رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج

روایت دختران دانش‌آموز؛ شاید این‌بار خبرها از شروع مکاتب باشد

8 جوزا 1401
بسته ماندن مکاتب دخترانه؛ دختران رهبران طالبان در خارج تحصیل و فوت‌بال بازی می‌کنند

منبع: روزنامه دَ پرینت

اشاره: به دنبال نشر فراخوان از سوی رسانه‌ی رخشانه در مورد روایت دختران دانش‌آموز، یک دختر دانش‌آموزش صنف یازدهم مکتب از ولایت غزنی، روایت‌اش را از زنده‌گی در سایه حکومت طالبان به رسانه‌ی رخشانه فرستاده است.

این روایت‌ها تحت فراخوان ویژه برای بالا بردن صدای دختران دانش‌آموز که از رفتن به مکتب باز مانده‌اند، منتشر می‌شود.

نویسنده:‌ شکیلا ابراهیمی

بگذارید زندگی کنیم. بگذارید ما هم بخندیم. بگذارید تا نفس بکشیم…  واژه‌ها را کنار هم می‌چینم برای این که شاید کسی آن را بخواند، بداند و درک مان کند.

این‌جا فعلا به دستانی تعلق دارد که فقط بوی خون می‌دهند. اندیشه‌هایی که زن را حذف شده می‌دانند. این کشور متعلق به دل‌های داغدار زنانی است که به جز گریه، چاره‌ی دیگری ندارند. به زنان دل شکسته که هر روز صبح را با امید شروع می‌کنند؛ اما آخر شب، خبر کشته شدن همسر و فرزندان شان را با خود روی بالشت می‌برند.

هزاران غم دیگر نیز بازوان قدرت‌مند مردم ما را می‌فشارد و ما لِه شده در انبوهی از بی‌عدالتی برای زنده ماندن نفس‌نفس می‌زنیم.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

اتحادیه سازمان‌های حقوق بشری خواستار پایان خشونت و نقض جدی حقوق بشر علیه پناه‌جویان افغانستان شدند

در یک دعوای ناموسی در قندهار مردی دخترش و سه عضو یک خانواده دیگر را کٌشت

احساس می‌کنم که کوچه و پس کوچه‌های این کشور بوی خون دارد و اشک آسمانش دیگر خشک شده است. خیلی وقت است که خورشید خوشی به خانه‌های گلی ملتی که به سفره غم نشسته‌اند نمی‌تابد و هیچ دختری دیگر ماه را نخواهد دید…

دروازه‌ها را با قفل‌های بی‌کلید بسته است و پشت پنجره، دیگر جایی برای تماشای بیرون و ماه نیست. سقف خانه‌ها را دل‌هره پوشانده و کف اتاق را اشک، تر می‌کند.

صداها در گلو خفه شده‌اند. فریادها به جایی نمی‌رسند و سکوت حالا حاکم بر دیوارهای زنده‌گی ماست. روند کشتار، جنگ و آواره‌گی هنوز ادامه دارد.

این‌جا کجاست؟ نقطه‌ی پایان یا خط متداوم بی‌انتهای ما؟ هر سو رو کنیم، دیوارهای بلند برای مان اعمار می‌کنند، دلیل می‌آورند، رد می‌کنند و همه قصه‌ها ناتمام می‌ماند.

«برو بنشین. حرف نزن. صدایت را نشنوم. در را ببند. صورتت را بپوشان و حتی نفس نکش…» این همه برای خطاب به من و هم‌جنسان من استفاده می‌شود و به ما ناسزاها روا می‌دارند. چون ما زن هستیم، چون ما فقط مذکر نیستیم.

این‌جا همان آشیانه‌ی دیرین ماست با این تفاوت که دیگر نسبت به آن هیچ حقی نداریم. ما دانه‌های  درشتی دور ریخته شده حساب می‌شویم. انگار این‌جا زن بودن برای همیش حرام است.

