زیبا بلخی
همه روزه مسیر مکتب را با هم یکجا میروند؛ در یک چوکی کنار هم مینشینند و با هم یکجا درس میخوانند. وقتی به دیدارشان رفتم، هردو در گوشهای از خانه نشسته و سرگرم درس خواندن بودند. حسنا و سارا آخرین روزهای دانشآموزی شان را در مکتب «سلطان راضیه» شهر مزارشریف میگذرانند.
دو دانشآموز ۱۲ و ۱۳ساله که این روزها به جای این که از فرارسیدن تعطیلات زمستانی خوشحال باشند، نشسته و زانوی غم بغل گرفتهاند. حسنا با صدای بغضآلود میگوید: «صنف شش ما خلاص میشود و ما دیگر نمیتوانیم مکتب برویم.»
هردو دختر خاله و نزدیکترین دوست به هم که در همسایگی یکدیگر زندگی میکنند. یکی از دختران از تصمیمی که هردو پنهانی از خانوادههایشان گرفتهاند حرف میزند. نقشه کشیدهاند که در امتحانهای سالانه که قریب یک ماه دیگر شروع میشود، عمدا ناکام بمانند. به گفتهی خودشان، حسنا رتبه دوم و سارا رتبه پنجم را در صنف دارند.
حسنا میگوید: «تصمیم گرفتیم درس نخوانیم و در امتحانات، سوالات را خوب حل نکنیم تا هر دوی ما ناکام بمانیم و بتوانیم سال دیگر هم به مکتب برویم. من مکتبم را، همصنفیهایم را، کتابهایم را، لباس مکتبام و درس خواندن را زیاد دوست دارم.»
ظاهر قضیه به نظر ساده میرسد، اما پرده از یک تراژیدی بزرگ در افغانستان برمیدارد. ادامهی بسته ماندن مکتبهای دخترانه، آرزوهای زیادی را برباد داده است. طالبان در اولین اقدام پس از رسیدن به قدرت در افغانستان مکتبهای دخترانه بالاتر از صنف ششم را بستند. تا کنون به هیچ تلاشی برای بازگشایی این مکتبها روی خوش نشان ندادهاند.
در تازه ترین مورد؛ کشورهای عضو سازمان بریکس در بیانیهی پایانی شانزدهمین نشست خود در شهر کازان روسیه، خواستار لغو فوری ممنوعیت آموزش دختران از سوی طالبان شدند. در این بیانیه که به تاریخ ۲عقرب سال جاری در ویبسایت وزارت خارجه هند منتشر شده، آمده که دسترسی به آموزش باید برای زنان و دختران افغانستان به عنوان یک حق اساسی تضمین شود.
هزاران دختر مثل حسنا و سارا امسال با تمام کردن صنف ششم خانهنشین میشوند. از سارا در مورد آرزوهایش میپرسم؛ میگوید اگر بتواند به تحصیلاتش ادامه بدهد، دوست دارد در آینده داکتر شود: «من دوست دارم داکتر شوم و حسنا خوش دارد که قاضی شود اما حالی خو دیگر مکتب رفتن ما را نمیمانند، نمیتوانیم به این آرزوهای ما برسیم.»
مادر حسنا از آیندهی نامعلوم دخترانش نگران است. او که خودش نتوانسته است به مکتب برود و از سواد خواندن و نوشتن محروم است، دوست ندارد دخترانش نیز مانند وی از تحصیل محروم شوند.
فریبا چهار دختر دارد و تاکنون سه دخترش به دلیل فرمانهای طالبان از مکتب و دانشگاه محروم شدهاند: «یک دخترم محصل رشته اقتصاد بود و دو دخترم هم صنف ۹ و ۱۱مکتب. حالی اینه حسنا هم صنف شش را خلاص میکند و سال بعدی این هم نمیتواند به مکتب برود. همه دخترهایم آیندهشان نامعلوم است. طرفشان دیده خودم ناراحت میشوم.»
فریبا میگوید، هر روز دختراناش در مورد آیندهی خود از او میپرسند، اما پاسخی ندارد.
ژیلا ۱۳ساله، دانشآموز صنف ششم مکتب لیسه ستاره در شهرمزارشریف است. او نیز نگران ادامه تحصیل خود است: «اگر صنف هفت شوم دیگر اجازهیجپ رفتن به مکتب را ندارم. هیچ خوش نیستم که صنف شش خلاص میشود. زیاد میخواهم ناکام بمانم تا بتوانم سال دیگر هم به مکتب بروم و درس بخوانم.»
او از جمله شاگردان ممتاز صنفاش است. علاقه دارد درسهایش را به اتمام برساند و در آینده معلم شود: «کاش طالبان اجازه بدهد که ما دخترها هم مثل بچهها تا صنف ۱۲درس بخوانیم. برادرهایم هیچ تشویش مکتب را ندارند چون آنها اجازه دارند ولی من دختر هستم و دخترها اجازه ندارند زیاد درس بخوانند و فارغ شوند.»
در همین حال شماری از آموزگاران مکاتب در شهر مزارشریف نیز میگویند با نزدیک شدن پایان سال تعلیمی، نگرانی دانشآموزان دختر که در صنف ششم مصروف فراگیری آموزش هستند بیشتر شده است.
پلوشه آموزگار مضمون ریاضی در یکی از مکاتب دخترانه شهر مزارشریف است. او که سابقهی بیشتر از ۸سال تدریس در دوره ابتدايیه مکتب را دارد میگوید، پیش از حکومت طالبان، شادی و خوشحالی ناشی از ارتقای صنف در وجود دانشآموزان دیده میشد؛ اما در سالهای حاکمیت طالبان با نزدیک شدن پایان سال تحصیلی غم و ناراحتی، وجود دانشآموزان به خصوص دانشآموزان صنف ششم را احاطه میکند.
پلوشه گفته است: «اگر روز آخر امتحانات سالانه به مکاتب یک سر بزنید میبینید که مکتب به ماتمخانه تبدیل میشود و هر گوشه را ببینی دخترهایی است که گریه میکنند و ناراحت هستند که دیگر نمیتوانند به مکتب بروند.»
فرحناز یکی دیگر از آموزگاران در شهر مزارشریف است. او مدت ۱۰سال میشود که در دوره ابتدائی یکی از مکاتب دخترانه مصروف تدریس مضمون دری میباشد.
او نیز روایت غمانگیزی از روزهای آخر سال تحصیلی میکند. وی میگوید با گذشت هر روز و نزدیک شدن امتحانات سالانه به ناراحتی دانشآموزان افزوده میشود.
او که طی سه سال حاکمیت طالبان، همه ساله در پایان سال تحصیلی و آخرین روز امتحانات شاهد اشک و غم شاگردانی بوده است که صنف ششم را به پایان میرسانند، روایتاش از آن روزها را چنین بیان میکند: «درکل در روزهای امتحانات نیمه دوم سال تعلیمی شاگردها ناراحت میباشند از دست جگرخونی انگیزه درس خواندن ندارند. خصوصا وقتی روز آخر امتحان میشود طفلکها گریه میکنند؛ با دیدن او حالتشان خودم هم همرایشان اشک میریزم. وضعیتی است که هر انسانی اگر ببیند دلش به رحم میآید و هیچ استادی نیست که با دیدن اشک دخترکها اشکاش جاری نشود. خداوند زودتر این روزهای بد را از سرما تیر بکند و دوباره شاهد لبخند روی لبان دختران وطنم باشم.»
یادداشت: نامهای آمده در گزارش مستعار هستند.