شیرین یوسفی
هوای کابل سرد و برفی است. از پسکوچههای شهر به دیدن مینا و دوستش میروم. دو دختر مسافر که در اتاق اجارهیی زندگی میکنند. این اتاق کوچک برای هردوی آنها هم آشپزخانه است، هم اتاق مطالعه و هم اتاق خواب. تمام وسایل شان به چند لحاف، چند ظرف غذاخوری و کتابهای تلمبارشده بر روی هم در گوشهی اتاق خلاصه میشود.
بوی نم برای هر تازهواردی آزاردهنده است؛ اما مینا با لبخند میگوید: «با بوی نم اتاق عادت کردیم.»
مینا و شبانه تا پیش از صدور فرمان تازهی طالبان در مورد بستهشدن دروازهی دانشگاه بر روی دختران، ساکن خوابگاه دخترانهی دانشگاه کابل بودند.
مسوولان خوابگاه دخترانهی دانشگاه کابل، همزمان با بستهشدن دانشگاهها، دختران دانشجو را از خوابگاه اخراج کردهاند.
مینای ۲۳ ساله، دانشجوی پزشکی در دانشگاه کابل است. سه سال است که از خانوادهاش دور است. او به رسانهی رخشانه گفته است: «هنگامی که فرمان بستهشدن دانشگاه به روی دختران صادر شد، به ما تا فردای همان روز وقت دادند که لیلیه ره خالی کنیم. آنهاییکه خانهی خویشاوندان شان در کابل بود، آنجا رفتند. ولی کسانی مثل مه که کسی را در کابل نداشتند، در میدان مانده بودند، نمیدانستند چه کنند و کجا بروند.»
مینا و شبانه از ناچاری خوابگاه را ترک کردند. هردو بعد از سه روز سرگردانی، اتاق کوچکی را در منطقهی دورافتاده در غرب کابل پیدا کردند. آنها مجبور شدند تا سه روز را در خانهی یکی از همصنفهای شان بگذرانند: «تمام وسایل ما در لیلیه ماند. فقط توانستیم لباسها و بعضی کتاب هایمان را با خود بگیریم.»
مینا که هرسال زمستانها را در کابل میماند و کورسهای خصوصی را تعقیب میکرد، به راحتی میتوانست در خوابگاههای خصوصی کابل، که مخصوص دختران دانشجو بود، جای پیدا کند؛ اما با حاکم شدن طالبان، این خوابگاهها نیز دیگر جایی برای زندگی دختران نیست. مینا گفته است: «وقتی دانشگاهها رخصت شد، .پدرم زنگ زد که پس منطقه بیا. کابل نمیتوانی درس بخوانی، حداقل پیش خودما جایت امن است. به پدرم گفتم که کابل درس میخوانم اما مثل سالهای پیش رضایت ندارد و شاید در هفتههای آینده کابل بیاید و مه را با خود خانه ببرد که اصلا نمیخواهم.»
مینا با سختی زیاد درس خوانده و در مهمترین رشته و دانشگاه افغانستان راه یافته بود. وقتی از زحمتهای خانوادهاش حرف میزند، استیصال و ناامیدی در صورتش موج میزند: «مادرم در منطقهی ما قروت و نمد و همین چیزا جور میکد و برای مه پیسه روان میکد که درس بخوانم. انگلیسی بخوانم. پدرم هم چوپانی میکنه و هم دهقانی. این روزها فکر میکنم تمام زحمتهای خودم و خانوادهام نقش بر آب شده. حالا هم که اتاق سرد است و حتا نتوانستیم بخاری بنشانیم.»
شبانهی ۲۴ ساله دوست و هماتاقی مینا میگوید، این اتاق را با پا درمیانی یکی از دوستانش پیدا کرده است.
قبل از حاکمیت طالبان نیز دختران دانشجو در امر گرفتن اتاق و مکان بود و باش، نسبتا با چالش مواجه بودند. به گفتهی مینا، اکنون و در حاکمیت طالبان این وضعیت به مراتب بدتر شده است: «دختران باید در زمان قرارداد یک مرد از خانوادهیشان را بهعنوان طرف قرارداد معرفی کنند که بر محدودیتهای دختران دانشجو در کابل افزوده است.»