خلاصه، قصه زنده‌گی ما این است که برای زنده‌گی کردن و برای بقا باید مرد باشیم، برای درس خواندن، برای کار کردن و برای خوش‌حال بودن باید مرد باشیم.

 داستان زنده‌گی ما و روزگاری که داریم می‌گذرانیم، تلخ و ناخوش‌آیند است. ۱۰ ماه، هر روز پشت درهای بسته نشسته‌ام، «ریموت» تلویزیون در دست و گوش به زنگ ساعت اخبار که شاید این‌بار خبر از شروع مکاتب باشد.

داستان من و دختران این سرزمین شبیه هم است. رویای مان، زنده‌گی و دل‌خوشی‌های مان، لباس هستی را از تنش بیرون کشیده و این که قلب‌های شکسته‌ی‌مان دیگر صدایی ندارند.

میلیون‌ها دختر، ماه‌ها است که مات و مبهوت، در انتظار صبح روشن امید نشسته‌اند. ماه‌ها است که  نه دیدار دوستی فراهم می‌شود و نه از دورباهمی‌های دخترانه و مهربانانه که روی لب‌های هم‌دیگر گل‌های لبخند را می‌گذاشتیم، خبری است.

ماه‌‌ها است که در خانه و زیر سقف پریشانی با ستون‌های ناامیدی نشسته‌ایم که چه می‌شود. خیلی وقت است که دیگر خبری از درس و مشق نیست. انگار کتاب و کتابچه‌ها سوخته و قلم‌ها رنگ تمام کرده است. این خلاصه‌ی روزگار دختر بودن است در کشور من. باید زجر بکشیم، گریه کنیم، تحقیر شویم و حرفی هم برای گفتن نداشته باشیم…

برچسب ها: افغانستانباز نشدن مکاتبروایت دختران دانش‌آموزگروه طالبان
به اشتراک گزاریتوییتچسباندن

مطالب مرتبط

زخم اعتیاد و داغ فقر بر تن زندگی « ریتا»

4 سرطان 1401
زخم اعتیاد و داغ فقر بر تن زندگی « ریتا»

«ریتا» اسم مستعار زنی است که اعتیاد و فقر بر تن زندگی‌اش زخم عمیق انداخته است. او در مزار شریف...

بیشتر بخوانید

گفت‌وگو با لاله عثمانی: حس من مثل آن کسی که خرمن‌اش سوخته

3 سرطان 1401
گفت‌وگو با لاله عثمانی: حس من مثل آن کسی که خرمن‌اش سوخته

ج: تا مدت‌ها برای من شبیه کابوسی بود‌ که هر چه تلاش می‌کردم نمی‌توانستم بیدار شوم. برای هیچ کس قابل...

بیشتر بخوانید

زلزله‌ا‌ی که خواب هزار نفر را درشرق افغانستان ابدی کرد؛ نیمی از قربانیان زنان و کودکان اند

1 سرطان 1401
زلزله‌ا‌ی که خواب هزار نفر را درشرق افغانستان ابدی کرد؛ نیمی از قربانیان زنان و کودکان اند

الیاس احمدی بیشترخانه‌ها در چهار ولسوالی ولایت پکتیکا به خاک یک‌سان شده است. مرکز اصلی زلزله‌ی شب گذشته، در ولایت...

بیشتر بخوانید

قالین بافی؛ روزنه امید زنان بامیان برای نجات از فقر و گرسنگی

1 سرطان 1401
قالین بافی؛ روزنه امید زنان بامیان برای نجات از فقر و گرسنگی

سمیه ماندگار یک شرکت تولیدی قالین دستی در ولایت بامیان با همکاری موسسه امدادرسان اسیبا (ACEBA) که در بخش کارآموزی...

بیشتر بخوانید

جواب دهید لغو جواب

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • تماس با ما
Copyright © 2021 Rukhshana
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English

بازنشر مطالب رسانه رخشانه، تنها با ذکر کامل منبع مجاز است.