رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

بهاره؛ دختری که دیگر هرگز به خانه ذکیه سر نمی‌زند

۲۶ میزان ۱۴۰۱
بهاره؛ دختری که دیگر هرگز به خانه ذکیه سر نمی‌زند

بهاره، قربانی حمله بر آموزشگاه کاج. عکس: ارسالی به رسانه رخشانه

کریمه مرادی

«کور شوم. بهاره در این صبح وقت رفت. چای هم نخورده.» صبح زود، ذکیه برای نماز بلند می‌شود که بهاره دخترش رفته است. کلید دروازه‌ی بیرونی را گذاشته جای همیشگی‌اش، کنار سطل آب. با روشن شدن هوا، آهسته‌آهسته، همه اعضای خانواده بیدار می‌شوند. عقربه‌های ساعت، ۷ صبح را نشان می‌دهد. تلفن بهاره زنگ می‌خورد. وقتی عاتکه خواهر بهاره گوشی را جواب می‌دهد، آن طرف خط،  پدرش است که از بهاره می‌پرسد.

پدر زودتر از همه خبر شده که دوباره یک مرکز آموزشی هدف حمله انتحاری قرار گرفته است. می‌پرسد که بهاره به کدام آموزشگاه رفته است. عوض‌علی دوباره زنگ می‌زند. این بار می‌داند که در آموزشگاه کاج انفجار شده؛ اما نمی‌داند که بهاره هم آن‌جا است. وقتی عاتکه می‌فهمد در همان آموزشگاهی که بهاره است، انفجار شده، سراسیمه می‌شود. دم به دقیقه، به دوستان و آموزگاران بهاره زنگ می‌زند؛ اما کسی پاسخ درستی نمی‌دهد. مادر از همه بی‌قرارتر است. بیرون دروازه  چشم به کوچه دوخته است. می‌خواهد بهاره‌اش را ببیند که سالم و با پای خودش به خانه بر می‌گردد؛ اما ناگهان جنازه‌ی دختر روی دوش پدر به خانه بر می‌گردد.

آفتاب فصل پاییز است. گاهی گرم و گاهی سرد. فراز کوه‌ها را روشن می‌کند. یک روز دیگر بر بام خانواده‌های داغ‌دار فرزندانش می‌نشیند و یک روز دیگر زندگی با همه مشکلاتش شروع می‌شود. شروعی که برای خیلی‌ از خانواده‌ها ناخوش‌آیند است. دخترانی‌ را که با هزار مشقت روزگار بزرگ می‌شوند تا روزی افتخار به خود و خانواده و جامعه شوند؛ اما خاک با خود می‌برد و با هزار آرزو دفن می‌شوند.

خانواده یعقوبی نیز۱۶  روز است بدون بهاره، شب را به صبح و روز را به شام می‌رساند. برای عوض‌علی  یعقوبی پدر بهاره از لحظه‌‌ای که خبر ناگوار را شنید و تا زمانی که جنازه دخترش بر دوشش به خانه‌اش آورد، بیشتر از همه سخت گذشته است.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

دختران کاج از سد انفجار گذشتند اما با ممنوعیت طالبان خانه‌نشین شدند

فاجعه‌ی آموزشگاه کاج؛ پول هدیه تولد زهرا صرف کفن‌ودفن‌اش شد

عوض‌علی در بازار منطقه‌اش کراچی ترکاری فروشی دارد. ترکاری‌ها یکی یکی برای تازه ماندن رویش آب می‌پاشد و دسته می‌کند و بعد روی کراچی ترکاری‌ها را تزیین می‌کند. هنوز نیم ساعت نگذشته است که یکی از سمت برچی می‌آید و خبرناگواری در بین ترکاری فروش‌ها پخش می‌کند که در برچی انتحاری شده، نمی‌دانم در کدام آموزشگاه بوده. عوض علی یک‌بار به فکرش می‌آید که دخترش در برچی در آموزشگاهی به درس می‌رود. از هرکی می‌پرسد که کدام آموزشگاه بوده، کسی نمی‌داند. دوباره به چیدن و فروش ترکاری مصروف می‌شود که چند دقیقه بعد هیاهو زیاد می‌شود. کسی می‌گوید، در آموزشگاه کاج انتحاری شده است: «نمی‌دانم در زمین بودم یا در آسمان.» به تلفن بهاره زنگ‌ می‌زند. تلفن رخ می‌شود، برای ثانیه‌ا‌ی  حالش خوب می‌شود. هر باری که در برچی انتحاری می‌شد، به بهاره زنگ می‌زد.  بهاره هم نگرانی پدر را برطرف می‌کرد که انتحاری دور بوده است. این بار هم به امید همین خوش‌خبری که تلفن را عاتکه دختر دومی‌اش پاسخ می‌دهد. می‌پرسد بهاره کجاست: «بهاره کورس است. موبایلش یادش رفته.»

عوض‌علی نو ترکاری‌هایش را روی کراچی چیده است. تا این ترکاری‌ها را دوباره جمع کند، وقت می‌گیرد. دلش ناآرام دخترش است. به برادرش زنگ می‌زند تا برود آموزشگاه. اما دلش قرار نمی‌گیرد. خبرناگوار شهر را پر کرده است. در میان مردم وحشت و همهمه بر پا است. عوض‌علی خودش راهی محل حادثه می‌شود. خیلی دیر می‌رسد. طالبان همه‌جا را حصار امنیتی کشیده است.

عوض‌علی خودش را به شفاخانه محمدعلی جناح می‌رساند. می‌بیند آنجا قیامت بر پا است. انگار جز جنازه در این شفاخانه دیگر چیزی نیست. طالبان  کسی را اجازه داخل شدن نمی‌دهند، هر یک چیغ و فریاد می‌زند. التماس می‌کند اجازه بدهید شاید زخمی خون نیاز داشته باشد؛ اما کجاست درک و احساس.

عوض‌علی بعد از سختی زیاد داخل می‌شود. «یک محشر بود در داخل شفاخانه. خون است. جنازه است. جای پای نیست. او طرف ای طرف جنازه بود. ولی نمی‎شناسم. باز د دلم می‌گم شاید همی‌طو پای پیاده از کورس به خانه رفته است.»

عوض‌علی پس از بررسی تمامی اجساد که بارها جسد بهاره را  دیده ولی نشناخته است. می‌رود تا دختر بزرگش از حویلی شفاخانه صدا بزند که بهاره را از روی لباسش شناسایی کند.  پیش از ۳۰ قربانی از شدت سوختگی از چهره‌شان قابل شناسایی نیست. به همین دلیل خانواده‌ها دنبال نشانه‌های خاص فرزندان‌شان بودند. در نهایت، خانواده عوض‌علی بهاره را نیز از ساعت دستی، کفش و گوشواره که در یک گوشش بود تشخیص می‌دهد.

پدر، تنها نان‌آور خانواده ۱۰ نفری است. او کرایه خانه و هزینه زندگی را با کراچی ترکاری تامین می‌کند. دو ماه کرایه خانه را نداده است. عوض علی می‌گوید: «گاهی از مه پیسه می‌طلبید. گاهی هم نمی‌خواست‌. شرایط اقتصادی را خودش می‌فامید. ولی بازهم فیس را می‌پرداختم. چون زیاد تلاش می‌کرد. زحمت می‌کشید. به همین خاطر، مانع رفتنش نشدم.»

ذکیه، مادر ۷ دختر و یک پسر است. بعد از رفتن بهاره، خیلی رنجور و ضعیف شده است. مدام تصور می‌کند که بهاره با روسری سرخش و چهره خندان دور و برش است. وقتی در حیاط خانه می‌رود، جا‌هایی که بهاره درس می‌خواند، بهاره را تصور می‌کند. بیش از دو هفته گذشته؛ اما هرگز قبول نتوانسته که بهاره، بهاری که دیگر در خانه ذکیه نمی‌تابد.

۵ سال قبل ،عاتکه خواهر بهاره در آموزشگاه مهدی موعود که بعد به کاج تغییر نام کرد، آمادگی کانکور می‌خواند که آن آموزشگاه مورد حمله انتحاری قرار گرفت. در این حمله، عاتکه  زخم سطحی برداشته بود. مادر با روایت حادثه ۵ سال قبل می‌گوید: «فکر ‌نمی‌کردم. در شان و گمانم نبود که دخترم شهید شده. فکر می‌کردم مثل عاتکه از دروازه کوچه با پای خود می‌آید؛ اما پدرش جنازه بهاره را آورد. کور شوم دخترکم.»

عاتکه خواهر دومی بهاره از همه بیشتر با رفتار و عادت خواهرش آشنا بود. بهاره تمام راز و نیازش را  با عاتکه می‌کرد. اتفاقات صبح تا شب را  یکی یکی با خواهرش درمیان می‌گذاشت. عاتکه می‌گوید: «روز پنجشنبه امتحانش بود. چند روز پیش با همصنفی‌هایش در دانشگاه رفته بود. چوکی انتخاب کرده بود همرای همصنفی‌های خود. عکس گرفته بود. زیاد عکس گرفتن. خوش داشت نام خوده در چوکی نوشته کرده بود. زیاد شوق داشت که چند روز بعد امتحانش است. اما  زحمت‌هایش هدر رفت. خاک شد.  با دوست خود وحیده  یکجای شهید شد. هر دو را پهلوی هم دفن خاک کردیم.»

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری