رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

نخستین مواجهه‌ با ستم، اولین تلنگر برای تغییر

۵ حوت ۱۴۰۰
نخستین مواجهه‌ با ستم، اولین تلنگر برای تغییر

عکس: رسانه‌های اجتماعی.

نویسنده: مرینا محمدی

زن که باشی، نفسِ بودن‌ات محدود و مشروط است. هستی زن در افغانستان، هستی مستقل انسانی صاحب صلاحیت و اختیار و اراده نیست. وجود زن در این سرزمین مقید به چارچوبی ا‌ست که نظام‌های اجتماعی پیش از او به پا کرده‌اند و با ابزاری چون عرف و سنت و فرهنگ و روابط خونی و خانوادگی و .. از آن حفاظت می‌کنند.

 از این‌رو، روایت من نیز چون هزاران زن دیگر در این سرزمین، داستان پرمشقت عبور از هزارتوی بیم و امید است. داستان من نیز حکایت مکرر برخورد با این بن‌بست‌های سنگی و دل‌خوشی به پیش‌روی‌های کوچک است.

زندگی من به عنوان زنی که در افغانستان متولد شده، در حصار شرط‌ها و پیش‌شرط‌هایی‌ست که زن بودن در این جغرافیا به همراه می‌آورد.

 پیش‌فرض‌های سراسر نابرابرنه. سراسر غیراخلاقی و ضد انسانی. آن‌چه که پیش از چشم به جهان گشودن‌ات سفت و سخت نظم پیش از تو را شکل داده است و پس از تو نیز در صورت تسلیم تو در زندگی دختران تو دختران دختران‌شان نیز تداوم خواهد یافت. آن‌چه را روایت می‌کنم اولین تجربه‌ی روبرو شدن با تبعیض بود.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

گفت‌وگو با جویل ون‌هودت؛ عکاسی از افغانستان فراتر از کلیشه‌ها

طالبان ۲۱ تن به‌شمول شش زن را در شش ولایت شلاق زدند

شاگرد صنف نهم مکتب بودم. دانشآموز کنجکاو و جستجوگری که شیفته‌ی تجربه کردن و آموختن بود. مکتب انگیزه‌ی بودن‌ام بود. هر روز با عشق راهی مکتب می‌شدم. می‌دانستم سرمنزل‌ این راه ، سرآغاز زندگی در سایه‌ی انسانیت است.

از علاقه‌ام به آموختن همه در خانه و در حلقه‌ی دوستان و خویشاوندان می‌دانستند.  مکتب مرا به شور می‌آورد. مرا به سخن گفتن و پرسیدن و تجربه کردن وا می‌داشت. مکتب  و ماجراهای مکتب و صنف و محیط آموزشی سو‌ژه اصلی حرف‌های من بود.

مکتب، تمام هم و غم و عزم‌ام بود. با همه در هر سن و در هر جایی درباره‌ی مکتب و بحث‌ها و مسایلی که در آن جا جریان داشت حرف می‌زدم. روزی مهمان خانه‌ی خاله‌ام بودیم. من چون همیشه درباره‌ی صنف‌مان قصه ‌می‌کردم. از این می‌گفتم که  در امتحانات چهارو نیم ماهه چه نمرات عالی‌ای داشتم.

 از این ‌که معلم و سرمعلم‌ام چقدر به من می‌بال‌اند و درباره‌ی آینده‌ام خوشبین و امیدوارند. پدرم چون همیشه با فخر در تأیید حرف‌هایم رو به شوهر خاله کرد و با افتخار گفت: دخترهایم در مکتب خیلی لایق هستند.

هنوز حرف پدر تمام نشده بود که شوهر خاله‌ با لحن ناصحانه‌ای رو به طرف پدرم کرد و گفت: خب آخرش چه؟ هرچقدر هم لایق باشند، بلاخره دخترند. اگر از من می‌شنوی، برای پسرهایت زحمت بکش. زحمت‌ات را بر می‌گرداند.

پدرم در پاسخ به شوهر خاله‌ام برآشفت و پاسخ داد: شاید برای تو سرمایه‌گذاری روی دختران‌ات بیهوده باشد اما برای من یک فرض است. میان دختران و پسران‌ام هیچ فرقی نمی‌گذارم. دختر و پسر هر دو حق دارند مکتب بروند و آینده‌ داشته باشند.

