفت ماه یا هشت ماه از کرایه ساختمان باقی است. علاوه بر این که کتاب نشر نکردهاند، کتاب وارد هم نکردهاند و کتابهایی را که دارند به فروش نمیرود. مه کتابفروشهایی را میشناسم که بهخاطر فروختن کتابهای شان هر سیر (هفت کیلو)ی آن را به ۱۰۰ افغانی فروختند.»
آقای کوهستانی که به سختی و با هزینهی یک میلیون و ۶صد هزار افغانی موسسهی انتشاراتی مادر را سر پا کرده بود، اکنون میگوید، در تقلای نقد کردن ۱۰ فیصد سرمایهاش است تا بعد از آن دروازهی این مکان را ببندد.
وضعیت همه کتابفروشیها و قرطاسیه فروشیهایی که هنوز سر پا ماندهاند هم بهتر از انتشارات مادر نیست.
انتشارات عرفان که پیش از سقوط نظام جمهوریت یکی از بزرگترین و شناختهشده ترین مراکز چاپ و خرید و فروش کتاب در کابل بود، در دو روز پیهم مراجعه به آنجا، با دروازهی بستهی آن مواجه شدم. به گفتهی شماری از کتابفروشان و صاحبان انتشارات در مارکیت ملی، انتشارات عرفان که با هزینه هنگفت میلیونی سرپا شده بود، اکنون از برآورده کردن مصارف کوچک کرایه ساختماناش عاجز است.
مرگ امید
از سید امین، مالک یکی از کتاب فروشیهای شهر کابل که از شش سال بدینسو مصروف این کار بوده، وقتی از وضعیت امروز کار و بارش میپرسم، با ناراحتی میگوید: «نیست. بازار نیست. فقط منتظریم حتا مال به نصف قیمت به فروش بره که جمع کنیم. نمیشه! درآمد که هیچچی حتا معادل کرایه دکان هم درآمد نمیکنیم.»
او با دو پسر جوانش در فروشگاه شان بیکار نشسته اند. با اشاره به ممنوعیت آموزش دختران توسط طالبان میگوید، امید در میان مردم، مرده است. «چهار دختر دارم. هرچهارش مکتب میرفتند. حالی همو یکی که پایینتر از صنف شش است، میره. سه دخترم خانهنشین شده. بیسرنوشت و ناامید هستند. از هر خانه همیقسم شده. دیگه وقتی مکتب نباشد، امید نباشد؛ کسی کتاب و کتابچه هم نمیخره.»
اسدالله، مسوول کتاب و قرطاسیه فروشی البیرونی در غرب کابل است. او میگوید، با آنکه در این اواخر تنها ۵۰ فیصد کرایه ساختمان را پرداخت میکند؛ اما با آنهم درآمدش از کتاب و قرطاسیه فروشی نمیتواند حتا بهصورت حداقلی، نیازمندیهای او و دو تن دیگر از کارمندانش را کفایت کند. اسدالله میافزاید: «حالی مجبور هستیم. سرمایه بند است چه کار کنیم. باید یک رقم پیسه خوده جمع کنیم.»
به گفتهی اسدالله، هرچند افزایش فقر و بیکاری ناشی از سقوط نظام پیشین، تاثیرات مخربی را بر فعالیتهای آنها داشته؛ اما ناامیدی و بسته ماندن مکتبهای دخترانه بالاتر از صنف ششم، عمده ترین دلایل رکود بازار کتاب و قرطاسیه شده است.
علی کوهستانی نیز با اشاره به بسته ماندن مکتبهای دخترانه میگوید که این کار تاثیرات مخربی را بر فرهنگ یادگیری و مطالعه میگذارد. او بهعنوان مثال از خانواده خود یادآوری کرده میگوید: «وقتی پسرم میبینه که خواهرش نمیتوانه درس و تعلیمش را ادامه بده، او هم انگیزه خوده از دست میته.»
زیر تیغ سانسور و زیر ذرهبین استخبارات طالبان
در روزگاری که مراکز نشر و کتاب فروشیها در حال سقوط کامل است، گروه طالبان نهتنها برای بهبود وضعیت این صنعت اقدام نکردهاند، بلکه به گفتهی منابع فعالیتهای مراکز نشرو فروش کتاب شدیدا زیر نظر استخبارات این گروه قرار دارد.
از میان چندین مالک انتشارات، کتاب و قرطاسیه فروشی که با رسانهی رخشانه صحبت کرده، همه گفتهاند که پس از حاکم شدن دوبارهی طالبان هیچ کتاب و یا قرطاسیهای از کشورهای همسایه وارد نکردهاند. آنها در کنار مشکلات اقتصادی شان، از سختگیری طالبان در وارد کردن کتاب به داخل کشور نیز شکایت کردهاند.
شهرام احمدی یکی از کارمندان نمایشگاه و فروشگاه کتاب اقرأ میگوید، طالبان در مرز ایران تکتک کتابها را از کارتنها کشیده و از نظر میگذرانند و به همین دلیل وارد کردن کتاب فعلا با چالش روبرو است. «شرکتهای ترانسپورتی حاضر نمیشوند کتاب انتقال دهند، بهخاطری که سر مرز طالبان زیاد سختگیری میکنند.»
طالبان علاوه بر سختگیری بر واردات کتاب، تیغ سانسور را بر فروش و نشر کتاب هم کشیدهاند. اکنون در کتابفروشیهای کابل هیچ کتابی از «یوال نوح هراری» نویسندهی اسراییلی پیدا نمیشود. مثال دیگر، طالبان فروش کتاب «جامعه شناسی طالبان» نوشته جعفر مهدوی را هم منع کردهاند.
یکی از مالکان یک فروشگاه بزرگ کتاب که نمیخواهد نام او در گزارش ذکر شود، میگوید که طالبان ۳۶ عنوان کتاب را از فروشگاه او برای برسی بردهاند. علاوه بر این او میگوید: «طالبا ما را شدیدا زیر نظر دارند. رقم رقم آدمها از استخبارات شان میآیند.»
در همین حال، علی کوهستانی نیز میگوید که طالبان در همان اوایل حاکمیت دوبارهی شان، از انتشاراتها و فروشگاههای کتاب تعهد کتبی مبنی بر نفروختن و نشر نکردن کتابهای گرفتهاند که به زعم آنها محتوای غیر اسلامی یا خلاف منافع ملی دارند.
آقای کوهستانی همچنان گفته است که طالبان هیچ اقدام عملی و موثر، برای بهبود وضعیت پیش آمده در بازارهای کتاب انجام نداده؛ اما این گروه ۲۲میلیون افغانی را کتاب خریدهاند. بر اساس اطلاعات آقای کوهستانی، این کتابها باب میل طالبان بوده و از کتابخانه «نعمانیه» خریداری شده است.
در همین حال عبدالله سلاحی، روزنامهنگار، شاعر و منتقد ادبی میگوید که طالبان به ناکامی نظامیشان برای مدیریت و کنترل جامعه پی بردهاند؛ از همین رو، در تلاش اند افکار مردم را زیر کنترل بگیرند و به نظر میرسد، میخواهند این هدف را با خلق وحشت و سانسور انجام دهند.
زحل ۱۵ ساله و فضه ۱۶ ساله را به صورت اتفاقی در نمایشگاه و کتابفروشی اقرأ میبینم. زحل در حال که کتابی زیر بغل دارد، خلاف بسیاری از دیگران فکر میکند: «ما تسلیم نمیشویم. از تمام دخترانی که مثل ما نمیتوانند مکتب بروند، میخواهم امید شان را از دست ندهند.»