نرگس رضایی بهترین بازیگر در اولین جشنواره فیلم دایکندی انتخاب میشود. دختری که برای بدست آوردن این لقب به اندازه هر لحظه نفس کشیدنش رنج دیده و سختی کشیده است.
پشت این بهترین بازیگر، دختری با عالمی از رنج بیگانگی در بین خانواده و اجتماع اش است. او به دلیل سرکشی برای رسیدن به آرزوهایش شش سال پیش عاق پدر و مادر میشود.
در اولین جشنواره فيلم دایکندی که به کمک مالی موسسه “آکسفام” بر محوریت “محو خشونت علیه زنان” برگزار شده بود، پنج فیلم کوتاه به نمایش رفت که توسط فعالین فرهنگی و جوانان این ولایت ساخته شده بود. موضوع همه فیلمها خشونت علیه زنان و تاثیرات منفی آن بالای جامعه بوده است.
نرگس زمانی که به ورزش روی آورد، مخالفت خانوادهاش نیز شروع شد. اعضای خانواده مانع او شدند و فشار آوردند که یا خانه را ترک کند یا ورزش را. انتخاب یکی از این گزینهها برای نرگس هرچند دشوار اما در برابر رسیدن به آرمانهایش آسانتر بود”ترک خانه”.
او “گلشن” خانه را ترک و برای خودش نام مستعار “نرگس” را انتخاب کرد تا گریزی باشد از چنگ تهدیدها و شناساییاش توسط قوم و خویش و خانوادهاش. او بعد از چهار سال فعالیتها در بخش تکواندو و فول رزم، با سینما آشنا میشود. با آشنایی به هنر آهسته آهسته خودش را پیدا میکند.
دو سال قبل وقتی اولین فیلم بهنام “رنج مادر” را نقش بازی میکند، یک روز برادرانش در اتاق او که دور از خانهی پدریاش است، حمله کرده و او را بیرحمانه لتوکوب میکنند. اما نرگس با تحمل این درد به راهش ادامه میدهد.
فیلم “معذرت میخواهم” چالشها و دید مردم نسبت به زنان مطلقه را به نمایش گذاشته که در یک جامعهی سنتی و زنستیز چگونه از جامعه بریده میشوند. نرگس در این فیلم که در اولین جشنوارهی فیلم دایکندی به نمایش گذاشته شد، مقام بهترین بازیگر را کسب میکند.
خانم رضایی با همکاران گروه کوچک سینماییاش بیوقفه و با سختترین موانع، گاهی با شکم گرسنه به ساخت فیلم مشغولاند. تمام دغدغهی این گروه حرفهیی شدن در بخش سینما است تا با تمثیل و گزینهی بدیل با چالشهای جامعهی دایکندی مبارزه کنند. زیرا آنها باور دارند که بهترین راه مبارزه با مشکلات همانا هنر است. نرگس میگوید با آن که خودش قربانی تمامی رواجها و فرهنگ ناپسند شده؛ ولی با ارادهی محکمی که دارد، میخواهد در این عرصه فعالیتهای درخشانی داشته باشد تا دختران دیگری مانند او راههای دشوار را طی نکنند.
شش سال دوری از خانه و مهر مادری، برای او سخت تمام شده است. اما نخواسته تا آرمانهایش قربانی فرهنگ رایج شود. او با گلوی پٌر از بغض میگوید:”اولین دختری بودم که در شهر نیلی به یک باشگاه پسرانه رفتم.” با این حال همه فکر میکنند: “چندین بار از طرف برادران و خویشاوندانم تهدید شدم. برای اینکه آنها تصور میکنند، من مخالف میل آنها فعالیت میکنم و باعث آبرو ریزی آنها شده ام. شش سال است که مرا از خانه کشیدهاند و تصور دارند که من جامعه را خراب میکنم. همه خانواده، مادرم و خواهرانم با من قطع رابطه کردند.”
نرگس تا صنف دوازده درس خوانده و بنابر مشکلات اقتصادی به تحصیلش ادامه داده نتوانسته است. اما او حالا عضو گروه موسیقی بانوان دایکندی نیز است و از یک سال به اینسو آوازخوانی هم میکند و چندبار از طرف انستیتوت موسیقی افغانستان آموزش های ابتدایی موسیقی را دیده است.
او به این باور است که یگانه راه رسیدن به هدف و آرزویش سختکوشی و ایستادگی در برابر ناملایمات اجتماعی است:” من این فعالیتها را انجام میدهم برای اینکه زنان دایکندی تشویق شوند، تنها به کارهای خانه اکتفا نکنند؛ بلکه آینده خود را به دستان خویش رقم بزنند. فعالیتهای هنری، ورزشی و فرهنگی که انجام میدهم برای تشویق و به صحنه کشیدن آنها است تا جسارت به خرج دهند و به اهداف بلندی که دارند در راه آن مبارزه کنند”.
او یک سال کمتر میشود ازدواج کرده است. ولی خانواده شوهرش نیز از او بد میبرند. تنها با شوهرش در یک اتاق کرایی زندگی میکنند و خانواده شوهرش با پسرشان( شوهر گلشن) قطع رابطه کرده است. برای اینکه او با نرگس ازدواج کرده است.
شوهر نرگس چندین بار از او خواسته که فعالیتهای خود را ترک کند، زیرا به باور شوهر نرگس این کارها و فعالیتهای او بیهوده است. ولی نرگس نمیخواهد فعالیتهایش را ترک کند.