سمیه ماندگار
خورشید درست در وسط آسمان قرار گرفته است. آفتاب داغی بر پیشانی بسمای ۲۲ ساله میتابد. او بیوقفه به کارش ادامه میدهد. فصل رشقه درو در زمینهای کمآب پنحاب است. بسما با چند زن دیگر در حال رشقهدرو است.
هر فصلی از سال و هر کاری هم که باشد، زنان در بامیان دوشادوش مردان کار میکنند. به قول بسما، اگر مردان، بیل آبیاری بردارند، زنان داس درو در دست میگیرند. زنانی که در این گزارش با رسانه رخشانه صحبت کرده، میگویند، زنان در بامیان مجبور به کارهای شاقه هستند.
بسما میگوید، ساعتهای طولانی کار زنان در بامیان، به بودن تنها در روی زمینهای زراعتی خلاصه نمیشود. کارهای زیادی است که فقط کار زنانه حساب میشوند و پس از ساعتهای طولانی کار در بیرون، تنها زنان مسوول رسیدگی به آن در خانه هستنند.
هر روز، وقت دامن هوا سفید میشود، بسما از خواب بر میخیزد. قبل از این که مردان برای کار سر زمینهای زراعتی بروند، او کارهای زیادی باید انجام دهد؛ نان بپزد، شیر بدوشد، برای همه صبحانه آماده کند، خانه را تمیز کند و به گاوها و دیگر حیوانات خانگی رسیدگی کند. نهایت ساعت ۹ صبح باید سر زمینهای زراعتی حاضر باشد. زندگی بسما آینهی زندگی بیشتر زنان در بامیان است.
او میگوید: «دَ فصل بهار، از بس کار زیاد میشه و سر آدم فشار میاره، بیخی از زندگی بیزار میکنه. مه گاهی پیش خود فکر میکنم که از این زندگی که ما داریم مرگ بهتره، ای چه زندگی است که از اول بهار تا تیرماه ره زحمت بکش آخر هم نان خوردن ره پوره نتانی.»
یک روز کاری برای مردان با غروب خورشید در پشت کوههای بامیان به پایان میرسد، اما برای زنان مثل بسما تازه شروع چندین ساعت کار دیگر است. بسما میگوید هرچه هم خسته باشد، باید نان شب را آماده و به کارهای خانه هم رسیدگی کند.
کارهای بیرونی از خانه، مثل زراعت یا تهیه خوراک برای حیونات اهلی و سوخت زمستان در بیشتر مناطق افغانستان یک کار مردانه به حساب میآید. اما به خاطر فقر زیاد، زنان در بیشتر مناطق هزارهجات دوشادوش مردان در بیرون از خانه کار میکنند. هزارهجات، از جمله مناطق محروم و فقیر به حساب میآید که مردم برای امرار معشیت خود سه فصل سال مثل بهار، تابستان و خزان را تا پای جان کندن کار میکنند.
به گفتهی بسما، این وضعیت برای زنان که کودکان کوچک و شیرخوار دارند، رقتانگیزتر است. «مه کسایی ره میشناسم که تا سه یا چهار ماه با اشتوکای خردسال شان یکجا به بیرون از خانه برای کار میروند.»
کار برای زنان در بیرون از خانه بستگی به فصل سال دارد. در بهار، علف دروی، جمع آوری هیزم از کوهها، رسیدگی به حیوانات خانگی، در تابستان گندم درو، دیمهچینی (جمعآوری گندم للمی) در خزان رشقهدرو و و برداشت محصولات کارهای بیرونی است که زنان مجبور به انجام آن است.
به گفته بسما، او که تا صنف دوازدهم درس خوانده، حتا دخترانی که به مکتب میروند نیز از این قاعده مستثنا نیستند. باید در انجام کارهای شاقه سهم بگیرند. «کارهای شاقه دختران نیز به حدی است که در طول هفته بعضی اوقات دو روز و گاهی نیز سه روز میتوانند به مکتب بروند و سه یا چهار روز دیگه ره مجبورند به کارهای شاقه و کشت و زراعت مصروف شوند.»
