رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج

یگانه پرورشگاه دولتی در غور از فعالیت بازمانده و دانش‌آموزانش کارهای شاقه و تگدی‌گری می‌کنند

۲۱ ثور ۱۴۰۱
یگانه پرورشگاه دولتی در غور از فعالیت بازمانده و دانش‌آموزانش کارهای شاقه و تگدی‌گری می‌کنند

عکس: ارسالی به رسانه رخشانه

علی صادقی

با سقوط نظام جمهوریت و به قدرت رسیدن طالبان تنها پرورشگاه دولتی ولایت غور از فعالیت باز مانده است. کودکانی که سال‌ها در این پرورشگاه بودند پس از مسدود شدن دروازه‌‌ی «پرورشگاه مستوره غوری»  به تکدی‌گری و کارهای شاقه روی آورده اند.

پرورشگاه مستوره غوری در گذشته از سوی حکومت حمایت مالی می‌شد؛ اما بعد از روی کار آمدن طالبان به‌خاطر نبود بودجه فعالیت‌اش متوقف شده است.

کودکان بی‌سرپرست این پرورشگاه می‌گویند، آنان پس از از دست دادن محیط زندگی و آموزشی شان در بی‌سرنوشتی به سر می‌برند و از این وضعیت شکایت دارند.

فیض محمد ۱۶ ساله، چهار سال پیش به دلیل نداشتن سرپرست روانه‌ی پرورشگاه شد، او در زندگی‌اش فراز و نشیب‌های زیادی داشته؛ اما با آن‌هم امکانات و فضای موجود در پرورشگاه او را به زندگی اميدوار کرده بود.

او پدرش را چهار سال قبل به‌خاطر بیماری سرطان از دست داد و پس از آن مادرش او و برادرش اسرائیل ۱۱ ساله را به پرورشگاه مستوره غوری فرستاد تا این‌گونه آینده‌ی شان تضمین شود. اما آنان هرگز پیش‌بینی نمی‌کردند که به چنین بن‌بستی مواجه شوند.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

«تریخ ناور» هلمند؛ جایی که کودکان فقط جنگ دیده‌اند

یک پسر ۱۵ ساله در بلخ، خودش را حلق‌آویز کرد

آن دو، چهار سال به گونه‌ی شبانه روزی در پرورشگاه بودند و امکانات معیشتی برای شان مهیا بود. در کنار آن توانسته بودند به مکتب نیز بروند.

فیض محمد صنف ۱۰ مکتب است و اسرائیل برادرش صنف ۶ مکتب است و به گفته‌ی شان هر دو جزء نخبه‌های مکتب شان بودند:« همواره نام پرورشگاه مان را بلند می‌کردیم.»

نُه ماه از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان می‌گذرد و از همان روزی که این گروه حاکم شده است ۱۸۷ کودک پرورشگاه مستوره غوری نیز بی‌سرنوشت شده‌اند.

فیض محمد می‌گوید، بعد از متوقف شدن فعالیت پرورشگاه او مجبور شد برای تأمین مصارف زندگی خود و خانواده‌اش تن به مهاجرت قاچاقی بدهد. او در این راه با چالش‌های زیادی مواجه شد؛ از جمله دزدان از او دست‌برد زدند و او پس از رد مرز شدن از ایران دوباره به ولایت اش بازگشت.

فیض محمد اول نمره‌ی مکتب خود بوده اما اکنون در یک مسافرخانه در شهر فیروزکوه پیش‌خدمت است.

فیض محمد با گلوی بغض کرده می‌گوید: «ما دو برادر، هر کدام نصف روز درس می‌خوانیم و نوبتی نصف روز دیگر به یکی از هوتل‌های غور کار می‌کنیم؛ معاش ماهانه‌ی هر کدام ما ۷۵۰ افغانی است. شبانه هر چی از غذای پس‌مانده‌های هوتل می‌مانه به خانه می‌برم تا بخوریم. وضعیت اقتصادی ما خیلی خراب است و شرایط روحی‌ام خراب‌تر.»

