نویسنده: الهه محمدی
حکومت افغانستان برخلاف ادعایش، به رهبری زنان در سطح حکومت کم توجهی و بیمیلی شدیدی دارد. در تازهترین مورد در دو ماه اخیر حداقل سه زن باسواد، نخبه و با ظرفیت از بدنه حکومت افغانستان در شرایط حساس، به دلایلی نامعلومی برکنار و منفک شدند.
سیما سمر، از وزارت دولت در امور حقوق بشر و روابط بین الملل ، حسنا جلیل از معنیت پالیسی وزارت امور داخله و حمیرا قادری از مشاوریت وزارت معارف، زنانی هستند که از سمتشان به دلایل مختلف و نامعلوم برکنار شدند.
این سه زن در حالی برکنار شدند که زمزمههای از برگشت دوباره امارت طالبان، وجود دارد. گمانهزنیها حاکی از آن است که در مذاکرات صلح، دولت تلاش دارد، در استخدامهای کارمندان به گونهای برخورد کند که به نحوی طالبان را هم راضی نگهدارد.
به صورت عموم همه زنان و بهطور مشخص حداقل این سه زن در بخشهای حقوق بشر، ادبیات و پالیسیسازی هر کدام به سهم خود، در مهمترین ارگانهای حکومتی نقش بسزایی داشتند.
مبارزه هژده ساله سیماسمر در کمیسیون مستقل حقوق بشر در کشوری که حق شهروندی فرد به رسمیت شناخته نمیشد/ نمیشود، نباید نادیده گرفته شود. زنی که سالها زحمت کشید تا مردم با واژه حقوق بشر آشنا شوند، سالها تلاش کرد تا حقوق بشر نهادینه شود. اما او به آسانی آب خوردن توسط حکومت رانده شد. طوری که خانم سمر پس برکناریاش در تویتی نوشت:”تشکر از رئیس جمهور افغانستان که من را آزاد کرد کاری که باید یک و نیم سال قبل میکرد. حداقل دوسیه نساختند و به سارنوالی معرفی نکرد از این بابت سپاسگزارم.”
حسنا جلیل وقتی به حیث معین پالیسیسازی وزارت داخله گماشته شد، با چالشها و قضاوتهای بیشماری روبرو شد. با آنهم او با دانش و مهارتی که در بخش مدیریت و پالیسسازی داشت، وارد وزارت داخله شد و در زمان کاریاش حداقل برنامههای قابل ملاحظهای را روی دست گرفت و اجرا کرد.
هرچند ارگ ریاست جمهوری به صورت مشخص اعلام نکرده است که حسنا جلیل از وظیفهاش برکنار شده؛ اما بدون این که جایگاه مشخصی برای او در نظر بگیرد در سمت او صدیق صدیقی، سخنگوی پیشین ارگ را معرفی کرده است.
در بخش ادبیات، حمیرا قادری زنی با سوادی است. زنی که تجربهی زیادی در عرصه آموزش دارد. او میتواند برای تاریخ و نسل آینده این کشور بنویسد و اصلاحات بنیادی در نصاب آموزشی بیاورد. خانم قادری زمانی از وزارت معارف برکنار شد که رهبری حکومت نمیخواهد تفکیک کند که حضور یک زن با سواد در وزارت معارف که با سرنوشت میلیونها کودک و نوجوان این کشور، گره خورده، چقدر مهم و حیاتی است.
در شرایط حساس و شکننده که هر آن امکان سقوط نظام بیستساله وجود دارد؛ برکناری سه زن که حداقل سواد رهبری و پیشبرد امور را دارند، نشان دهند چه چیزی میتواند باشد؟ یا بهتر است این سوال را مطرح کنیم که پالیسی حکومت افغانستان برای حمایت از زنان نخبه و با ظرفیت چیست؟ آیا پالیسی مشخصی غیر از شعار و هیاهو برای جلب توجه و کمکهای جامعه جهانی دارد یا خیر؟ در چنین وضعیتی بیتوجهی رهبری حکومت به ویژه رئیس جمهور غنی در قبال حمایت از زنان، پیامدهای منفی در پی دارد.
با تاسف با کمرنگ شدن حضور نظامی و سیاسی غرب در افغانستان، احتمال عقبگرد و از دست رفتن حکومتداری و فعالیتهای اجتماعی زنان، قابل پیشبینی است.
دستاوردهای زنان بسیار شکننده و تابع شرایط است. به محض این که کمکهای سازمانهای مدافع آزادی زنان و انجوها کم شود، زندگی زنان در افغانستان نیز محدود خواهد شد.
با برکناری هر زن از کرسیهای بلند حکومتی، حدس و گمانهزنی را روی این موضوع که حکومت افغانستان جز شعارهای میان خالی برای دفاع از حق زن، در عمل هیچ ارادهی ندارد، تشدید میبخشد. با آن که باورها بر این است که زنان افغانستان با تبعیض سیستماتیک و نابرابری ساختاری و قانونی مواجه نیستند؛ اما واقعیت امر چیزی دیگری را دیکته میکند. اگر این موضوع را عمیق بکاویم، در مییابیم که رویکرد حکومت تا این زمان دقیقا نه تنها که خلاف آنچه شعار داده بوده ، بل همسو و همجهت با باورهای زنستیزانه حاکم در جامعه بوده است. این رویکرد میگوید که زن باید خانهنشین شود، باید به عقب برگردد و از زن بهعنوان یک “ابزار “باید استفاده شود.
برخورد این چنینی و استفادههای ابزاری از زنان در حکومت افغانستان همواره به تقویت سنتهای زنستیزانه و تحکیم فرهنگ مردسالاری کمک کرده است. بدون شک حضور و حمایت جامعه جهانی در عصر دموکراسی یک نقطه عطف برای زنان افغانستان بوده است. ما نگران هستیم که مبادا ارزشهای که در سالهای اخیر زنان برایشان تعریف و سالها برای آن مبارزه کردند، قربانی این بیتوجهی حکومت شود.
عدم مشارکت موثر زنان در حکومت و حضور محدود زنان در ردههای بلند کرسیهای حکومت سبب میشود تا زنان نسبت به سرنوشت آینده و دستاوردهای خود در عصر دموکراسی نگران باشند.
حضور زنان در سطح رهبری اکثریت ادارات دولتی افغانستان انگشت شمار است. اکثر مجالس مردانه است. آنانی که حداقل حرفی برای گفتن دارند و میتوانند از جامعه زنان، نمایندگی کنند در حکومت جایگاه ندارند. هیچ جای تردید وجود ندارد که با بیرون شدن کشورهای جامعه جهانی به شمول ایالت متحده امریکا از این کشور، افغانستان دچار یک تحول و عقبگرد شود. پس لازم است که حکومت افغانستان به جای سرکوب و شعارهای میان خالی برای دفاع از حقوق زنان، از این ظرفیتها استفاده کند.
با تاسف یک واقعیت تلخ که بسیار در رهبری حکومت رایج شده این است؛ زنانی که بدون زدوبندها مبارزه کردند، باید از فیلتر و تصامیم مردانه عبور کنند. در رهبری حکومت افغانستان کسانی که در اریکه قدرت تکیه زده و قرار دارند، به زنان نخبه و با ظرفیت حق ورود به جایگاه مناسب را نمیدهند. زنان مجبور هستند در حول دیواره بیرونی حکومت گشت بزنند.
ما همواره شاهد این بودیم که در ادارات دولتی زنان سلب صلاحیت میشوند. حضور زنان در اکثریت کنفرانس ها، سمبولیک بوده است. اگر بگوییم که سازندگان این حکومت بر ضد زن هستند، ادعای نادرست نکردهایم. متاسفانه زنان یکسره محکوم به سرکوب بودند/ هستند. برکناری زنان نخبه از بدنه حکومت، خودش به معنای یک نوع سرکوب، است. در جامعه افغانستان هنوز از حضور و جایگاه زن تعریف روشن و واضح صورت نگرفته و به همین دلیل آسانترین راه، راه سرکوب کردن است. جامعه افغانستان سالهاست که راه سرکوب زنان را برگزیده است. زنی باید سرکوب شود در هرجا و در هر مقام و جایگاهی که حضور دارد.