در نگاه نخست به نظر میرسد از یک جمعیت شش نفره، تنها حمیدهی ۱۰ساله آلوده به اعتیاد نیست. او با توله سگش در بیرون از خیمهی کوچک و نمور که از پلاستیک و تکههای کهنه ساخته شده، وقتش را میگذراند.
از دروازهی خیمه به سختی میتوان گذشت. عبور از میان لای و گل مانده از بارانها و ورودی کوچک خیمه بیشتر از آنچیزی که به نظر میرسید، سخت است. درمیان خیمه، دو کودک و دو زن غرق در دنیای خودشاناند. کسی حال و حوصله سخن گفتن ندارد.
سر انجام مرضیه برای صحبت پیشقدم میشود. اما عایشه (مستعار) همین که میفهمد خبرنگاری خلوت شان را بر هم زده، خیمه را ترک میکند.
میان مرضیه و عاشیه هیچ پیوندی وجود ندارد. یکی با زبان فارسی حرف میزند و دیگری با زبان پشتو که حتا حرفهای یکدیگر را به درستی نمیفهمد. اما قفس سیاه اعتیاد، پیوند مشترک شان است.
درگوشهی خیمه، آصف ۱۶ ساله و مصطفی ۱۲ ساله در آن لحظه به هیچچیزی غیر از دسترسی به مواد مخدر فکر نمیکند. این دو کودک به شمول حمیده، فرزندان مرضیه و سید زمان است. سید زمان در خیمه حضور ندارد. او روزها وقت خروسخوان راهی شهرمیشود تا پول خرید مواد مخدر را بهدست آورد.
عایشه ۲۰ دقیقه بعد با تردید دوباره درون خیمه بر میگردد. بساط دود و دم را پهن میکند. میخواهد هیروئین بکشد. مرضیه برای اینکه بتواند شریک بساط عایشه باشد، باچالاکی کاغذ زرورق و فندک برای عایشه آماده میکند. نیچهای که با آن دود رامیکشد، بر لبان، خشکیدهی عایشه میگذارد و زیر کاغذ را آتش میزند. گاهی که عایشه خسته میشود و نفسش کوتاهی میکند، مرضیه نمیگذارد، دود ضایع شود و با نیچهی دیگر، آنرا به درون ششهایش فرو میکند.
آصف ۱۶ ساله و مصطفی ۱۲ ساله، از درد بخود میپیچند. گاهی با نگاههای ملتمسانه و گاهی با زبان از مادر شان میخواهد که شریک بساط شان کند. اما پاسخ مرضیه و عایشه تلخ و تند است: «بروید، همت کنید و برای خود پودر تهیه کنید.»
ناگهان از بیرون نگاه حمیده به بساط داخل خیمه دوخته میشود. دیوانهوار ضجه میزند. با گریههای بلند و پیهم حمیده دل عایشه و مرضیه به رحم میآید، او را شریک بساط میکند. حمیده که نیچه را بر لبهای کودکانهاش میگذارد، چنان با ولع تمام دود «متآمفتامین» را به داخل شوشهایش میکشد که با بیرون دادن دود، صورتش برای چند ثانیهای پشت آن محو میشود. او حدود سه الی چهار بار، با تمام قوتش این کار را میکند. همین که اندکی آرام میگیرد پیش تولهسگش در بیرون خیمه بر میگردد.
قربانیان کوچک هیولای اعتیاد
بسیاری از کودکان در افغانستان قربانی اعتیاد والدین شان هستند. مثل حمیده که به گفته مادرش از اولین روزهای زندگیاش با دود و دم مواد مخدر همدم بوده است. مرضیه پیش از تولد حمیده تریاک استفاده میکرده است. پس از تولد تا پنج سالگی بیاختیار شریک بساط پدر و مادرش بوده است. اما به گفته مادرش حدود پنج سال است که حمیده بهصورت مستقیم شریک نشهای پدر و مادرش است.
آصف و مصطفی نیز به گفته مرضیه قربانی اعتیاد آنها است. آن دو پنهانی سالها از تریاکی که سید زمان به خانه می آورده استفاده کرده است. به گفتهی مرضیه، آنها پس از سه سال متوجه شده که مصطفی و آصف دیریست آلوده به تریاک شده است.
از آن روز تا حالا آن دو ،پا به پای پدر و مادر معتاد شان آمده است.
مرضیه، سید زمان و سه فرزند آندو، به شمول عایشه اکنون زیر خیمهای در ساحه جنگلباغ از حاشیههای شمال غربی شهر غزنی زندگی میکنند. روزها همه بهجز حمیده از خیمهای نمور شان رفته و برای پیدا کردن پول خرید مواد مخدر در شهر تقلا میکند.
به گفته مرضیه آنها دوونیم گرام پودر را در ۲۴ ساعت استفاده میکنند. این مقدار مواد مخدر دستکم ۵۰۰ افغانی هزینه دارد که باید از هر راهی آنرا پیدا کنند.
مرضیه ۲۰ سال است که آلوده به اعتیاد شده است. به گفته خودش اولین بار در هفده سالگی به خاطر درد در ناحیه شکم تریاک خورده است. در آن زمان داکتران به سید زمان میگوید، باید مرضیه را به کابل برای تداوی برده شود. اما سید زمان که خودش به مواد مخدر معتاد بوده، هرگز موفق نمیشود مرضیه را درمان کند. از آن پس تریاک داروی همیشگی مرضیه میشود.
از قول مرضیه، سه سال بعد سید زمان شروع می کند به کشیدن مواد مخدر صنعتی، آتشی که خیلی زود دامن مرضیه و بچههایش را هم میگیرد.
مرضیه و سید زمان دو پسر بزرگتر از آصف و مصطفی هم دارد. عارف ۲۳ ساله هم گرفتار مواد مخدر و در ایران به سر میبرد. از میان پنج فرزند سید زمان و مرضیه، تنها یکی سالم است. مرضیه نمیخواهد نامی از او ببرد، اما میگوید، پسر سالماش اکنون در ایران مهاجر است.
براساس آمارهای سال گذشته در ولایت غزنی ۷۰ هزار نفر معتاد به مواد مخدر وجود دارد که از این میان ۲۱ هزار آنرا زنان و کودکان تشکیل میدهد.
مولوی محمد حنیف مصباح، رییس صحتعامه طالبان در ولایت غزنی به رسانه رخشانه میگوید که ممکن است آمار واقعی خیلی بیشتر از آنچه باشد که تاکنون نشر شده. بگفتهی او، هنوز آمار دقیقی از قریهجات و ولسوالیهای غزنی جمعآوری نشده است.
مشکلات صحی و در دسترس نبودن شفاخانهها، استفاده مواد مخدر توسط مرد خانواده و مشکلات روانی و خانوادگی از عواملی است که به گفتهی روانشناسان، باعث آلوده شدن زنان و کودکان به مواد مخدر میشود.
داکتر زمان رضایی، آمر دیپارتمنت روانشناسی مرکز تداوی معتادین ۳۰۰ بستر جنگلک ولایت غزنی به رسانه رخشانه میگوید: «دو عامل استفاده از تابلیتهای مسکن و آلوده بودن مرد خانواده به مواد مخدر، بیشتر باعث معتاد شدن زنان میشود. البته مشکلات خانوادگی و مشکلات روانی نیز تاثیرات زیادی دارد.»
صنم یکی از زنانی اند که در پی فشارهای روانی و توصیه یکی از دوستانش اولین بار حدود ۵ سال آغشته به اعتیاد شده است: «خانه شوهرم خونجگری زیاد بود، یک بار مرگ موش خوردم، نمردم. باز دختر مامایم تریاک بریم داد.»
او ۱۷ سال پیش از امروز در حالی که تنها ۱۳ سال سن داشت، به نکاح مرد ۲۳ ساله درآمد. میانهای صنم و شوهرش زمانی بههم میخورد که شوهر او زن دوم میگیرد. نهایتا کار به جدایی میکشد و او مجبور میشود از شش فرزندش جدا شود. این جدایی فشار بیشتر روحی بر او وارد میکند و اعتیاد صنم را شدیدتر میکند.
«شوهر سابقم، دو دختر کلانم را به شوهر داده. آنها ۱۶ و ۱۷ ساله هستند. کوچکترین اولادم، امسال دوازده ساله میشود. آه خدایا خیلی دیر میشود از شان احوال ندارم.»
صنم اکنون در شهر غزنی خانه بهدوش است. جای مشخصی ندارد. گاهی در کلبهی کوچک و دودآلود یاقوت زنی معتاددیگر شب را صبح میکند و گاهی پیش دختر خالهاش که دندان پزشک و معتاد به مواد مخدر است میرود.
صنم روزانه بین یک تا دو گرام شیشه مصرف میکند. او میگوید، مراکز فروش مواد مخدر در غزنی زیاد است. او حداقل از سه مرکز در ساحات مختلف شهر غزنی یاد میکند. علاوه بر این، صنم میگوید، پس از سقوط دولت پیشین، بدستآوردن پودر و شیشه، مثل آبخوردن آسان شده: «حتا بچای کوچک ساقی شدهاند. ساقی به دلیلی زیاد شده که مردم آزاد دوا میاره! حتا راحت داخل زندان انتقال میتن.»
بنا بر اظهارات معتادان مواد مخدر، با سقوط دولت پیشین فروش مواد مخدر صنعتی و تریاک بهصورت قابل ملاحظهای افزایش یافته: «مقصد موادفروش زیاد شده. حالی خورد کلان ساقی شده.»
۱۰ روز پیش رهبر طالبان در فرمانی کشت خشخاش و تولید و مصرف مواد مخدر را در افغانستان ممنوع کرد. اما بلافاصله گزارشها از افزایش سرسام آور مواد مخدر در افغانستان رسانهای شد.
زندان به جای مرکز در مانی
بنا بر اظهارات رییس صحتعامهی طالبان در ولایت غزنی، در این ولایت هیچ مرکز درمانی حکومتی برای زنان معتاد وجود ندارد.
اما منابعی به رسانهی رخشانه گفتهاند که طالبان زنان معتاد را بهبهانهی تداوی به زندان «کوهباد» در این ولایت انتقال میدهند.
از جمله مرضیه به رسانه رخشانه میگوید که حدود سه ماه پیش طالبان او را به بهانه تداوی، در زندان کوهباد برده و دو ماه و ده روز همراه با تعدادی از متهمان یکجا نگهداری کرده است. او میگوید: «در یک شب و روز فقط سه قرص نان و آب یخ میدادند. در دو ماه و ده روز مه فقط درد کشیدم؛ حتا یک شب هم خواب نرفتم.»
این در حالیست که شماری از داکتران در بخش تداوی معتادین به این باورند که نباید، معتاد را در شرایط دشوار قرار داد و با زور و خشونت در دورانی که زیر مراقبت قرار دارند با آنها برخورد شود. علاوه بر این، معتادانی که زیر درمان قرار میگیرند، عموما برای مدتی دچار اشتهای شدیدی غذایی میشوند که باید در حد معیار برآورده شود.
داکتر جواد حسینی، داکتر در مرکز خصوصی درمان معتادان «کمپ درخشان» به رسانه رخشانه میگوید: «ممکن است مریض به اندازه سه فرد عادی اشتها پیدا کند. در هر صورت معتاد نیاز دارد تا غذای کامل و سالم بخورد، تا بدنش مقاومت خود را بازیابد.» او همچنان میافزاید، که برخورد با معتادان نباید تحقیرآمیز باشد. بهترین راه تداوی معتاد، حبس نه بلکه آگاهیدادن است «معتاد پس از سمزدایی نباید احساس کند که زندانیست.»
داکتر زمان رضایی در مورد مکان مناسب برای دوران ترک اعتیاد میگوید: «مجموعهای از خدمات؛ از پزشکی گرفته تا روانی و حرفهآموزی، باید مطابق با سن و جنس در مراکز درمان معتادان مهیا باشد.»
درگرداب فقر و اعتیاد
صنم برای خلاصی از گرداب اعتیاد لحظه شماری میکند: «حاضرم از دست مواد خلاص شوم؛ اما نمیدانم کجا. د غزنی شفاخانه زنانه نیست.»
