رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج

«توقف ناپذیر»؛ سفر یک زن جوان از دانشگاه امریکایی افغانستان به دانشگاه راتگرز در ایالات متحده

21 اسد 1401
«توقف ناپذیر»؛ سفر یک زن جوان از دانشگاه امریکایی افغانستان به دانشگاه راتگرز در ایالات متحده

Photographs by Diana Markosian

این داستان‌ها با مشارکت مرکز پولیتزر، مجله تایم و رسانه‌ی رخشانه تهیه و منتشر شده است.

نویسنده:‌ ناینا باجکل

نیوجرسی، ایالات متحده امریکا؛ معصومه تاجیک آرزو دارد تا مسکنی را برای خود خریداری نماید. یک سال پیش، پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه امریکایی افغانستان، به عنوان یک تحلیلگر اطلاعات در کابل کار می‌کرد. او هر روز عصر به آپارتمان کرایی‌ای که با چراغ‌های پر نور و شمع تزئین کرده بود، برمی‌گشت، غذا می‌پخت و فیلم تماشا می‌کرد.  فیلم مورد علاقه او Django Unchained بود. او احساس می‌کرد که در خانه است.

تاجیک از آن زمان تاکنون ماه‌ها را در بلاتکلیفی سپری کرده است. او می‌گوید: «من در مکان‌هایی زندگی می‌کردم که هیچ انسانی نباید زندگی کند.» اگست سال گذشته، پس از چندین روز گذراندن در میدان هوایی، جایی که طالبان او را شلاق زده بوده‌اند. سرانجام توانست سوار هواپیما، راهی شهر کیف اوکراین شود. در آنجا، او شغل برنامه‌نویسی آزاد انجام داد و شروع به پیدا کردن دوست کرد، در حالی که برای تحصیل در بریتانیا، ایالات متحده و آلمان درخواست داده بود.

در اواسط ماه فبروری، نگران حمله قریب الوقوع روسیه به اوکراین بود. تاجیک با حمله روسیه به اکراین بار دیگر کوله‌پشتی خود را بسته و به شهر غربی لووو فرار کرد. پس از این‌که او خبرهایی را در مورد تجاوز سربازان روسی به زنان اوکراینی خواند و آخرین مقدار پول خود را صرف خرید قرص‌های ضد بارداری کرد، در حالی که سعی می‌کرد به سمت یک جای امن برود، یک چاقو با خود حمل می‌کرد. این سفر او را به ورشو، به یک اردوگاه پناهندگان در هالند، و در نهایت به ایالات متحده برد. جایی که در ۲۸ ماه می وارد شد. او با یک بورس تحصیلی کامل در یک برنامه ماستری دو ساله در بخش اطلاعات در دانشگاه راتگرز در نیو جرسی پذیرفته شد.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

جدیت طالبان برای منع سفر زنان؛ شرکت‌های مسافربری هرات حق فروش تکت به زنان بدون محرم را ندارند

از کار در اصلاحات اداری تا شاگردی در دکان؛ دختری که خانه‌نشین شد

خانم تاجیک نان‌آور خانواده‌اش است. پدر و مادراش هزاره هستند و مدرک تحصیلی ندارند و انگلیسی صحبت نمی‌کنند؛ اما از مبارزه او برای تحصیل حمایت کرده‌اند. معصومه هر ماه به افغانستان پول می‌فرستد. در امریکا قرار است در یک خوابگاه مشترک زندگی کند. خانم تاجیک برای درمان تجربیات تلخ خود، مدیتیشن می‌کند، پیش روان‌شناس می‌رود و دوش می‌کند. او می‌فهمند که افراد زیادی فرصت خروج از افغانستان را پیدا نکردند، چه رسد به داشتن تحصیلات او. اگرچه او نمی‌داند بعد از دو سال چه اتفاقی می‌افتد؛ اما می‌داند که اجازه نخواهد داد همه این‌ها از بین برود.

س: بیشتر از همه دلت برای چه در افغانستان تنگ شده است؟

ج: دلم برای زندگی روزمره‌ای که در آنجا داشتم، تنگ شده، دلم برای رفتن به سر کار و دفتر تنگ شده . دلم برای آیسکریم فروشی در کابل تنگ شده است. آن نگاه عادی که در کابل داشتم، دلم برای آن تنگ شده . و دلم برای دوستانم تنگ شده است.

س: چه چیزی شما را در مورد جایی که اکنون زندگی می‌کنید شگفت‌زده کرده است؟

ج: برای قضاوت خیلی زود است؛ اما اگر به طور کلی در مورد غرب صحبت کنم، در مورد اروپا و ایالات متحده چیزی که من را بسیار شگفت‌زده کرد این است که دوست داشتن واقعاً دشوار است. افغان‌ها واقعاً پرحرف هستند، واقعاً خون‌گرم. حتی قبل از این‌که با هم دوست شوند، چای می‌دهند و بعد شروع به گفت‌وگو می‌کنند. در اینجا، من فکر می‌کنم که از یک سن خاص یا از یک زمان خاص، در واقع نمی‌توانید دوستان خوب و دائمی پیدا کنید. زندگی اینجا واقعاً پر مشغله و شلوغ است.