آن‌روز و در حاشیه‌‌ی آن مهمانی صمیمانه‌ی خانوادگی، نقدها و پندهای شوهرخاله سوال‌های زیادی را در من برانگیخت. از آن همه اصرار و یقین او برای دفاع از گفته‌هایش مبهوت شده بودم. انگار اهمیتی نمی‌داد که یا نمی‌خواست بفهمد یا حتا ببیند چقدر من و خواهرانم به اندازه‌ی برادران مستعد و متعهد به آموزش‌ایم.

 مگر فرق میان من و برادرانم چیزی جز جنسیت ما بود؟! چرا و بر اساس چه منطقی از نظر شوهرخاله، آموزش درباره‌ی او مسئله‌ای بدیهی بود و درباره‌ی ما نه؟ او می‌توانست از امتیاز تحصیل و حمایت خانواده بهره ببرد و من و ما نه؟ از همان روز فهمیدم که نابرابری جنسی و تبعیض جنسیتی چیست؟ چه رنگ و طعم و ظاهری دارد!

از آن روز تا کنون برای داشتن و رسیدن به ذره ذره‌ی آن چه حق من بوده و است در میدان جنگی خاموش و اعلام نشده و نابرابر ایستاده‌ام. از آن روز دانسته‌ام که برای تحقق اهداف و آرزوها و امتیازات کوچک و روزمره نیز باید خودم را به همه ثابت کنم.

 ثابت کنم که سزاوار اعتماد و حمایت‌ام. دریافته‌ام که من چون هزاران زن دیگر در این سرزمین بیش از برادران و تمام مردانی که می‌شناسم باید مقاومت و مداومت نشان بدهم. هر چند در خلقت، با هیچ مردی فرقی ندارم.

 هرچند در اصل انسانیت از هیچ کسی برتری یا کمتری‌ای ندارم. هر چه از آن روز و از آن تجربه گذشت بیشتر دریافتم که سرنوشت من، روایت تنها من نه که حکایت آشنای هزاران دختر و زنی‌ست که از اصل برابری انسانی در این جامعه محروم شده‌اند.

من از آن روز دیگر به سادگی از کنار شواهد این تبعیض نمی‌گذشتم. از آن روز چشمانم در برابر واقعیتی باز شد که تا پیش از آن نمی‌دیدمش. در برابر محرومیت‌ها و محدودیت‌هایی که سد راه آموزش و استقلال مالی دختران و زنان بود با خویشاوندان و خانواده‌ها حرف می‌زدم.

 از مزایای حمایت از حق آموزش دختران و زنان می‌گفتم. از نمونه‌های موفق خودکفایی زنان می‌گفتم. از نقش سازنده‌ی زنان در رشد اقتصادی و اجتماعی جامعه حرف می‌زدم. تشویق‌شان ‌می‌کردم که به دختران‌شان اجازه‌ی تحصیل و اشتغال بدهند. آنان را در برابر منطقِ نظم، عادات، عرف و سنتی قرار می‌دادم که سراسر تبعیض‌آمیز بود.

من از آنان می‌پرسیدم و با طرح پرسش‌های مستدل، خواهان توضیح می‌شدم. این که چرا به نظر بخش عمده‌ای از جامعه نابرابری جنسیتی، امری طبیعی و عادی ا‌ست؟ چرا‌ زنان همیشه سوژه‌ی محرومیت‌ها و محدودیت‌هایند؟ چگونه صرف نظر از طبقه و تبار و جفرافیا و سن، زنان از بدو تولد [به صرف جنسیت‌شان] با انواع حق‌کُشی مواجه‌اند.

آن چه مادران را از تولد دختری دیگر می‌هراساند چیست؟ زنان زیر چه فشارها و ناگزیری‌هایی از فرزندان دخترشان عار دارند؟ مبنای و معنای ارزش مضاعفی که به فرزند پسر می‌دهند کجاست؟ چرا از آوان کودکی یگانه آموزش مطلوب و مشروع، آموزش کارها و مسئولیت‌های خانه و خانه‌داری است؟

چرا تنها زنان از کودکی باید بیاموزند که کدبانوی با سرشته‌ی خانه‌ی شوهر شوند؟ مگر آموختن مهارت‌های رفع نیازهای اولیه‌ی زندگی ضروتی عمومی نیست؟ پس چرا کارِ خانه، مسئله‌ای صرف زنانه است؟ همین ذهنیت‌ است که باعث می‌شود که به کودک پسر آموزانده و تلقین می‌شود که نقش و وجودِ کودک دختر و جنس زن ـــ خواهر، همسر، مادر ـــ  بخاطر خدمت به او است.

