نویسنده: حوا جوادی
اشاره:
با رسیدن طالبان به قدرت، مبارزات زنان در افغانستان برای تامین برابری و استیفای حقوق انسانی وارد مرحله تازهای شده است. آنچه که در شرایط کنونی برای زنان در افغانستان در حال رخدادن است، در تاریخ جوامع بشری بیسابقه بوده است. پیش از این، اگر ساختارهای اجتماعی–فرهنگی و سنتهای محافظهکارانه مانع حضور زنان در عرصه عمومی میشد، حالا این ساختارها دارای نظام سیاسی شده است که تمامی انرژی و نیروی خویش را برای حذف کامل زنان از عرصه فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و سیاست به کار میگیرد.
از همین رو، بادرک پیچیدگیهای پیشرو، نیاز است که جنبش اجتماعی زنان، نیرو و امکانات خویش را در راستای مبارزهی طولانیمدت و با تمرکز بر محورها و موضوعاتی عیار کند که این جنبش را در شرایط کنونی گام به گام به اهداف خویش نزدیک میکند. رسانه رخشانه پس از این با درک این شرایط تلاش میکند که در رشته یادداشتهایی مبارزات زنان و فعالیتهایی را معرفی کند که در سایر نقاط جهان موثر بوده است و حالا نیز ابعادی از آن در استمرار مبارزات در افغانستان میتواند الهامبخش باشد.
لپا رادیچ؛ دختری که به خاطر فاشنکردن اسرار همرزمانش اسطوره شد
اگر بخواهیم تفاوت نظامهای توتالیتر با نظامهای مردممحور را درک کنیم، باید به کارکرد «بازداشت» در این نظامها نگاه کنیم. با آن که در همه نظامها، نهادی به نام «بازداشتگاه» وجود دارد؛ اما در نظامهای توتالیتر، نقش بسیار محوریتر از سایر نهادهای کنترل اجتماعی بازی میکند. بازداشتگاه مخوفترین بخش نظام توتالیتر است و کارکرد اصلی آن سرکوب اعتراضات از طریق درهمشکستن توان مبارزان و حذف فیزیکی آنهاست.
ویژگی اصلی بازداشتگاه این است که خارج از قانون قرار دارد و از اینرو خشنترین و غیرانسانیترین جنایتها در درون همین نهاد صورت میگیرد. بسیاری از اعترافات اجباری، دستیابی به اسرار نیروهای معترض و شستوشوی مغزی مبارزان از طریق شکنجه در بازداشتگاهها عملی میشود.
با این هم، زنان و مردان مبارز بسیاری بودهاند که بازداشت نتوانسته است خللی در اراده و عزم آنها برای مبارزه ایجاد کند. یکی از کسانی که از این لحاظ به اسطوره و الگوی مبارزات بدل شده است لپا اسوتوزارا رادیچ (Lep Svetozara Radic) پارتیزان صربیتبار اهل یوگوسلاویای سابق است.
زندگینامه
بارزترین نکته در زندگی لپارادیچ عمر کوتاه اوست. او در تاریخ مبارزات عدالتخواهانه و ضدسلطه یکی از جوانترین مبارزان به شمار میآید. لپارادیچ ۱۷ سال زندگی کرد. او در نوزدهم دسمبر سال ۱۹۲۵ در یک خانواده بوسنیایی صربتبار بهدنیا آمد و در هشتم فبروری ۱۹۴۳ توسط نیروهای نازی به دار آویخته شد. با این حال، در این عمرکوتاه او چنان شجاعانه مبارزه کرد که یوگوسلاویا، پس از شکست آلمان نازی، نشان «قهرمان مردم»، دومین نشان نظامی مهم را به او اعطا کرد. او در میان مردان و زنان مبارز جوانترین فردی بود که این نشان به او تعلق گرفته بود.
مبارزات
لپارادیچ زمانی که در لیسه مشغول درسخواندن بود، از طریق ولادتا رادیچ عموی خود با آموزههای کمونیسم آشنا شد. او سپس شیفته کمونیسم شد و در سال ۱۹۴۱ که حمله آلمان آغاز شد بهصورت رسمی به عضویت پارتیزانهای یوگوسلاویا و حزب کمونیست یوگوسالویا در آمد. گفته میشود او در مکتب نیز سری پرسودا داشت. باجدیت و شورو هیجان درس میخواند و ادبیات پیشرفته مطالعه میکرد.