س: برای آرامش خود چکارمی‌کنی؟

ج: بیشتر فکر می‌کنم، غذا می‌خورم و آشپزی می‌کنم. آشپزی برای من یک عبادت است. بیشتر مواقع برای خوردن غذا آشپزی نمی‌کنم بلکه با آشپزی خود را آرام می‌کنم. این‌گونه که در کیف خودم را آرام می‌کردم.

س: وقتی به آینده افغانستان فکر می‌کنید، چه چیزی به ذهن‌تان می‌رسد؟

ج: بی‌نهایت کار. خیلی سخت خواهد بود. مشکل اصلی در افغانستان مشکلات قومی بسیار پیچیده است. فکر نمی‌کنم نسل من یک افغانستان متحد را ببیند.

س: دارایی مورد علاقه خود را که با خود دارید توصیف کنید. چرا این‌قدر برای شما خاص است؟

ج: تقریباً همه چیز را در کابل گذاشتم، فقط یک کوله‌پشتی با لپ‌تاپ و یک رمان از الیف شافاک، کتاب چهل قانون عشق را با خود داشتم. برای من در اوکراین تقریباً مانند قرآن بود؛ اما آن را به یک دوست اوکراینی هدیه دادم.

و سپس کیف را نیز با عجله در ۱۳ فبروری به مقصد لویو ترک کردم. بنابراین دارایی مورد علاقه من جواهرات دست ساز اوکراینی، گوشواره و گردنبند است که خودم در روز تولدم در لویو خریدم. آن‌ها توسط بابوشکاهای اوکراینی ساخته شده‌اند. ۲۳ فبروری بود و من به تنهایی تولدم را جشن گرفتم. من کسی را نمی‌شناختم؛ اما اوقات خوبی را سپری می‌کردم زیرا لویو شهر بسیار زیبایی است. و سپس صبح روز بعد با صدای آژیر از خواب بیدار شدم.

س:‌ یک کلمه را برای توصیف خود انتخاب کنید.

ج:‌ توقف ناپذیر!

س:‌ وقتی به طالبان فکر می‌کنید چه کلمه‌ای به ذهن‌تان می‌رسد؟

موجودات وحشی. من آن‌ها را انسان نمی‌دانم. انسان نامیدن آن‌ها در حق انسان‌ها بی‌عدالتی است.

س:‌ یک سال بعد خودت را کجا می‌بینی؟

ج:‌ من اینجا خواهم بود و کار خواهم کرد، و به طور خاص برای خرید یک مکان پس‌انداز خواهم کرد. من برای مدت طولانی جایی برای ماندن نداشتم، بنابراین داشتن مکان شخصی برای من چیزی است که واقعاً دنبال آن هستم. افغان‌ها رقت انگیز نیستند. ما نباید به دلیل مشکلات ویزا یا بودن در کمپ‌های مهاجرین، از درس خواندن و کار عقب بمانیم. مقررات، این فرآیندهای غیر ضروری و پیچیده، ما را عقب نگه می‌دارند. نباید این‌ طوری باشد. آنچه ما نیاز داریم ترحم و همدلی نیست. چیزی که ما نیاز داریم فرصت‌هاست تا بتوانیم راه خود را بسازیم.

.   

برچسب ها: زنان افغانستانسقوط افغانستانیک سالگی سقوط افغانستان
به اشتراک گزاریتوییتچسباندن

مطالب مرتبط

هنر به رسم اعتراض

11 دلو 1401
هنر به رسم اعتراض

بعداز سقوط دولت جمهوری و روی کار آمدن گروه طالبان در افغانستان؛ ذهن اکثر مردم به روزگاری کشانیده می‌شود که...

بیشتر بخوانید

تراجنسیتی‌های هرات؛ زندگی در میان ترس از مرگ و گرسنگی

11 دلو 1401
تراجنسیتی‌های هرات؛ زندگی در میان ترس از مرگ و گرسنگی

از ترس طالبان و افشا شدن هویت‌اش، با نام خانوادگی یعقوبی با رسانه‌ی رخشانه صحبت می‌‌کند. یعقوبی یکی از ده‌ها...

بیشتر بخوانید

طالبان خوابگاه دخترانه‌ی انستیتوت «فیض‌محمد کاتب» ولسوالی جاغوری را به پایگاه نظامی تبدیل کرده‌اند

9 دلو 1401
طالبان خوابگاه دخترانه‌ی انستیتوت «فیض‌محمد کاتب» ولسوالی جاغوری را به پایگاه نظامی تبدیل کرده‌اند

منابع معتبر از ولسوالی جاغوری ولایت غزنی به رسانه‌ی رخشانه گفته‌اند که بیش‌تر از یک‌سال است که شماری از جنگجویان...

بیشتر بخوانید

شب‌های نحس؛ روایتی از چهار شب در بند طالبان

9 دلو 1401
شب‌های نحس؛ روایتی از چهار شب در بند طالبان

هوای تابستان خیلی گرم بود. آن هم تابستان سوزناک مزارشریف. تمام مردم در فضای خفقان به‌ سر می‌بردند؛ با روحیه‌های...

بیشتر بخوانید

جواب دهید لغو جواب

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • تماس با ما
Copyright © 2021 Rukhshana
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English

بازنشر مطالب رسانه رخشانه، تنها با ذکر کامل منبع مجاز است.