ما دختران و زنان این گونه به سلابه‌ و زولانه‌ کشیده می‌شویم. وقتی در تربیت و پرورش فرزندان دختر، وسواس، تعصب و تبعیض حاکم است. وقتی مدام برای کنترل رفتار و کردار و گفتار دختران، هزار قانون عرف و هنجار جاری ا‌ست.

 وقتی هرگونه پرسش یا سرپیچی از این قوانین را گناه می‌شناسند و مستوجب مجازات. وقتی برای دختر یا زن «خوب» بودن باید فقط مطیع بودن را بیاموزی؛ فقط باید نخواستن و نداشتن و نتوانستن را بشناسی. دختر خوب نمی‌خندد؛ دختر خوب نمی‌پرسد؛ دختر خوب اطاعت می‌کند؛ به عبارتی ساده‌تر، دختر خوب، نام مودبانه‌ی برده‌ی خوب است.

کسی که وقتی از ابتدایی‌ترین حقوق و اصول انسانی‌اش محروم می‌شود، نقد و اعتراضی نمی‌کند. دختر خوب، وقتی می‌داند و می‌بیند که در هیچ عرصه‌ای در زندگی خصوصی و عمومی، به عنوان انسان کم‌ترین قدرت و صلاحیتی برای انتخاب و اختیار ندارد، شکایتی نمی‌کند. زیرا به صرف زن بودن سزاوار برابری انسانی شناخته نمی‌شود.

برای دختر و زن خوب، از حق انتخاب در ازدواج تا آموزش و اشتغال و استقلال اموری و امتیازاتی مردانه‌اند. ازدواج مرد با دختر مورد علاقه‌اش، فخر است و برای زنان ننگ. آموزش برای آنان اصل است و برای زنان آرزو.

 حق حضانت و سرپرستی از کودکان در صورت جدایی، برای مردان حق است و برای زنان حسرت. اموری چون طلاق، عقد قرارداد، مالکیت منابع و مسکن و … همه برای مردان مسایلی طبیعی‌اند و برای زن‌ها تابو.

 این‌ها و ده‌ها موارد مشابه، تنها بخش کوچکی از کوه سخت و ثابتی به نام تبعیض جنسیتی‌ست. در حالی که تعریف و مصداق تبعیض جنسیتی بسا فراتر از دامنه‌ی رفتارها و قوانین و هنجار است.

نابرابری، قبل از وقوع در میدان عمل، در فکر و ذهن شکل می‌گیرد. مبنای آن‌چه که در چرخه‌ی نظم و اخلاق و آموزش در جامعه‌ی افغانستان تولید می‌شود و به مصرف می‌رسد چیزی جز تبعیض ناب نیست.

در پایان من مدت‌هاست دلایل خاموشی جامعه را در برابر این ستم می‌شناسم. تا زمانی که جامعه و مردان جامعه از امتیازاتی که به موجب تبعیض و ستم بر زنان  به دست می‌آورند دست نشویند، نابرابری پایان نخواهد یافت.

 تا زمانی که مبارزات برابری‌خواهانه‌ی زنان و مردان آگاه به ثمر ننشیند؛ و مادامی که از روزمره‌ترین تا مهم‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین تصمیم‌ها بر اساس جنسیت گرفته شود، هرگز نمی‌توان تبعیض جنسیتی را انکار کرد.

 جامعه آن‌گاه روی خوشی و سعادت را خواهد دید که فکتور جنسیت از خودآگاهی فردی و جمعی ما ناپدید و انسانیت مبنای نظم و حیات جامعه شود. هرچند برای تغییر این وضعیت، آگاهی و مبارزه‌‌ای جمعی  و سراسری ضرورت است. اما تا رسیدن به آن روز، دمی نباید از تلاش و کار بازنشست!

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری