رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

برشی از یک ‎یکشنبه‌ی سیاه

۱۳ دلو ۱۴۰۰
برشی از یک ‎یکشنبه‌ی سیاه

عکس: AP

نویسنده: مرینا محمدی


برای زنان هرگز و در هیچ جغرافیایی، هیچ حقی به رایگان به دست نیامده و داده نشده است. ما زنان برای ابتداترین حقوق مان همیشه در مبارزه بوده‌‌ایم. برای هر پیشرفتی هر چند در ظاهرعملی و دست‌یافتنی، ده‌ها برابر دیگران تقلا کرده‌ایم، دویده‌ایم وهزینه پرداخته‌ایم.

آن‌گاه وقتی پله به پله با هزار مشقت و محنت این راه هزار ساله را طی کردی و این تونل هزار دالان را گشوده‌ای، زمین سختی زیر پایت فرو می‌ریزد و واقعیت، با تمام  تلخ و تیرگی‌اش بر تو فرود می‌آید. این شاید بهترین وصف حال من و خیلی از ما زنان در افغانستان پس از طالبان باشد. زنانی که در قلمرو ملال و مرگ آموخته‌اند زندگی را در پهنا و ژرفایش قدر نهند زیرا زنان این جغرافیا ناگزیر و با چنگ و دندان خود را به زندگی و ارزش زیستن پیوند زده‌اند و در ناممکن‌ترو ناگوارترین حالات، ادامه داده‌اند.

برای من پیش از آن یکشنبه‌ی سیاه، زندگی با تمام رنج‌های ویژه‌ی زیستن در افغانستان در اوج بود. روز به روز با اراده و انرژی بیشتری برای آرزوهایم می‌کوشیدم. تا طلوع خورشید آن یکشنبه‌ که همه چیز از هم پاشید.
آن روز نیز، مثل هر روز به طرف وظیفه حرکت کردم؛ غافل از این‌که چه تباهی‌ای در انتظار ما دختران کابل است. در جریان راه درباره‌ی نگرانی‌ها و دغدغه‌ها عمومی‌ای که پس از سقوط ولایات دیگر به میان آمده بود با دوستم نرگس صحبت کردم. هر دو از این‌که طالبان به کابل نزدیک شده بودند ترسیده بودیم.

اما ساده‌دلانه هر کدام  به دیگری امید می‌دادیم که کابل که تصرف شدنی نیست. دیگرآزاد می‌شوند. از این حرف می‌زدیم که بازی وحشت‌آفرینی طالبان سال‌هاست ادامه داشته. هنگامی‌ که به دفتر رسیدم با شوخی به همکاران گفتم: زیاد به من سخیت نگیرید؛ چند روزی مهمان‌تان هستم و وقتی طالبان کنترل کابل را بدست بگیرند، دیگرمرا نخواهید دید. بازتاب این شوخی بهت و سکوت سنگین و سردی بود که ردش هنوز در یادم مانده است. برای تغییر فضا شروع به کار کردم. ساعتی نگذشته بود که همکارم فریاد زد: مرینا!؟

این مطالب هم توصیه می‌شود:

بنت: زنان افغانستان قربانیان اصلی عدالت اسلامی طالبان هستند

سازمان ملل: تغییرات اقلیمی چالش‌های روزمره را برای زنان و دختران در افغانستان بدتر می‌کند

انگار تن و لحن صدایش همه چیز را روشن کرد. قلبم می‌گفت: اتفاق شومی افتاده است! پیش از این که  حرف‌اش را کامل کند، گفتم: طالبان به کابل رسیدند؟!‌ من باید به خانه برگردم؟! ‌گفت: بلی. آنها داخل شهر شده‌اند.

تمام آرزوی‌هایم در همین یک جمله دفن شد. بدون اغراق، در آن لحظه روح از تن‌ام بیرون شد. هجوم یأس، ترس، تردید و … هزاران حس ناشناخته و تجربه‌ نشده‌ی دیگر در من زمین‌گیرم کرده بود. مستأصل به طرف خانه حرکت کردم. وقتی از دفتر بیرون شدم، دیدم همه‌ی شهر چون من آشفته و سراسیمه به هرسو روان بودند. ازدحام آن روز مثال نزدنی‌ست. انگار همه می‌خواستند خودشان را به سرپناهی برسانند. موتر پیدا نمی‌شد. از شهرنو تا سرک پنج تایمنی پیاده آمدم.

در مسیر هر بار واقعیت شومی که در انتظار من و هم‌جنسانم بود، یا یادم می‌آمد خشم و بغض و حسرت گلویم را می‌فشرد. انگار نه روی سنگ‌فرش خیایان که روی قبرستان آرزوهایم راه می‌رفتم. انگار روی گورهای دسته‌جمعی خودمان راه می‌رفتم.  مهار ضمیر و ذهنم از دستم بیرون شده بود. ترسناک‌ترین و تاریک‌ترین صحنه‌ها را تصور می‌کرد. سنگسار ، شلاق ، شکنجه، تحقیر و حبس  در چهار دیواری خانه ، پوسیدن، مردن…


‎از آن روز تا این دم، انگار مرده‌ام. چون هزاران هزار زن دیگر. زندگی در محاصره‌ی نگرانی و افسردگی وناامیدی مگر چیزی از مرگ  کم دارد؟ زندگی مگر بدون معنا و ماهیت، خود مرگ نیست؟! ماه‌هاست با گذاشتن هر روز با افغانستان، با سرزمین مادری‌ام بیگانه‌تر می‌شوم. احساس می‌کنم تعلق میان من و وطن‌ام را من از ربوده‌اند. از خود می‌پرسم: هرگز این گسل و گسست را میان نسل ما و این سرزمین، پیودندی هست؟ ما که ۴۰ سال را سایه به سایه با جنگ و جنایت و خشونت زیستیم؛ به این امید واهی که روشنی در راه است. بهبودی در راه است. صلح در راه است.

زنان نسل ما سزاوار این سرنوشت نیست و نبود. زیرا  این نسل دمی از پای ننشست. از هیچ تلاش و تکاپو و تقلایی برای ساختن وطن دریغ نکرد. وطنی که وطن نشد؛ زندان شد.
من و میلیون‌ها چون من  ماه‌هاست، پس از آن یکشنبه‌ی سیاه ، چیزی را گم کردیم؛ یگانه گنجینه‌ی حیات‌مان را: ‌آزادی را؛ امید را؛ فردا را!
به امید روزی که دوباره خورشید آزادی طلوع کند!
‎

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری