رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج

روزی که بامیان دوباره به‌دست طالبان سقوط کرد

ربابه رضایی by ربابه رضایی
20 سنبله 1400

آفتاب تا نیمه‌های کوه بابا را پوشانده است. برای خوردن صبحانه که معمولا یک پیاله چای سبز و یک قاشق بوره/شکر و نان داغ تندری، کمی زودتر است. روز یک‌شنبه، ۲۴اسد سال ۱۴۰۰ . ناگهان خبر ورود طالبان سریع‌تر از بادِ بامیان در این شهر پخش می‌شود. 

برخی شهروندان سعی می‌کنند که تنها «جان» شان را از شهر بکشند و در دره‌ی دورتر قرار بدهند. بعضی‌ها دست و پای‌شان را میان هراس و نومیدی گم کرده‌اند. در یک چشم به‌هم زدن طالبان دروازه‌های بامیان، قومندانی امنیه و مقام ولایت را تصرف کردند. 

خانه‌ی ما هم در سکوت و ترس عمیق فرو رفته است. هرکسی با نگاه خاموش و وحشت‌زده به من می‌بيند. تحمل نمی‌توانم از خانه می‌زنم بیرون. در مسیر راه صدها نفر هراسان از یک‌جا به‌جای دیگر کوچ می‌کنند. چشمم به یکی از دختران خبرنگار می‌افتد که تا چند وقت قبل باهم برای تهیه گزارش می‌رفتیم. او با چشمان گریان و زبان لکنت‌زده می‌گوید:«باورت می‌شود؟ حس می‌کنم تمام تلاش‌ها و دست‌آوردهایم برباد می‌رود». او از من جدا می‌‌شود و سریع می‌رود. 

چند قدم به‌سوی محل کار برمی‌دارم و پاهایم سستی می‌کند. صدای یکی از دوستانم که دو روز پیش گفته بود«مه چادری/برقع خریدم. توهم بخر که اوضاع خراب است» به‌گوشم می‌پیچد و به فکر موهایم می‌افتم که از زیر چادرم/شالم بیرون‌زده است.

به بازار شهر می‌رسم و حالا آفتاب خشک و سوزان بامیان تمام شهر را در چنگ گرفته است. صدای بستن دروازه‌های دکان‌ها را می‌شنوم و پیچ پیچ مردانی را که می‌گویند:« خاک برسر هرچه جنگ و ویرانی است. در تمامش ما مردم غریب سوختیم و قربانی دادیم». وسط بازار کرخت مانده‌ام. صداهای ناملموسی می‌گویند:«برو خانه»، «تو دیگه چه بد می‌کنی». خودم را کشان کشان به خانه می‌رسانم. دراز می‌کشم و روزهای تاریکی پیش چشمم ردیف می‌شوند. 

نمی‌دانم چند ساعت گذشته؛ اما آفتاب دوباره قصد رفتن دارد. گوشی‌ام را بر می‌دارم و به یک همکارم زنگ می‌زنم. الو لیلا(نام مستعار) او بی‌مقدمه و با صدای گریه‌آلود می‌گوید:« تمام روز در خانه بودم. واقعا باورم نمی‌شود که همه داشته‌ها و دست‌آورد‌های ما نابود شده است. چطور تحمل کنم که ما هم با این همه زحمت و تلاش سرنوشت مادران و مادربزرگ‌های مان را متحمل شویم، زندگی و فعالیت‌های مان در چهار دیواری خانه انحصار گردد». فهمیدم که او حتا جرات نکرده بوده که همان شروع صبح از خانه بیرون شود.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

فراخوان ویژه دختران دانش‌آموز مکتب

وزیران خارجه ۱۵کشور جهان در یک اعلامیه مشترک خواستار بازگشایی مکاتب دخترانه در افغانستان شدند

احساس درماندگی می‌کنم و چرت می‌زنم که غیر از کار دیگر چه‌چیزی را از من خواهد گرفتند؛ به فکر صنفی/همکلاسی می‌افتم که چند هفته پیش برای آموزش زبان نام‌نویسی کرده بودم. به استاد محمد(نام مستعار) تماس می‌گیرم. او با صدای لرزان پاسخ می‌دهد و می‌گوید که جانش در خطر بوده و بامیان را به قصد کابل ترک کرده و دیگر خبری هم از صنف‌های آموزشی نیست. 