یاقوت مبتلا به اعتیاد است. دو دختر ۷ و ۹ سالهاش نیز گرفتار این گرداب است. آنها زمستان سرد امسال غزنی را درون یک چهاردیواری نمور و کوچکی که سقف آنرا با تکه و پلاستیک کهنه پوشانده شده، در دشت «علیلالا» از حاشیههای شهر غزنی گذراندهاند. او به رسانه رخشانه میگوید: «مردم همی که بفهمند معتاد هستیم، نزدیک کوچه خود نمیگذارند. سگ بهتر از عملی بین مردم شرف داره. پول که ما نداریم تا خوده تداوی کنیم.»
یاقوت ۲۱ ساله که در ۱۲ سالگی ازدواج کرده، به دلیل اعتیاد شدیدش نمیتواند از کودکانش، سمیرا و زهرا مواظبت کند.
وضعیت زنان و کودکان معتاد به مواد مخدر در تمام افغانستان یک سان است. زنان قربانی اعتیاد مردان، کودکان قربانی اعتیاد والدین که همه زندگی برزخی دارند. نه جایی برای بود و باش و نه مراکزی برای ترک اعتیاد. همه در حاشیههای شهر در بدترین وضعیت ممکن رها شدهاند.
بر اساس آمار رسمی، سال قبل شمار معتادان در افغانستان به ۲٫۵ میلیون نفر میرسد که نزدیک به ۸۵۰ هزار آن زنان هستند.
وضعیت زنان و کودکان معتاد در ولایت دایکندی در مرکز افغانستان مشابه وضعیت زنان در غزنی است. کنار شهر کهنه نیلی مرکز ولایت دایکندی ایستگاه معتادان است.
صبح وقت آفتاب آرام بالا می آید و هوا گرم میشود، معتادان از گوشه و کنار شهر نیلی به اینجا میآیند. در حالی که بوی زبالههای بازار نفس کشیدن را در آنجا سخت میکند، اما معتادان بدون توجه به به آن، در گروههایی ده یازده نفری بیخیال مشغول دود کردن و بعضی مشغول سودا و فروخت مواد است.
رنج مضاعف زنان معتاد
زن جوانی از این گروه به آن گروه میرود و التماس میکند که کسی او را شریک بساطش کند. او نفیسه (مستعار) است و ۳۰ سال سن دارد. پولی ندارد که موادش را تهیه کند. میگوید، آغاز اعتیادش از فقر شروع شده است: «گرده ام درد میکرد. برای تسکین درد تریاک میخوردم. بعد، شیشه کشیدم. فکر نمیکردم این قدر زود معتاد شوم.»
نفیسه جایی برای زیستن ندارد و شب و روز هایش را با دیگر معتادان سپری میکند. او میگوید، با آمدن طالبان قیمت مواد نیز افزایش یافته است و او بسیاری وقتها مثل امروز نمیتواند موادش را تهیه کند. او حتا بسیاری وقتها گرسنه نیز میماند. «مواد که پیدا نشود تمام جانم درد میگیرد. کاش مثل دیگر درد بودی که انسان خواب میتوانست. خدا هیچ بشر را به ای درد مبتلا نکنه.»
به گفته نفیسه، رنج زنان معتاد چند برابر است. بد رفتاری مردم و طالبان، آزارهای جنسی دردسرهای هر روزه او است: «کار نیک از دست اینها (معتادان) ساخته نیست. دزدی و بدی میکند و مردم فکر میکنند همگی یکرقم است.»
نفیسه مدعی است که تا حالا از سوی طالبان سه بار لت و کوب شده است. علاوه بر اینها او با آزار و اذیت جنسی نیز مواجه است و همیشه با کسانی سر میخورد که از او در خواست جنسی میکند: «مواد قیمت شده، نمیتوانم تهیه کنم. کمپ دولتی نیست، پول من ندارم که شخصی خود را تداوی کنم، نمیدانم چهکار کنم.»