او در عمر کوتاه خود دوبار بازداشت شد. بار اول در نوامبر سال ۱۹۴۱ نیروهای نازی او را همراه با سایر اعضای خانوادهاش بازداشت کردند. اما او و خواهرش پس از مدتی با همکاری پارتیزانهای یوگوسلاویا توانستند از زندان فرار کنند.
او که سرشار از نیروی مبارزه بود، پس از فرار از زندان دوباره به صف نیروهای کمونیستی ضدنازی پیوست. در مدتی کمتر از دوسال، او از یک عضو معمولی به یک عضو فعال، جسور و دارای قدرت رهبری و بسیج نیروها تبدیل شد. او هم در خط مقدم نبرد شرکت میکرد و هم در دهکدهها رفته از میان جوانان برای عضویت در گروه پارتیزان یوگوسلاویا نیرو جلب و جذب میکرد.
لپا رادیج سرانجام در خط مقدم جبهه مسوولیت جابهجایی زخمیهای جنگ از خط مقدم به پشت جبهه را به عهده گرفت. اما در فبروری ۱۹۴۳، پس از شکستن خط مقدم جبهه او در حالی که به ۱۵۰ نفر زخمی در پناهگاه رسیدگی میکرد، دوباره به دست نیروهای نازی اسیر شد. البته او پیش از اسارت تمام مهماتی را که در اختیار داشت در درگیری رویاروی با مهاجمان نازی استفاده کرد.
در نوبت دوم اسارت، آلمانیها سه روز پیاپی او را شکنجه کردند. هدف از شکنجه، کشف اسرار جبهه از یکسو و شناسایی سربازان جنگی که اکنون به اسارت در آمده بود، از سوی دیگر بود. لپا رادیچ در دوران شکنجه هرگز از خود روحیه سازشپذیری و همکاری با نیروهای آلمانی نشان نداد.
نیروهای المانی سرخورده از ناتوانی در درهمشکستن روحیه لپا رادیچ، سرانجام او را به جرم شلیک به سربازان نازی به اعدام محکوم کردند. روزی که به دار آویخته میشد، شمار زیادی برای دیدن صحنه تجمع کردند. او با دیدن تجمعکنندگان با صدای بلند شعار «زندهباد حزب کمونیست و زندهباد پارتیزانها» را سرداد و از مردم خواست که به مبارزه خود برای رسیدن به آزادی ادامه دهند.
فرمانده نازیها در آخرین لحظاتی که طنابدار را دور گردن او میپیچید، دوباره پیشنهاد داد که در بدل افشای اسرار همرزمان خود، حکم اعدامش بخشیده شود. لپا رادیچ؛ اما با سرسختی و شهامت مثالزدنی این پیشنهاد را رد کرد. او به جای افشای نام یاران خود، خطاب به نیروهای آلمانی گفت: «من به مردم و به همرزمانم خیانت نمیکنم. کسانی را که شما بهدنبالش هستید و از من سراغش را میگیرید هنگامی که انتقام مرا میگیرند و اینجا را از شر وجود تک تک شما پاک میکنند، خود را به شما نشان خواهند داد.»
لپا رادیچ را در ۱۷ سالگی به در آویختند تا نشان دهند که نازیسم تمامیتخواه برای تحکیم پایههای قدرت و سرکوب مخالفان خود، حد و مرز اخلاقی و انسانی قایل نیست. اما او پیشاپیش ردپای خود را در تاریخ گذاشته بود. شجاعت او در مبارزه و مقاومت تحسینبرانگیز او در برابر شکنجه برای فاشنکردن اسرار همرزمان خود زبانزد همه شد و در تن نیروهایی که در برابر نازیسم میجنگیدند رمق تازه و در جان آنها روحیه مضاعف بخشید.
پس از شکست آلمان نازی در سال ۱۹۵۱ حکومت یوگوسلاویا از مبارزات او تقدیر کرد، دومین نشان نظامی مهم به او اعطا شد و سپس تندیس سر او را در پارک یادبود قهرمانان جنگ در شهر بیستریکا نصب کردند. او اسطوره ایستادگی شد و از این طریق به کتابهای تاریخ، فیلمها و مهمتر از همه به خاطره و خیال جمعی مبارزات زنان در سطح جهانی راه پیدا کرد. لپا رادیچ نمادی شد از ایستادگی شکستناپذیر یک دختر جوان در برابر هولناکترین دستگاه شکنجه.
برای مطالعه بیشتر در مورد لپا رادیچ، اینجا کلیک کنید.
یادداشت: عکسها از سایت موزیم نظامی بلگراد گرفته شده است.