سمیه ماندگار
از زمانیکه فاطمه الطاف ۲۸ساله کارش را در بخش حوالهداری پول در ایران شروع کرده، احساس میکند که پس از یک وقفهی طولانی دوباره زندگیاش به روال عادی برگشته است. فاطمه مثل بسیاری از زنان و دختران افغانستان به خاطر محدودیتهای طالبان، افغانستان را ترک کرد. او میگوید، روز سقوط کابل، تلخترین تاریخ در تقویم زندگیاش است.
فاطمه مدت دو ماه میشود که شغل حوالهداری پول را آغاز کرده است؛ اما او از خانهاش این کار انجام میدهد، زیرا اجاره کردن یک دفتر کار برای یک زن مهاجر در ایران کار سادهای نیست. او میگوید، تا کنون در حدود ۶۰ حوالهی پولی را اجرا کرده است.
بیشتر مشتریان فاطمه زنان و دختران هستند. او از طریق تلفون همراه و عابر بانک حوالهداری خودش را به پیش میبرد. همکارش در افغانستان یک مرد است. فاطمه تا اکنون از طریق این کار، حدود پنج میلیون تومان ایرانی دستمزد گرفته است.
به دلیل اینکه سیستم بانکی فراگیری در افغانستان وجود ندارد، انتقال پول به افغانستان از طریق حوالهی صرافی انجام میشود. از آنجا که این شغل در افغانستان شغلی مردانه است، فاطمه مطمئن نیست که چقدر میتواند در این کار موفق شود؛ اما تصمیم دارد که استوار گام بردارد و به کارش ادامه دهد. در آغاز کار، بسیاری از اطرافیان فاطمه او را برای انتخاب این شغل سرزنش کرده و دستکم گرفتند.
او در گفتوگوی تلفونی به رسانهی رخشانه میگوید، نگاهش به این کار صرفا دید اقتصادی نیست، او این کار را بخشی از مبارزهی خود علیه محدودیتهای طالبان در برابر زنان میداند: «من این کار را صرف به خاطر این ایجاد کردم که برای جهانیان به اثبات برسانم که ما زنان در هر جای جهان که باشیم، میتوانیم کار کنیم و استقلال داشته باشیم. بیوطن بودن، زن خانه بودن و بچهدار بودن نمیتواند مانع ما شود، بلکه در کنار کارهای روزمره و عادی میتوانیم یک شغل نیز داشته باشیم.»
انتخاب دشوار؛ اما شیرین
وقتی طالبان بر افغانستان مسلط شدند، فاطمه در یک مکتب دولتی آموزگار بود. او از طریق این کار هزینهی زندگی خانوادهی شش نفریاش را تامین میکرد. وقتی به خاطر محدودیتهای طالبان کارش را از دست داد، انگار زندگی دیگر برایش معنایی نداشت. احساس میکرد که او زنی گوشهگیر، عقدهای، خسته و تنها شده است: «نه تنها من بلکه همهی همکاران، دوستان و آشنایانم در این وضعیت قرار داشتند، در یک خلاء، در یک پرتگاه و در یک نقطهی کوری که نه میشد از بین رفت و نه هم میلی به تداوم زندگی داشت.»
در نخستین روزهای حاکمیت طالبان، دیدگاهایی وجود داشت که طالبان تغییر کردهاند؛ اما به مرور زمان و با رفتار خشونتآمیز این گروه، این باور از میان مردم رخت بر بست. اکنون مردم شاهد محدودیتهای روز افزون، بازداشت زنان فعال و افزایش قتلهای مرموز زنان در افغانستان هستند.
این وضعیت فاطمه را نیز مثل هزاران زن دیگر مجبور به مهاجرت کرد: «من که با صد شوق و ذوق کارهای هنری- فرهنگی و بشردوستانه انجام داده بودم، در نهادها و کتابخانهها فعالیت کرده بودم، سالها در مکاتب تدریس کرده بودم و شوق خدمت به وطن و مردمم در دلم زبانه میکشید، مجبور شدم عزم ترک وطن کنم و راه مهاجرت را در پیش بگیرم.»
فاطمه با شوهر و دو دخترش به صورت قانونی در ایران زندگی میکند. آنها در ماه حمل سال روان با ویزای ایران به این کشور رفتهاند.
ایران میزبان میلیونها مهاجر افغانستانی است. اغلب مهاجران در این کشور به شکل غیر قانونی به سر میبرند. به همین خاطر، با آزارهای اجتماعی و حکومتی نیز مواجه هستند.
در مورد تعداد و میزان مهاجران افغانستانی در ایران آمار دقیقی وجود ندارد؛ اما خبرگزاری اعتماد آنلاین به نقل از روزنامهی جمهوری اسلامی در ماه حمل سال ۱۴۰۱ نوشته بود که طبق آمارهای میدانی، جمعیت افغانستانیها در ایران اکنون به ۸ میلیون نفر رسیده و هر روز حدود ۱۰ هزار نفر به صورت غیر قانونی و قانونی وارد مرزهای ایران میشوند.
همینگونه روزنامهی دنیای اقتصاد نوشته است، بر اساس آمار سازمان بینالمللی مهاجرت(IOM) در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ میلادی، ۳ میلیون و ششصد هزار نفر از مردم افغانستان به کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند که مقصد هفتاد درصد این مهاجرین، کشور ایران بوده است.
برای فاطمه نیز مثل هر مهاجر دیگری، مشکلات در ایران بیشمار است. تحقیر اجتماعی، تعصب و برخورد نادرست شهروندان ایرانی، از تجربههای تلخ روزانهی او در این کشور بوده است: «نان، آب، خدمات و مخارجی را که پول هنگفت در بدل آن پرداخت میکنیم، انگار از سر دسترخوان و یا دهن مردم ایران به زور میگیریم، تا این حد با دید بد به ما دیده میشود.»
با وجود این نوع نگاه به مهاجرین، فاطمه برای ادامهی زندگی در آن کشور در دو راهی قرار گرفته بود. زندگی در ناامیدی و درد مهاجرت، یا تصمیم مقاوت برای یک زندگی بهتر. او از میان زندگی بخور و نمیر، مقاومت برای ساختن یک زندگی بهتر را برگزید: «به دنبال کاری بودم که در دیار مهاجرت هم به هموطنانم مفید واقع شود و هم خودم بتوانم سر پایم بایستم، بر این اساس تلاش کردم حوالهداریِ راهاندازی کنم.»
از نظر فاطمه، علم و تکنولوژی این فرصت را از طالبان گرفته است که زنان را با وضع محدودیتها از زندگی اجتماعی حذف کنند. او میگوید که در میان تمام محدودیتهای طالبان، هنوز هم زندگی ادامه دارد: «من از تمام زنان قهرمان کشورم میخواهم که تسلیم شرایط نشده و شغلهای متعدد اجتماعی را راهاندازی کنند، با استفاده از تکنولوژی، علم و مهارتهای شان محدودیتها را تبدیل به فرصت نمایند.»