فیض محمد اکنون با خانواده‌ی کاکایش زندگی می‌کند: « کاکایم می‌خواست مرا برای دهقانی به قریه بفرسته اما قبول نکردم، گفتم درس می‌خوانم و در مرکز شهر کار می‌کنم. روزهایی بود که مجبور بودم کتاب و قلم به دستم از کوچه‌های شهر پلاستیک جمع کنم و به فروش برسانم. هیچ حامی ندارم. پشت خانه کاکا زنده‌گی نمیشه. سال‌ها سخت تلاش کردم در این شرایط هم دست از تلاش برنداشتم اما هیچ وقت به قشر ما فرصت داده نشده.»

او از رویاهای آینده‌اش با حسرت یاد می‌کند. می خواست تحصیلات دانشگاهی در بیرون از افغانستان داشته باشد. چیزی دیگر از نظر فیض محمد ممکن به نظر نمی‌رسد: «تا چند ماه قبل، بهترین شاگردان در سطح ولایت غور، شاگردان پرورشگاه بودند، ما تلاش می‌کردیم از فرصت‌ها استفاده کنیم و همیشه نخبه باشیم اما اکنون شاگردان پرورشگاهی محروم‌ترین افراد این ولایت هستند و بعد از سال‌ها تلاش و مبارزه تکدی‌گری و کارهای شاقه نصیب شان شده است.»

گل‌رخ ۴۰ ساله؛ مادر فیض محمد و اسرائیل نیز از بی‌سرنوشت شدن هر دو فرزندش نگران است و می‌گوید، اقتصاد شان ضعیف است: «فعلا بچه‌های من سرگردان و نگران هستند و موسسه‌های کمک‌رسان نیز به ما کمک نمی‌کنند و در وضعیت بدی قرار داریم.»

طبق گفته‌های مسوولان پرورشگاه مستوره غوری، کودکان بی‌سرپرست، کودکانی افراد داری معلولیت جسمی و کودکان خانواده‌های فقیر شامل حمایت پرورشگاه مستوره غوری قرار می‌گرفتند.

درچنگال بی‌سرنوشتی

خانواده‌‌ی دیگری نیز در ولایت غور سه کودکش به پرورشگاه مستوره غوری زندگی می‌کرد، اما با متوقف شدن فعالیت پرورشگاه اکنون همه‌ی شان به کارهای شاقه در سرک‌های شهر غور روی آورده و یکی از آنان پس از فشار زیاد کارهای شاقه مشکل عصبی پیدا کرده است.

اسدالله نام دارد، پسر ۱۵ ساله‌ای که هفت سال پیش بعد از فوت مادرش به دلیل بیماری آپاندیس، پدرش او و دو برادر دیگرش را برای زندگی به پرورشگاه  فرستاد.

پدر اسدالله دارای معلولیت جسمی است که توان کار کردن ندارد و از همین رو هر سه برادر واجد حمایت در پرورشگاه شناخته شدند.

اسدالله صنف هفت مکتب بود و رویا داشت تا روزی داکتر شود، اما بعد از تحولات اخیر، او از درس و آرزوهایش محروم شد.  پرورشگاه به روی او و برادرانش بسته شد.  

به گفته پدر اسدالله، فرزندش بعد از برخورد تحقیرآمیز کارفرمایش و فشارهای هر روزه اقتصادی به بیماری عصبی دچار شده است.

کار اسدالله به بیمارستان کشیده است. او اکنون در شفاخانه جمهوریت کابل به سر می‌برد، اما با وجود همه‌ی مشکلات می‌گوید:«آرزو دارم پرورشگاه ما دوباره باز شود تا بتوانم با حمایت پرورشگاه درس بخوانم.»

جمعه خان پدر اسدالله مرد ۴۰ ساله‌ای است که می‌گوید، از ناحیه دست چپ اش معیوب است و نمی‌تواند کار کند، پسرانش بعد از متوقف شدن فعالیت پرورشگاه شان به خانه آمدند و او چاره‌ای جز فرستادن آنان برای کار نداشت، آن‌هم کاری که اگر پیدا می‌شد و می‌توانستند با درآمد آن خرج روز و شب شان را تأمین کنند.

جمعه خان می‌گوید بعد از مرگ همسرش، مجبور شد بچه‌ها را به پرورشگاه بفرستد. او سال‌ها دوری فرزندانش را تحمل کرد تا آنان آینده‌ی مطمئن داشته باشند: « از سه ماه است که کار درمان بیماری عصبی اسدالله را شروع کردم.  در هرات درمان نشد و حالا در شهر کابل هزینه‌ی درمان او ۴۰ هزار افغانی شده است. با همه‌ی این هزینه‌ها کاش پسرم خوب شود، چون دیگر پولی ندارم و تا اکنون نیز با پول قرض درمان اسدالله را به پیش بردم‌.»

دو فرزند دیگر جمعه خان،  پرویز و عزت‌الله در حال حاضر در غور به سر می‌برند و هنوز هم آنان به کارهای شاقه ادامه می‌دهند تا در نبود پدر و اسدالله برای خود شان نان خوردن پیدا کند.

پرویز ۱۸ ساله که فعلا در غور به سر می‌برد می‌گوید، بعد از متوقف شدن فعالیت پرورشگاه با عزت‌الله برادر ۱۳ ساله اش کفش رنگ می‌کند: «رفتار مردم با ما خیلی نامناسب است، گاهی کفش‌شان را رنگ می‌کنیم و هیچ پولی به ما نمی‌دهند و این روزها بی‌سرنوشت در سرک‌ها گشت‌و گذار می‌کنیم. کار خوب هم پیدا نمی‌شود. میانگین درآمدم از رنگ کردن کفش ۸۰ افغانی است و باید سالانه ۴۰ هزار افغانی کرایه خانه بدهیم.»

او و دو برادر دیگرش با متوقف شدن فعالیت پرورشگاه شان از رفتن به مکتب نیز محروم شده‌اند: «اکثریت دوستان پرورشگاهی من به تکدی‌گری روی آورده‌اند و زندگی همه‌ی ما بچه‌های پرورشگاهی عین هم است. باید پرورشگاه ما باز شود. ما نیاز به حمایت داریم.»

سراغ یکی دیگر از خانواده‌های غور می‌رویم که آنان نیز سه تن از فرزندان شان همزمان در پرورشگاه مستوره غوری زندگی می‌کردند.

محمد رسول، پسر ۱۳ ساله‌ای است که با دو برادر کوچک اش، میر علم ۱۱ ساله و محمد اسحاق نُه ساله، بعد از کشته شدن پدرشان در یکی از جنگ‌های طالبان با حکومت قبلی افغانستان، سه سال قبل به عنوان کودکان بی‌سرپرست شامل پرورشگاه شدند.

«یک خواهر و پنج برادر هستیم. مخارج خانه روی دوش من است. درآمد روزانه‌ی من ۵۰ تا ۱۰۰ افغانی است و این مبلغ کفاف خانواده پُرجمعیت من را نمی‌کند. آرزو داشتم بعد از تمام کردن درس مکتب، داکتر شوم نه این‌که در سرک‌ها کفش مردم را رنگ کنم. دو برادر کوچک دیگرم توان کار کردن را ندارند و فقط کارتن و پلاستیک جمع می‌کنند و برای آتش کردن به خانه می‌آورند.»

محمد رسول صنف پنج مکتب است و هر دو برادرش صنف چهار مکتب هستند، آن‌ها با وجود مشکلات اقتصادی و روحی هنوز هم به درس شان ادامه داده و اميدوار هستند تا طالبان و یا مؤسسه‌های خارجی پرورشگاه شان را تمویل کنند و آنان دوباره به زندگی سابق شان برگردند: «در پرورشگاه مواد خوراکی و پوشاک مان همیشه مهیا بود اما اکنون گشنه و تشنه هر روز دنبال یک لقمه نان در سرک‌ها کار می‌کنم.»

غلام سخی ۱۴ ساله با برادرش ضیا رحمان، چهار سال در پرورشگاه زندگی کرده است. به گفته علام سخی آن‌ها پدر ندارد.  با توقف فعالیت پرورشگاه هردوی آن‌ها روزانه در خیابان‌ها کار می‌کنند.

پدر غلام سخی شش سال قبل در ایران در یک حادثه برق‌گرفته‌گی جان خود را از دست داده و مادر او سال گذشته در اثر بیماری فوت کرده است. غلام سخی و ضیا رحمان حالا در خانه‌ی یکی از بستگان مادر شان زندگی می‌کند.

ضیا رحمان ۱۲ ساله‌ می‌گوید، با برادرش هر دو صنف پنج مکتب بودند، حالا او تنها او درس می‌خواند و غلام سخی کار می‌کند.  

حامد احمدی ۱۵ ساله یکی از کودکانی است که سه سال در پرورشگاه زندگی کرد و بهترین دوران زندگی‌اش را دوران پرورشگاه اش می‌داند. او توانسته بود تا صنف هفت مکتب درس بخواند.

حامد، پدر مریضی دارد که توان کار ندارد و وضعیت اقتصادی خانواده اش از دیر زمان ضعیف بوده و او مجبور بوده تا دور از خانواده‌اش زندگی کند. اکنون اما باز هم برگشته به خانه‌ی خودش، پرورشگاه به رویش بسته شده، مکتب را ترک کرده و به کار روی آورده است.

« کراچی گرفتم و آیینه و شانه و جوراب می‌فروشم. گاهی فروش دارم و گاهی هیچ فروشی ندارم. ماهانه باید ۷۰۰ افغانی کرایه‌ی خانه هم بدهم.»

عکس: ارسالی به رسانه‌ی رخشانه

در انتظار بازشدن دوباره

با این همه، مسوولان پرورشگاه مستوره غوری نیز می‌گویند کودکانی که از پرورشگاه رخصت داده شده اند در وضعیت بد معیشتی قرار دارند و اکثریت شان به تکدی‌گری و کارهای شاقه روی آورده اند.

غوث محمد سهیل، مسوول پرورشگاه مستوره غوری و سرپرست ریاست کار و امور اجتماعی اداره‌ی طالبان در غور می‌گوید: «پرورشگاه مستوره غوری در سال ۱۳۸۰ تاسیس شد و تا ۲۲ اسد سال ۱۴۰۰ فعالیت داشت اما بعد از شروع حکومت امارت اسلامی این پرورشگاه فعالیتش متوقف شد؛ چون در گذشته دولت بودجه‌ی خاصی را برای پرورشگاه اختصاص داده بود اما اکنون به دلیل نبود بودجه و عدم حمایت‌ نهادهای غیردولتی این پرورشگاه بعد از ۲۰ سال از فعالیت باز مانده است.»

او می‌گوید، در نُه ماه از متوقف شدن فعالیت پرورشگاه مستوره غوری، مکتوب‌های رسمی و غیررسمی زیادی به مقام ولایت غور برای فعال‌سازی دوباره پرورشگاه فرستاده است و آنان وعده‌ی فعال‌سازی مجدد را داده اند: «حتا با یونیسف نیز نشست داشتیم و از آنان خواستیم تا به کودکان پرورشگاه مستوره غوری کمک کنند، اما این نهاد تاکنون کمکی به کودکان پرورشگاه ما نکردند.»

آقای سهیل می‌گوید، طبق قانون، در پرورشگاه مستوره غوری آنان باید ۲۰۰ کودک را تحت پوشش کمک‌های شان قرار می‌دادند که از این میان توانسته بودند ۱۸۷ کودک نیازمند و آسیب‌پذیر را شناسایی کنند و  کودکان پرورشگاهی از سن ۷ تا ۱۸ سالگی‌شان در پرورشگاه مورد حمایت همه‌ جانبه‌‌ی دولت قبلی قرار می‌گرفتند: «مواد خوراکی، البسه، لیلیه و تمامی امکانات یک زندگی کامل را ما به کودکان پرورشگاه مهیا می‌کردیم تا آنان آینده‌ی خوبی داشته باشند.»

غوث محمد سهیل می‌گوید، از میان ۱۸۷ تن از کودکان پرورشگاه مستوره غوری ۲۳ تن از آنان دختران بودند اما به دلیل نبود لیلیه‌ی خاص برای دختران، غذا و البسه به خانه‌های ورثه‌ی کودکان دختر فرستاده می‌شد تا این‌گونه دختران آسیب‌پذیر و بی‌سرپرست نیز حمایت شوند.

از نظر مسوول پرورشگاه مستوره غوری، نیاز فوری است که دوباره این پرورشگاه فعال شود:« وضعیت کودکان در غور نگران کننده است، اکثریت شان بعد از بیرون شدن از پرورشگاه به کارهای شاقه روی آورده‌اند. نباید این کودکان روزی بار دوش جامعه شوند. پرورشگاه جای امن برای رشد کودکان بود و باید حکومت و نهادهای حامی کودکان برای فعال شدن پرورشگاه اقدام کنند.»

برچسب ها: پرورشگاه مستوره غوریکودکان کارولای غور
به اشتراک گزاریتوییتچسباندن

مطالب مرتبط

زخم زندگی؛ روایت زندگی دشوار همسر سربازی که در جنگ با طالبان جان باخت

۱۷ جوزا ۱۴۰۲
زخم زندگی؛ روایت زندگی دشوار همسر سربازی که در جنگ با طالبان جان باخت

عارفه صالحی در هوای سوزان شهر هرات و در گرمای 38 درجه‌ سانتی‌گراد سرگرم کار است. برای چند روز در...

بیشتر بخوانید

روایت زنان؛ مبارزه‌ی دشوار سلیمه برای نگهداری فرزندانش

۱۶ جوزا ۱۴۰۲
روایت زنان؛ مبارزه‌ی دشوار سلیمه برای نگهداری فرزندانش

بهار و هوای کابل ملایم است. در یکی از پس‌کوچه‌های«تایمنی» به سوی خانه‌ی سلیمه می‌روم. زنی که در برزخ دشوار زندگی زیر...

بیشتر بخوانید

«آموزش در خانه»؛ دختران بادغیس با استفاده از برنامه‌ی رادیویی درس می‌خوانند

۱۵ جوزا ۱۴۰۲
«آموزش در خانه»؛ دختران بادغیس با استفاده از برنامه‌ی رادیویی درس می‌خوانند

راس ساعت سه عصر روز ‌شنبه به وقت محلی در ولایت بادغیس گروه چهار نفری از دختران، رادیوی محلی را...

بیشتر بخوانید

نامه به دخترم؛ تو از نسل شیرین هستی و من به عزم تو ایمان دارم

۱۴ جوزا ۱۴۰۲
نامه به دخترم؛ تو از نسل شیرین هستی و من به عزم تو ایمان دارم

تو می‌دانی و آگاهی که هردوی ما برای تحقق آرزوها و شگوفایی آینده‌ات برنامه‌های زیبا و دست‌یافتنی بافته بودیم. آن‌گاه...

بیشتر بخوانید

جواب دهید لغو جواب

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • تماس با ما
Copyright © 2021 Rukhshana
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English

بازنشر مطالب رسانه رخشانه، تنها با ذکر کامل منبع مجاز است.