صدای پیامی مرا تکان می‌دهد و می‌بینم که نرگس امینی دختری که برای حقوق زنان فعالیت می‌کند، پیام فرستاده. چشمانم گاهی جمله‌ها را نمی‌بیند و تاریک می‌شود. او نوشته :« امروز دلم سرد و منجمد شد، حتا در باورم نمی‌گنجد که طالبان به این زودی وارد بامیان شده‌اند. دقیقا ساعت ۷ صبح بود که رفتم به داخل بازار برای خریدن چیزی که بار ها با دیدنش دلم می‌لرزید و آشفته می‌شد. آره  ام‌روز جرات کردم و خریدم، به‌خاطر استقامت به‌خاطر ادامه دادن به مبارزه و برای ایستادگی، این برایم سخت بود وقتی بسویش نگاه می‌کردم دقیقا به یاد جنایت‌هایی می‌افتادم که توسط همین چادری/ برقع بر سر مردم ما آمده  بود. از  انتحاری و انفجاری گرفته تا دزدی و چپاول همه با بر سر کردن  چادری و زیر این چادر اتفاق می‌افتاد، زنان زیادی به بهانه سرپیچی و به باور گروه طالبان« بی‌حیایی» توسط طالبان شکنجه و محکمه‌ی صحرایی شده و همین‌طور رنج دیدند». 

دستانم سستی می‌کند و گوشی می‌افتد. حالا بامیان  پس از ۲۰۰۱ دوباره بدست طالبان سقوط کرده و مردم متمدن و آزادی‌خواهش منتظر فرمان‌های امارت اسلامی‌اند.

برچسب ها: سقوط افغانستانگروه طالبانولایت بامیان
به اشتراک گزاریتوییتچسباندن

مطالب مرتبط

از جاده‌های کابل تا کوچه‌های خاکی برچی؛ مبارزه بی‌وقفه علیه محدودیت‌های آموزشی دختران

28 ثور 1401
از جاده‌های کابل تا کوچه‌های خاکی برچی؛ مبارزه بی‌وقفه علیه محدودیت‌های آموزشی دختران

لیلا یوسفی از روزی که طالبان کابل را گرفت، صدای اعتراض زنان در خیابان‌های پایتخت بلندتر ازهر اعتراض دیگری، این...

بیشتر بخوانید

فراخوان ویژه دختران دانش‌آموز مکتب

27 ثور 1401
فراخوان ویژه دختران دانش‌آموز مکتب

 رسانه‌ی رخشانه از تمامی دختران دانش‌آموز که در افغانستان زندگی می‌کنند و اجازه رفتن به مکتب را ندارند، می‌خواهد تا...

بیشتر بخوانید

طالبان و ۹ ماه سیاه برای زنان افغانستان

27 ثور 1401
خشونت طالبان علیه زنان معترض در کابل؛ معترضان دو ساعت در محاصره این گروه بودند

هر چند که گروه طالبان بارها اذعان داشتند که با کار و تحصیل زنان در چوکات شریعت اسلامی مخالفتی ندارند؛...

بیشتر بخوانید

طرح تفکیک جنسیتی در تفریحگاه‌ها؛ «در پارک راه ندادند، در قوماندانی عکس مراسم نامزادی‌مان را خواستند»

26 ثور 1401
طرح تفکیک جنسیتی در تفریحگاه‌ها؛ «در پارک راه ندادند، در قوماندانی عکس مراسم نامزادی‌مان را خواستند»

باشنده‌گان کابل می‌گویند که طرح تفکیک جنسیتی طالبان در پارک‌های تفریحی باعث دردسر مردم شده‌ است. این طرح برای بسیاری...

بیشتر بخوانید

جواب دهید لغو جواب

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • تماس با ما
Copyright © 2021 Rukhshana
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English

بازنشر مطالب رسانه رخشانه، تنها با ذکر کامل منبع مجاز است.