در جریان گفتوگو با نفیسه، دو پسر خردسال نیز به جمع معتادین میپیوندد. محمد ۱۴ساله و حسین ۱۲ساله که به گفتهیشان هر دو قربانی اعتیاد پدر و مادرشان هستند: «پدر و مادرم در خانه مواد میکشید و دودش به ما تاثیر میکرد و دیگه وقتی مارا پشت مواد میفرستاد، از آن کم میکردیم و میکشیدیم. سه سال است که معتاد شدیم.»
خانه گلی در حومه شهر غزنی که فقط یک اتاق کوچک دارد و محل زندگی پنج نفر است؛ حسین و محمد، پدر و مادرشان و خدیجه ۸ ساله که کوچکترین عضو خانواده است، او نیز از اعتیاد در امان نمانده است.
سید رضای ۴۰ ساله و زینب ۳۵ ساله میپذیرد که کودکانش قربانی اعتیاد آنها است: «وقتی ما در خانه استفاده میکردیم ، دودش به بچهها تاثیر میکرد. بعدها مریض میشدند. وقتی کمی مواد میدادیم جور میشدند. اینها را گاهی وقت که دنبال مواد میفرستادم، پنهانی هم از آن استفاده میکردند و اینگونه معتاد شدند.»
هیچ یکی از سه کودک زینب و سید رضا به مکتب نرفته است. از قول سید رضا، کار این روزهای کودکان او تکدیگری در شهر کوچک نیلی است: «از هیچ راهی در آمد نداریم. به ما کسی کار نمیدهد و زمین و باغ ما نداریم. با گدایی بچهها شب و روز خود را سپری میکنیم. حالا گدایی هم نمیشود. مردم کار و کسب خود را از دست داده، خودشان نان پیدا نمیتوانند، چطور به ما کمک کنند.»
آخرین تصمیم: فروش کودکان
حالا پدر و مادر برای آنکه خود و فرزندانشان از چنگال هیولای اعتیاد نجات دهند و از گرسنگی نمیرند، تصمیم دارند فرزندانشان را بفروشند. زینب میگوید: «ما از عهده خوراک و پوشاک اینها برآمده نمیتوانیم. آنها اگر با ما باشد، میمیرند. کسی پیدا شود آنهارا ببرد، برای خود آدم کند و آنها را از این حالت نجات دهد و پولی هم به ما بدهد تا خود را تداوی کنیم.»
سید رضا و زینب حتا روی کودکانشان قیمت هم گذاشتهاند: خدیجه۱۰۰ هزار افغانی، محمد و حسین هرکدام پنجاه هزار افغانی.
هیچ مرکز درمانی دولتی برای تداوی معتادین در دایکندی فعال نیست. غلام حسین رحیمی کار شناس مواد مخدر ریاست صحت عامه دایکندی میگوید: «دو کلنیک ۲۰بستر تداوی معتادین در دایکندی وجود دارد که یکی از آن از ۲۰۰۷ به اینسو فعالیت داشته است و دیگری جدیدا برای تداوی معتادین زنان ساخته شده بود و قرار بود به بهره برداری سپرده شود، اما با آمدن امارت اسلامی به دلیل عدم بودجه، هر دو بسته شده است و ماهیچ مریضی تحت تداوی نداریم.»
هر چند آمار دقیقی از تعداد معتادین ولایت دایکندی در دسترس نیست، اما رحیمی تعداد معتادین دایکندی را به اساس آمارهای تخمینی سالهای قبل، از ۴۵ تا هفتاد هزار نفر میداند که ۳۰ درصد آنان را زنان تشکیل میدهند.
بنابر معلومات آقای رحیمی، بیشترین تعداد معتادین خانوادگی را ولسوالی میرامور و سپس کجران و کیتی به دلیل نزدیکی به ولایتهای هلمند، ارزگان و غزنی دارند که در آن جاها کوکنار در سطح وسیعی کشت و تولید میشود.
وقتی از خدیجه کوچک میپرسیم راضی هستی تورا بفروشد؟ سرش را به نشانه رضایت تکان میدهد. گویا او هم دانسته که غیر از این راهی برای نجات از فقس سیاه اعتیاد که او نا خواسته در آن گرفتار شده، نیست.