به قول زیبا موسوی ۲۰ ساله و از ساکنان ولسوالی پنجاب، «اگر مردان کشت میکنند، زنان درو میکند. اگر مردان رشقه ره آبیاری میکنند تا رشدکند، زنان آن را درو میکند.» به قول زیبا، تنها کاری که زنان در منطقه تَرغی پنجاب انجام نمیدهند، هیزم آوردن است.
زیبا از کودکی تا حال کارهای شاقه کرده است. او میگوید: «پیش از ظهر، مکتب میرفتم. بعد از ظهر گندم، شبدر یا هم رشقه درو میکردم.» به قول زیبا، درو کردن خار که کار بسیار مشکل و شاقه است در کل به دوش زنان است. مردان در این کار سهمی نمیگیرند.
دستان پر آبله و روح زخمی
از نظر زنانی که در بامیان مجبور به کارهای شاقه هستند، دستان پرآبله کار یک روی سکه است. روی دیگر سکه روح زخمی و نادیده گرفته شدن جان کندنهای شبانه روزی آنها است. زنانی که در گزارش با آنها گفتوگو شده، گفتهاند که مردان هیچگاهی قدر دان این زحمات نبوده و با اندک کوتاهی با خشونت با آنها رفتار میشود.
بسما در این مورد میگوید، مردان میبینند که زنان چقدر زحمت میکشند؛ اما وقتی ببینند که چای یا نان شان آماده نیست از خشونت لفظی مثل دو و دشنام یا گاها خشونت فزیکی مانند لتوکوب کار میگیرند. «اگر خانمی به خاطر زیاد بودن کارهای خانه دیرتر سر کار بیرون از خانه برود، شوهرش با طعنه میگوید که ایقدر دیر خوابت پوره نشده بود.»
خشونت علیه زنان در بامیان چیزی قابل انکاری نیست. حتا پیش از طالبان نگرانیهای زیادی در این مورد وجود داشت. اما با آمدن طالبان براساس گزارشهای رسانهها هم خشونت علیه زنان در بامیان بیشتر شده و هم نوع خشونت با زنان بدتر شده است.
به نظر میرسد تحمل این وضعیت از نظر بسما برای زنان سختیهای فراوان داشته است. او برای این که بگوید زنان چقدر سختی میکشد، کاری را که زنان میکنند به مردن تشبیه میکند. «از هر روز مردن کده یک بار مردن خوب است.»
زیبا میگوید: «چیزی که د مکتب میخواندیم اگر یاد میگرفتیم و اگر یاد نمیگرفتیم در خانه فرصت تکرار درسها برای مان میسر نبود.» زیبا میگوید، مجبور بودن به کارهای شاقه روح و روانش را آزار میدهد.
راضیهی ۲۵ ساله از تجربه کارهای شاقه خود میگوید: «زنان تمام کارهای مردانه را انجام میدهند و مجبورند به اضافه این کارها کارهای خانه مثل کالا شویی، ظرفشویی، پخت و پز، رسیدگی به اطفال و سایر کارهای خانه را نیز انجام میدهند.» او میگوید، در جایی که او زندگی میکند، بیشتر زنان به کارهایی که معنای واقعی کلمه سخت و شاقه است، مجبور هستند. راضیه ساکن منطقه ترغی ولسوالی پنجاب بامیان است.
ناگزیر بودن زنان به کارهای سخت، تنها محدود به مناطق دور دست و ولسوالیهای بامیان نمیشود. این وضعیت حتا در مرکز بامیان سرنوشت مختوم بسیاری از زنان است. مثل گلبخت ۴۵ ساله که ساکن مرکز بامیان است. او در یکی از مغارهها زندگی میکند. گلبخت میگوید، وقتی از کارهای خانه فارغ میشود، جمعآوری هیزم، کچالوچینی و در خانهها کالاشویی میکند. «کچالو چینی میکنم. خَاشاک جمع میکنم. از جاهای دور، چوب و خسوخاشاک برای سوخت زمستان میارم. بری مردم کالا شویی میکنم و هر کار سختی که دو روپه مزد داشته باشه، انجام میتم.» به گفته گلبخت، او در بهار سال در بدل مزد ناچیز زمین را خشاوه میکند و بعد از آن در زمان برداشت کچالو، به چیدن آن میرود و لحظهای آرامی ندارد.