دختران دانشجوی خوابگاه دولتی دانشگاه در حالی به دنبال پیدا کردن مکانی برای زندگی، در پسکوچههای پایتخت سرگرداناند که شمار زیادی از خوابگاههای دخترانهی خصوصی نیز در کابل بسته شده است.
فرحت ۲۴ ساله دختری است که یک هفته پیش اتاقی را در غرب کابل، با دو دوستش کرایه کرده است. او میگوید، بعد از این که دانشگاه بر روی دختران بسته شد، آنها تصمیم گرفتند در کابل بمانند و کورس زبان انگلیسی را تعقیب کنند. هرسه نفر برای امتحان تافل آمادگی میگیرند.
فرحت گفته است:«سالهای پیش در کنار اینکه خودم درس میخواندم، زمستانها در کورسها و مکتبهای خصوصی درس میدادم. از پس خرج و مصارف خودم بیرون میشدم و از خانه پول نمیخواستم؛ اما امسال نه فرصت کاری است و نه میتوانم درس بخوانم. نگران کرایهی اتاق و مصارفم استم. حتی تا هنوز نتوانستیم در اتاق بخاری بخریم. اگر ولایت بروم، دیگر هیچوقت نمیتوانم به اهدافم برسم.»
فرحت که دانشجوی کامپوترساینس است میگوید، پول کافی برای ماندن در کابل ندارد و اگر آموزشگاه به روی دختران باز نشود، مجبور است دایکندی برود.
از سوی دیگر، با محدودیتها و قوانین وضع شدهی طالبان، دختران نمیتوانند بدون «محرم شرعی» سفر کنند. شماری از دختران دانشجو در کابل میگویند، در انتظار آمدن مردی از خانوادهی شان هستند تا به خانه برگردند.
مانند پروانهی ۲۲ ساله که دو هفته است در اتاق دانشجویی چشم بهراه پدر و یا برادرش است تا از ولایت بلخ به دنبالش بیایند. او گفته است، بیست روز پیش برای رفتن به بلخ تکت موتر خریداری کرده؛ اما پس از اینکه راننده متوجه شده که با خود محرم ندارد، او را در مسیر راه پیاده کرده است:«در موتر شیشته بودیم، حدود ده دقیقه گذشت که موتروان گفت، محرم نداری در بین راه ما د غم میمانیم. لطفا پیاده شو. بغض گرفته بودم که حتا نمیتوانم به خانهی خود بروم. پیاده شدم و با چشم گریان دوباره به اتاق برگشتم. حالا هم سالنگ برف است، پدرم آمده نمیتواند. اینجا ماندهام، بیسرنوشت و نگران.»
نجیبهی ۲۶ ساله هماتاقی پروانه نیز در انتظار پدرش است تا با او به ولایت هرات برگردد. نجیبه دانشجوی رشتهی تعلیم و تربیه است. او می گوید:«حدود سه ماه پیش وقتی میخواستم هرات بروم، موتروانها بدون محرم اجازه ندادند و حالا هم منتظرم که پدرم بیاید. سالهای پیش در کابل درس میخواندم و کار نیمهوقت پیدا میکردم؛ اما با آمدن طالبا دیگر هیچ کدام از فرصتهای سابق برای دختران نیست.»
گروه طالبان حدود سه هفته پیش فرمان بستهشدن دانشگاهها بر روی دختران را صادر کرد. واکنشهای زیاد داخلی و بینالمللی تا کنون نتوانسته است نظر این گروه را در این مورد تغییر بدهد. این تصمیم طالبان در میان اعضای خود شان نیز منتقدانی دارد. به تازگی عباس استانکزی، معین سیاسی وزارت خارجهی طالبان گفته است، حتا اگر دستور طالبان مخالف شرع باشد، نباید پذیرفته شود. ظاهرا اشارهی این مقام طالبان به فرمان رهبری طالبان، در مورد ممنوعیت کار و تحصیل زنان است.