آزاده تران
«حنیفه» ۲۸ ساله صبح روز هفتم عید قربان امسال دست دختر شش و نیم سالهاش را گرفت و برای خرید لوازم خانه به بازار « اکبر آباد» تهران رفته بود. همین که حنیفه از سرویس شهری به مقصد پیاده شد، ناگهان مورد حملهی مردی چاقو به دست قرار گرفت و در برابر چشمان مردم و دخترش با ضربات چاقو دچار جراحات شدید شد.
این روایت شوهر و مادر حنیفه از ماجرایی است که منجر به قتل او شده است. منابع به رسانهی رخشانه میگویند، این رویداد به تاریخ ۴ سرطان امسال (۱۴۰۳) صورت گرفته است و حنیفه در راه انتقال به شفاخانه جان داده است.
شوهر حنیفه گفته است، دو ضربه چاقو به قفسه سینه، یک ضربه به دست و یک ضربه چاقو هم به گردن همسرش وارد شده بود.
نیروهای امنیتی ایران قاتل را بازداشت کرده؛ قاتل مردی اهل افغانستان و پشتو زبان است. به گفتهی منابع، او اکنون در یکی از زندانهای ایران به سر میبرد.
حنیفه که بود و انگیزهی قتل چیست؟
حنیفه و شوهرش هر دو عضو نظام پیشین امنیتی افغانستان بودند. زمانی که طالبان کابل را گرفتند، حنیفه شیرزاد در وزارت دفاع افغانستان کار میکرد. شوهر ۲۸ ساله حنیفه نیز عضو ارتش پیشین افغانستان بود.
رجبعلی شیرزاد با همسرش حنیفه پس از این که طالبان افغانستان را گرفتند به دلیل تهدیدهای امنیتی به ایران مهاجر شدند.
صغرا ۴۶ ساله که فعلا در افغانستان زندگی میکند گفته است، دخترش حنیفه پس از فراغت از مکتب به دلیل تسلط داشتن به زبان انگلیسی در سال ۱۳۹۵ در بخش منابع بشری وزارت معارف افغانستان کارش را شروع کرد. او سال ۱۳۹۹ از وزارت معارف به بخش منابع بشری وزارت دفاع رفت. به قول مادرش، حنیفه تا سقوط افغانستان در این وزارت کار میکرد.
صغرا میگوید، حنیفه درکناراینکه کارمند وزارت دفاع بود دانشجوی دانشکدهی حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه خصوصی «رابعه بلخی» در کابل بود. مادرش گفته، حنیفه درآستانهی فراغت از دانشگاه بود که با آمدن طالبان به این آرزویش نرسید، مجبور شد تا به همراه شوهر و دو تا از دختراناش راه مهاجرت به سوی ایران را درپیش بگیرد.
رجب علی شیرزاد با تایید کشته شدن همسرش توسط چاقو در ایران میگوید، حنیفه در وزارت دفاع به عنوان مدیر رسیدگی به شکایات وظیفه اجرا کرده است. خودش نیز چندین سال را به عنوان سرباز در میدان هوایی بینالمللی حامد کرزی در کابل وظیفه اجرا کرده است.
رجبعلی می گوید، با آمدن طالبان درافغانستان، او و خانماش بیکار شده و از همه مهمتر، از سوی طالبان تهدید به مرگ هم شده بودند. برای همین، آنها قبل از بیرون شدن از افغانستان یک بار محل زندگیشان را تغییر دادند.
به قول رجبعلی، او، همسر و دخترش در نهایت مجبور شدند که در ۳۰ اسد سال ۱۴۰۰ یعنی فقط چند روز پس از سقوط کابل از راه قاچاق به ایران بروند.
رجبعلی و حنیفه دراین مدت در تهران زندگی میکردند. رجبعلی تا قبلاز قتل همسرش در یک کارخانهی نجاری مصروف کار بود و با مرگ همسرش مجبور شده در خانه بماند و از دو دخترش نگهداری کند. دختر دوم حنیفه و رجبعلی فقط یکو نیم سال دارد و در ایران به دنیا آمده است.
رجبِعلی میگوید، حنیفه در ایران مدرس فنبیان بود. او میگوید، خبرداشت که همسرش در ایران هم بارها تهدید به مرگ شده بود: «من دقیق از تهدیدهایی که خانم ام به مرگ شده نمیدانم. اما؛ سه بار از طریق پیام در واتساپاش او را شخصی ناشناس تهدید به مرگ کرده بود، که برای ما زیاد جدی بنظر نمیرسید.»
برای همین قتل حنیفه مشکوک به نظر میرسد و ممکن است که انگیزه انتقامجویی در کار باشد. اما رسانهی رخشانه نمیتواند شواهدی ارائه کند که این قتل ریشه انتقامجویی داشته و به طالبان ربط میگیرد یا نه.
اما قبلا طالبان یک بار میخواستند یکی از منتقدین خود را از ایران برباید. قاری عیسی محمدی فعال سیاسی ساکن آلمان و از منتقدان طالبان است. طالبان موفق نشدند آقای محمدی را به افغانستان منتقل کند. اندیپندنت فارسی به نقل از منابع خود گزارش داده بود که انور نبیل، مولوی صمیم و حبیبالرحمان عطایی، سه «دیپلمات» طالبان در مشهد، قصد داشتند عیسی محمدی را بربایند و به قندهار ببرند.
طالبان در ایران دست باز و حضور چشمگیری دارند. ایران سفارت افغانستان در تهران را به طالبان واگذار کرده است.
پرونده بیسرنوشت
به قول منابع، پرونده قتل حنیفه در نهادهای عدلی ایران بیسرنوشت مانده است. دادگاه دولت ایران نیز به رجبعلی اجازهی پیگیری این پرونده را نداده است. رجب علی میگوید، دادگاه تهران گفته، فقط پدر و مادر حنیفه میتواند این پرونده را پیگیری کند.
در سندی که رسانهی رخشانه آن را رویت کرده قصاص دم به حضور پدر و مادر مقتول منوط شده است.
رجبعلی میگوید، بیش از یک ماه میشود که بارها به دادگاه تهران مراجعه کرده، اما هیچ نهادی حاضر نشده به صدای او گوش بدهد.
رحبعلی میافزاید، دادگاه تهران برایش گفته، اگر بخواهد قاتل همسرش اعدام شود، برای خریداری «طنابدار» ۳ صد میلیون تومان باید پرداخت کند. اما رجبعلی میگوید، او حتی توانایی مالی تشکیل پرونده قتل همسراش را هم ندارد.
رجبعلی میگوید، زمانی که همسرش به قتل رسید، او در محل کارش بود و از طرف شفاخانه برای او تماس گرفته شد و از ماجرا مطلع شد. سه روز زمان برد که رجبعلی از شفاخانه جنازه همسرش را تحویل گرفت.
او گفته است، سه میلیون تومان ایران یک بار، هفتونیم میلیون بار دیگر به شفاخانه پرداخته و جنازه را تحویل گرفته است. دومیلیون هم هزینهی دفن جسد همسرش شده است. رجبعلی میگوید، همهی این پولها را از دوستاناش قرض گرفته است. زیرا با کار فقط روزانه میتواند نان روی سفره خانهاش بگذارد. حالا که بیکار است و مجبور است از کودکاناش مراقبت کند، نمیداند که چه بر سر زندگیاش میآید.
مادری که این سوی مرز میسوزد
صغرا و شوهر ناتواناش این طرف مرز مانده است. آنها توان مالی که ویزای کشور ایران را بگیرد و برای پیگیری قتل دخترشان به این کشور سفر کند، ندارند.
صغرای ۴۸ ساله مادر حنیفه است. او میگوید، دخترش را با دشوارترین شرایط زندگی در افغانستان، بزرگ کرد و از پول کارگری او را به مکتب و دانشگاه فرستاد. اما آمدن طالبان همهچیز را از آنها گرفت.
صغرا میگوید، شب قبل از قتل دخترش با او تلفنی صحبت کرده بود: «برایم زنگ زده بود و گفت، میخواهد از شهر تهران به شهر کرج ایران کوچ کند و برای خرید وسایل خانه فردا به خرید میرود. فردای آٖن روز من برای عیدغدیر شیرینی آماده میکردم از فامیلهای مان در ایران تماس گرفتند که دخترم کمی زخمی شده.»
دیری نمیگذرد که بستگان صغرا به خانهاش برای رساندن خبر مرگ دخترش جمع میشوند.
صغرا مادرحنیفه از صبح تا غروب در غرب کابل دستفروشی میکند. او شبها پای ماشین خیاطی مینشیند و شلوار زنانه میدوزد و روزها آن را برای فروش به خیابان میبرد.
بهگفتهی صغرا، آنها برای رفتن به ایران هزینه ویزا را ندارند. صغرا و شوهرش تنها موفق شده با پول قرض، پاسپورت تهیه کند ولی نمی داند چگونه پول ویزای ایران را تهیه کند و برای پیگیری پروندهی قتل دخترش به ایران سفرکند.
روشن نیست که سرنوشت پرونده قتل حنیفه به کجا میرسد. حتا اگر صغرا یا شوهرش با پول قرض هم به ایران سفر کند، آنها توانایی پرداخت هزینه دادگاه را ندارند.
رجبعلی می گوید، همسرش در پیش چشمان دختر ۶ساله اش به قتل رسیده است و بعد از این واقعه دختر او شوک دیده است و تمام زندگی او از هم پاشیده است. او میگوید، برای تشکیل دادن پرونده قتلهمسراش و در صورت امکان اعدام قاتل، هزینهی زیادی باید به دولت ایران پرداخت کند. به قول رجبعلی آنها توان پرداخت کمترین هزینه را هم ندارند.