نویسنده: حوا جوادی
تاریکی عمیقی بر افغانستان مسلط شده است. هنوز ابعاد و عمق این تاریکی به خوبی تجربه نشده است. تصور ما از وضعیت، اکنون رویاوار، رازآلود و آمیخته با گیجی و سردرگمی است. هنوز مردم اعتقاد راسخ پیدا نکردهاند که وارد عصر ظلمت شدهاند؛ ظلمتی تو در تو و چندلایه با ابعاد و گسترهی نامحدود.
زنان، نخستین قربانی این ایام ظلمتاند. با تسلط تاریکی، زنان خود را محصور در قلمروی یافتهاند که خوفناکترین انسانهای روی زمین به لحاظ نوع نگاهشان به «زن» بر آن حکومت میکنند. در این قلمرو، زن بودن مجرم بالفطره تلقی میشود. جرمپنداری زن وضعیتی را رقم زده است که حاکمان کنونی تمام انرژی، منابع و نیروی خود را برای حذف کردن زنان از عرصه زندگی و انسانیتزدایی از آنان به کار گرفتهاند.
در چنین شرایط، وضعیت پیچیده و فوقالعاده بغرنج پیش روی زنان شکل گرفته است. هر روز یک بعد و لایه تازهای از اقدامات ضد زن آشکار میشود. از آنجا که این اقدامات تازه است که پیامدهای آن هنوز به خوبی به چشم نمیآید و ابعاد استخوانسوز آن خود را آشکار نکرده است.
آخرین کانکور
از آیندهی دور اگر بگذریم، همین کافی است که در ذهن مان باشد که کانکور امسال، آخرین آزمون ورودی دانشگاه است که دختران در آن حضور داشتند. بستن درهای مکاتب دخترانه در دوره متوسطه و لیسه اکنون دختران را از رفتن به صنف دوازده محروم کرده است. وقتی صنف دوازده نباشد بهصورت طبیعی فارغ صنف دوازدهم وجود نخواهد داشت و در نتیجه کسی واجد شرایط حضور در کانکور هم نخواهد بود.
از سال آینده، کانکور برای دختران به یک رویا تبدیل میشود؛ رویای دور، دستنیافتنی و همراه با آه و حسرت جانسوز.
پیشبینی این وضعیت زیاد سخت نیست اما درک آن و درک ماهیت نظام تبعیضی که در پس این وضعیت قرار دارد برای مبارزه با تبعیض سیستماتیک و نابرابری که زنان آن را تجربه میکند، فوقالعاده با اهمیت است.
حذف زنان از آموزش، مادر همه نابرابریهاست
برای درک آنچه که زنان افغانستان تجربه میکنند توجه به تفاوت تبعیض موردی با تبعیض سیستماتیک با اهمیت است. تبعیض سیستماتیک نوعی از تبعیضی است که همه ابعاد حیات و زندگی را دربر میگیرد و در نهایت قلمروی باقی نمیماند که قربانیان تبعیض در آن برابری را تجربه کنند. در چنین وضعیت، «تبعیض» یک سیاست و برنامه منظم، هدفمند و دارای اهداف کوتاهمدت و درازمدت است. هدف اصلی آن است که یک گروهخاص اجتماعی را در همه ابعاد و عرصههای زندگی به انسانهای فرودست، انقیادپذیر و دستهچندم تبدیل کند.
تبعیض سیستماتیک همواره معطوف به اهداف بلندمدت اعمال میشود؛ به گونهای که قربانیان تبعیض حتا دهها سال پس از تغییر وضعیت هم نتوانند در موقعیت برابر با دیگران قرار بگیرند. بهطور نمونه، افریقای جنوبی در حدود سه دهه است که آپارتاید نژادی را لغو کرده است و در عمل قدرت و نهادهای حکومتی در دست سیاهپوستان است. با این حال، نابرابری طبقاتی میان سفیدپوستان و عموم سیاهپوستان همچنان پابرجاست و دههاسال دیگر نیاز است که وضعیت عمومی سیاهپوستان با وضعیت عمومی سفیدپوستان یکسان شود.
در افغانستان تحت کنترل طالبان بستن درهای مکاتب دختران با همین انگیزه و اهداف صورت گرفته است. حذف زنان از عرصه آموزش در واقع مولد همه نابرابریها ست. این اقدام پیامدهایی به مراتب ویرانگرتر از حکم مرگ زنان و دختران دارد، چرا که در نبود فرصت آموزش، زنان به خودی خود به موجودات فرودست، تبعی و خانهنشین تبدیل میشود و مهمتر از همه محکوم به تحمل نظام مردسالار با همه ابعاد و اوصاف ناانسانی آن میشود.
همه کسانی که در افغانستان زندگی کرده باشد کما بیش محتوای نظام مردسالاری در درون خانوادهها را تجربه کرده و طعم آن را چشیده است. این وضعیت به صورت عموم برای مردان قابل درک نیست اما برای زنان تجربه مردسالاری سنتی تجربه زندگی در قالب مرگ است. خشونت، تحقیر و شکنجه، بخش روزمره و عادی این وضعیت است.
آموزش تنها راه ایجاد تغییر در این وضعیت است. آموزش روزنی به روی زندگی باز میکند و راهی است که در نهایت به آزادی زنان منتهی میشود. آزادی که به معنای ستیزه با مردان نیست بلکه آزادی «زنبودن» است و آزادی اینکه جهان را به صورت زنانه تجربه کرد و این تجربه محدود به قوانین و زورگوییهای مردانه نباشد.
زمان مناسب عمل و مبارزه
حالا که آخرین کانکور دختران برگزار شده است و نتایج آن هم اعلام شده است زمان آن است که علیه این بیداد نهادی و سیستماتیک مبارزه شود. از حالا باید تلاش کرد تا سال آینده کانکور بدون حضور دختران برگزار نشود. اگر از حالا اقدامی برای آن نشود سال دیگر دیر است. آن زمان تنها میتوان مرثیهسرایی کرد؛ اما نمیتوان تغییری در وضعیت ایجاد کرد.
در مبارزه برای رفع این نابرابری ضدانسانی، نباید از زمان مناسب برای «عمل» و «کنش» غافل شد. همانگونه که عاملان و حامیان تبعیض هوشمندانه رفتار میکنند و اقداماتی میکنند که نتایج درازمدت دارد، مبارزان ضدتبعیض نیز باید لحظهی مناسب برای پیکار و مبارزه را درک کنند و در زمان مناسب وارد عمل شوند. موثرترین و مناسبترین لحظهی مبارزه با تبعیض نهادی و سیستماتیک، لحظهی آغاز اقدامات و سیاستهای تبعیضآمیز است، زیرا هرچه این سیاستها ماندنیتر شود آثار درازمدتتر به جا میگذارد و مبارزه را دشوارتر و پرهزینهتر میکند.