زیبا بلخی
شوهرش او را از خانه رانده، برادرش نیز پیام داده که در خانهی او هم جایی ندارد. اخیرا کودک داخل شکم خود را به خاطر لتوکوب از دست داده و هنوز زخم عملیاتی که پزشکان جنین بیجان را از داخل شکماش بیرون کردهاند، بهبود نیافته بود که دوباره شوهرش او را زیر لتوکب گرفته است.
این روایت زندگی حسینا ( مستعار) است. زن ۳۶ سالهای که میگوید، کودک شش ماههاش را بهخاطر لتوکوب شوهرش از دست داده است.
هر چند دقیقه یکبار دستش را بهروی شکم خالیاش میکشد، جایی که تا چند وقت قبل کودک دختری در آن نفس میکشید.
حسینا وقتی آن لحظه را بازگو میکند، زار زار میگرید: «همهاش بهخاطر شوهرم شد. او قاتل تنها دخترم است. بسیار لتوکوبم کرد، گاهی به صورتم میزد و گاهی هم با پاهایش به کمر و شکمم میزد. بسیار برایش عذر میکردم نزن که طفلم را چیزی نشود، اما برایش اهمیت نداشت. بعد از لتوکوب زیاد به شدت من را تیله کرد و به زمین روی به دل افتادم و از شدت درد همهجا پیش چشمم تاریک شده بود و چیغ و فریاد میزدم هنوز هم دل شوهرم به رحم نیامده بود و به شانههایم و شکمم با لگد میزد و میگفت بلند شو؛ تا اینکه بعد از مدتی از حال رفتم و غرق در خون شدم.»
حسینا میگوید، او را در حالت بیهوشی به یک شفاخانه در شهر مزار شریف منتقل کرده بودند. بهخاطر نگرانیهایی که دارد نمیخواهد نام شفاخانه در این گزارش بیاید.
در اولین بررسی پزشکان شفاخانه، روشن میشود که دختر شش ماههاش تلف شده است. با عملیات کودک بیجاناش بیرون میشود: «شش ماه درد و مشکلات بارداری را کشیدم اما آخرش هم طفلم را بهخاطر شوهر ظالمم از دست دادم.»
حتا پیش از طالبان، افغانستان یکی از بدترین کشورها برای زنان بود. با تسلط طالبان، این کشور جای بدتری برای زنان شده است.
یکی از اولین اقدامات طالبان از بین بردن سیستمی بود که به زنان خشونت دیده کمک میکردند؛ مثل وزارت امور زنان، خانههای امن و نهادهای حقوقبشری که بهخاطر محو خشونت علیه زنان کار میکردند.
حالا همین مشکل، زنان را دچار دردسرهای بسیاری کرده است. سال گذشته سازمان ملل در گزارشی گفته بود که طالبان، زنان قربانی خشونت را به زندان میفرستد. موضوعی که این گروه آن را انکار میکنند.
حسینا در گفتوگو با رسانهی رخشانه گفته است، شوهرش میخواهد او را طلاق بدهد، اما برادرش گفته است به خانه برنگردد.
حسینا، ۱۷ ساله بوده که پدرش را از دست داده است و برای سالها سرپرستی او با برادرش بود. اما سال گذشته مردی که هیچگاهی حسینا او را ندیده بود به خواستگاریاش آمد.
به قول حسینا، برادرش نیز در مقابل پول با عجله این پیوند را پذیرفت. حالا پولی که به جیب برادرش رفته مایه طعنه و آزار و اذیت حسینا شده است: «برادرم دو لک افغانی طویانه گرفت، اما یک روپیهاش را هم سرم مصرف نکرد. یک لباس هم برایم جهیزیه نخرید. دست خالی به خانه شوهر روانم کرد، همین باعث شد خواهر شوهرم بارها برایم طعنه دهد.»
ازدواج حسینا با مردی ۵۲ ساله که قبلا زن خود را طلاق داده بود بدون برگزاری هیچ مراسمی صورت گرفت. از زمانی که شوهر حسینا به خواستگاریاش آمد تا روزی که به خانهاش رفت فقط یک ماه را در برگرفت.
حدود یک سال از ازدواج حسینا گذشته است، اما او گفته، حتا یک روز هم آب خوش از گلویش پایین نرفته است: «سر گپ حق و ناحق مرا لت میکند. اگر در بیرون با کسی دعوا بکند، قصدش را از من میگیرد و با هر چه گیرش بیاید لتم میکند. بسیار خسته شدهام از این زندگی. تا در خانه برادر بودم طعنه خانم برادر را میشنیدم که تا چی وقت با ما میباشی، وقتی هم عروسی کردم زندگیام از بد بدتر شد.»
از بدو به قدرت رسیدن، طالبان کار زنان را در تمام ادارههای دولتی، موسسههای داخلی و خارجی ممنوع کرد. زنان بیشماری قربانی این ممنوعیت شدند.
حسینا که تا پیش از طالبان در یک اداره دولتی که نمیخواهد نامی از اداره در این گزارش بیاید، در شهر مزار شریف کار میکرد، یکی از صدها هزار قربانی بود.
آمار حکومت پیشین افغانستان در ۱۳۹۹ نشان میدهد که از مجموع بیش از ۴۱۴ هزار کارمند خدمات ملکی در دولت، حدود ۱۰۶ هزارنفر یا ۲۶ درصد زنان بودند.
شوهر حسینا که از همسر قبلی خود سه فرزند دارد، حالا او را بهخاطر کار قبلیاش در یک اداره دولتی سرزنش میکند: «به من هر بار تهمت میبندد که تو در دفتر کار میکردی، خدا میداند چی قسم دختر بودی، اگر دختر خوب میبودی تا این سن مجرد نمیماندی و برادرت به انداختنات رضا نمیشد، هر روز همین قسم بد و رد برم میگوید و یک دفعه شروع میکند به لت کردن.»
وقتی حسینا جاهای آسیب دیده بدنش را نشانم داد، هنوز در دستها، پاها و بدنش آثار لتوکوب و کبودی دیده میشد. زخمهای ناشی از ضرب و شتم در بدن او شدید بود. در بازوهایش داغ چوب دیده میشود، اما علایم لتوکوب در پاها و کمرش شدیدتر و عمیقتر بود، به اندازهای که خونریزی کرده بود و تبدیل به زخمهای عمیق و متورم شده بود. دور چشمانش حلقهی سیاهی بسته بود.
هنوز ۲۰ روز از عملیات حسینا که بهخاطر آن پزشکان کودک مردهاش را بیرون آورده بودند نگذشته بود که دوباره تا سرحد مرگ لتوکوب شده است.
او گفته: «باور به خدا کنید دلیلش را نمیدانم چرا این قسم میکند و گناه من چیست. اینکه من در بیرون از خانه قبلا کار میکردم، دلیل نمیشود دختر بد باشم یا اینکه پولش را برادرم گرفت و سر خود مصرف کرد در این گناه من چیست؟ ازش طلاق هم گرفته نمیتوانم چون اینجا افغانستان است، من نه مادر دارم نه پدر. مردم به طرف زن مطلقه به چشم بد میبینند. باز زیر گپ برادر و زن برادر میمانم. گاهی دلم میشود خود را بکشم ولی از گناهاش میترسم.»
حسینا مدعی است شوهرش او را در زیرزمینی خانه به پایه محکم بسته و با چوب لتوکوب کرده است: «بیگاه از وظیفه آمد بهانهجویی را شروع کرد که چرا چای دم نکردی، من خسته میآیم تو د خانه قرار خواب میشی از دل من نمیآیی. شروع کرد به فحش و دشنام دادن. وقتی کمی در مقابلش زبان کردم به زیرخانه برد و به پایهای که زیرخانه ما بود محکم بسته کرد و شروع کرد با چوب به پایم زدن، بازوهایم، دو طرف بدنم زده میرفت. درد عملیات از یک سو و درد زدن از سوی دیگر؛ هرقدر ناله و فریاد میکردم نزن هیچ دلش نمیسوخت. یک دلسوز ندارم که پشتیبانی بکند. به برادرم که میگویم میگوید شوهرت است تحمل بکن با لباس سفید رفتی به خانهاش با کفن باید بیرون شوی. مقصد به امید من خانه شوهر را ترک نکنی که من نگاهت نمیکنم.»
اما شوهر حسینا تصمیم گرفته او را طلاق بدهد. مهم نیست چه سرنوشتی در انتظارش است. به گفتهی حسینا، شوهرش او را زیر فشار گرفته که مهریهاش را مطالبه نکند.
مهریه حسینا یک ملیون افغانی تعیین شده بود. اما شوهرش تهدید کرده که اگر مهریه مطالبه کند، او را به عنوان زن بدکاره به دست طالبان خواهد سپرد.
حسینا گفته زندگیاش طعمه رنجی شده که راه حلی برای آن نمیبیند: «شوهرم پشتو زبان است تا گپ بزنم با طالبان تهدیدم میکند. تصمیم گرفته من را طلاق بدهد ولی منتظر است تا اثر لتوکوب از بدنم پاک شود که ملامت شناخته نشود. برم دو راه مانده یا باید بدون مهریه ازش طلاق بگیرم یا میگوید، به طالبان میگویم زنم با مردهای دیگر رابطه دارد و تو را به گیر طالب میدهم تا سنگسارت بکنند. حیران ماندم چی کنم. اگر مهریه را نگیرم پس آیندهام چی میشود من را دیگر برادرم به خانه خود راه نمیدهد و اگر بگیرم شوهرم تهمت میبندد و فعلا طالب هم گپ مردها را قبول میکند پس یا زندانی میشوم یا سنگسار. خداوند سرنوشت زندگی هیچ کسی را مثل من نسازد.»