رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

چگونه «نفیسه» با شوک برقی از پا افتاد و بی‌هوش به زندان طالبان منتقل شد؟

۱۷ حمل ۱۴۰۴
چگونه «نفیسه» با شوک برقی از پا افتاد و بی‌هوش به زندان طالبان منتقل شد؟

نفیسه ( نام مستعار)/ عکس: رسانه‌ی رخشانه

هانیه فروتن

نفیسه، دختر ۲۰ ساله‌ای که در کابل زندگی می‌کند، می‌گوید: «نیروهای طالبان در همه جا هستند، اما نه برای تامین امنیت، بلکه برای ایجاد وحشت.»

نفیسه توسط طالبان به خاطر پوشش لباس‌اش زندانی و شکنجه شده است که حالا با ترومای پس از حادثه دست و پنجه نرم می‌کند. خانواده‌اش می‌گویند برای آزادی دخترشان از زندان طالبان مجبور شده‌اند پول هنگفتی به این گروه پرداخت کنند.

در یکی از روزهای خنک پاییزی سال ۱۴۰۳، نفیسه همراه با خواهرش برای خرید روسری زمستانی به غرفه‌های نزدیک فروشگاه … رفته بود که با چهار مرد با روپوش‌های سفید از نیروهای امر به معروف و نهی از منکر طالبان مواجه شدند. فرصتی برای فرار نبود. اتهام؟ نپوشیدن حجابی که طالبان آن را «شرعی» می‌دانست. لحظه‌ای بعد، نفیسه با شوک برقی بی‌هوش شد و وقتی چشم باز کرد، خود را در اتاقی سرد و تاریک، کنار هشت زن و سه دختر دیگر یافت که زندانی بودند.

نفیسه، که این نام را برای حفظ هویتش برگزیده، به رسانه‌ی رخشانه گفت که این رویداد در ۱۴ میزان ۱۴۰۳ رخ داد. او شرح می‌دهد: «نزدیک غرفه چادرفروشی ایستاده بودیم که ناگهان آن‌ها پیدایشان شد. یکی از آنها با لحن تندی گفت: “ای چه است که تو پوشیدی؟ چرا مثل ای دیگت کالای سیاه و ماسک نداری؟” بعد با خشم بیشتر ازم خواست سوار رنجر شوم. دست خواهرم را محکم گرفته بودم، اما زنی سیاه‌پوش به دستورشان مرا به زور کشید. وقتی مقاومت کردم، شوک برقی زدند و دیگر چیزی نفهمیدم.»

این مطالب هم توصیه می‌شود:

مرکز آموزشی «اوغوز میراثم»؛ امیدی تازه برای کودکان ترکمن در دور افتاده‌ترین نقطه فاریاب که بنیان‌گذار آن یک زن است

 بایسکل‌سواران زن افغانستان در حاشیه‌ی رقابت‌های جهانی بایسکل‌سواری، رکاب می‌زنند

سازمان ملل  در ماه فبروری ۲۰۲۴  گزارش داد  که روند بازداشت‌های گروهی زنان و دختران از سوی طالبان به دلیل آنچه «بدحجابی» خوانده می‌شد، نخست در غرب کابل، منطقه‌ای عمدتا هزاره‌نشین آغاز شد، اما به سرعت به سایر نقاط شهر، عمدتاً مناطق تاجیک‌نشین و سایر ولایات از جمله بامیان، بغلان، بلخ، دایکندی و قندوز گسترش یافت.

زحل (مستعار) خواهر بزرگتر نفیسه که ۲۴ سال دارد، آن صحنه‌ی تلخ را به‌خوبی به خاطر دارد. در آن روز، به قدری وحشت‌زده و مضطرب شده بود که بارها مسیر خانه‌اش را اشتباه رفت.

زحل حتی از یادآوری اتفاقی که برای خواهرش افتاد دچار لکنت شده و می‌گوید: «نفیسه پیش چشمم نقش زمین شد و طالبان مانند یک جسد او را داخل  رنجری انداخته و بردند. بدترین لحظه در زندگی‌ام همان ثانیه‌ها بود، ثانیه‌هایی که برابر با یک ساعت گذشت. از هر کسی کمک می‌خواستم، دور می‌شد و هیچ‌کس جرات نمی‌کرد یک کلمه به طالبان بگوید و یا واقعاً نمی‌خواستند این کار را بکنند.»

زحل نیز آسیب روحی جدی از این رویداد دیده و گفته است که حدود چهار ماه داروی ضد افسردگی مصرف کرده است. به قول خودش: «حتی نام طالبان کافی است که یک دختر را به روان درمانی بکشاند.»

در زندان حوزه هجدهم امنیتی، نفیسه با زنانی روبه‌رو شد که هرکدام به بهانه‌ای گرفتار شده بودند. یکی به اتهام «بی‌حجابی»، دیگری به اتهام «رابطه با نامحرم» و برخی به دلیل گدایی. او می‌گوید: «دختری را آن‌قدر زده بودند که ناله‌هایش قطع نمی‌شد. فقط چون به حرف مولوی گوش نکرده بود. لباس بلندی تنش بود اما به نظر طالبان، این کافی نبود.»

مولوی‌های طالبان که به گفته‌ی نفیسه، «وحشی‌ و تربیت‌نشده هستند» بی‌رحمانه تلفنش را گشتند. عکسی که او مدت‌ها پیش برای خاله‌اش در استرالیا فرستاده بود، بهانه‌ای شد برای اتهام‌های سنگین‌تر.

او گفته: «مردی با ریش بلند گوشی‌ام را پرت کرد و گفت: “این مرد کیست که برایش عکس فرستادی؟”»

 نفیسه می‌گوید با ترس توضیح داد که حساب واتساپ متعلق به خاله‌اش است، اما فریاد مولوی بلندتر می‌شود که «هزاره بی‌دین کافر، به یک مرد عکس دادی و دروغ می‌گویی؟ یکی از افراد آنان که از وحشت زیاد حتی جرات نکردم به صورتش نگاه کنم، با کلاشینکف به شانه‌هایم کوبیده می‌گفت امثال این فاحشه‌ها را باید مرمی باران کرد.»

با این اتهام، نفیسه را برای «اقرار» بردند تا اتهامش را که هنوز خودش متوجه نشده بود بپذیرد. آن شب در اتاقی سرد و تاریک، نفیسه از ترس نخوابید: «فکر می‌کردم هر لحظه ممکن است بیایند و بلایی سرم بیاورند. با شنیدن هر صدای پا، لرزه به تنم می آمد. پیرزن نگهبان کنارم ماند و دلداریم داد، اما وحشت از اینکه بی‌عزتم {تجاوز} نکنند، مثل سایه دنبالم بود.»

ریچارد بنت، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر، در گزارش خود که بتاریخ ۳۰ آگست ۲۰۲۴ منتشر شد، خشونت جنسی علیه زنانی را که در جنوری ۲۰۲۴ به‌خاطر چگونگی پوشش بازداشت شده بودند، ثبت کرده است.

در گزارش ریچارد بنت آمده است که «اطلاعات به‌دست آمده از منابع معتبر دیگر نشان می‌دهد که زنان در جریان سرکوب مورد آزار جنسی یا تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند.»

آقای بنت به نقل از یکی از بازداشت‌شدگان نوشته است: «وقتی سؤال می‌کردند، مرا کتک می‌زدند و سرم را به دیوار می‌کوبیدند. یکی از آنان لباسم را پاره کرد و بعد دست به اندام  خصوصی ام زد.»

صبح روز بعد، پس از گرفتن اثر انگشت و ضمانت، نفیسه آخرین نفر از آن جمع بود که آزاد شد، اما خانواده‌اش در روزهایی که به‌سختی نانی برای خوردن پیدا می‌شود، بهای سنگینی پرداختند.

شریفه، مادر پنجاه‌ساله نفیسه، با چشمانی اشک‌بار به رسانه‌ی رخشانه گفت که برای آزادی دخترش، سند خانه و دکان پسرش را گرو گذاشتند و ۱۰۰ هزار افغانی نقد پرداختند: «پدر و برادرش به حوزه رفتند، اما طالبان گفتند اگر پول ندهید، پرونده‌اش به محکمه می‌رود و او را به پل‌چرخی می‌فرستیم. طلاهایم را فروختم، قرض گرفتم تا بالاخره دخترم را پس دادند.»

طالبان دو ماه تلفن نفیسه را نگه داشتند و پس از آزادی، او را مجبور کردند کاغذی را بدون دانستن محتوای آن امضا کند. شریفه توضیح می‌دهد: «آن‌ها بی‌رحم بودند. دخترم هیچ جرمی نداشت، اما انگار فقط دنبال بهانه بودند.»

شش ماه از آن روز گذشته، اما کابوس هنوز نفیسه را رها نکرده است. او حالا با افسردگی شدید دست‌وپنجه نرم می‌کند و زیر نظر روان‌پزشک است: «صدای ناله‌های دختری که شکنجه می‌شد هنوز در گوشم می‌پیچد. نگهبان گفت به جرم زنا دستگیر شده و تا اعتراف نکند، آزادش نمی‌کنند.»

حتی اگر اعتراف کند، باید با مردی که رابطه نداشته ازدواج کند و ده‌ها ضربه شلاق و طرد شدن از خانواده را هم به جان بخرد. اگر اعتراف نکند، در زندان آنقدر شکنجه می‌شود تا بمیرد. اینها را زندانبان به نفیسه گفته بود و او هنوز به سرنوشت آن دختر فکر می‌کند.

اما حرف‌های مردم و نگاه‌های سنگین خانواده، زخم‌های نفیسه را عمیق‌تر کرده است. مادرش می‌گوید: «حوزه رفتن دختر جوان کلان ننگ است. بندی‌شدن و جریمه شدن به اتهام رابطه غیراخلاقی که بماند به کنار. مردم پشت دخترم، پدرش و خانواده بد می‌گفتند و تا امروز هم می‌گویند. خودم بارها شنیدم که بچه‌ها و پدر اولادایم را بی‌غیرت خواندند. حتی کاکایش می‌خواست نفیسه ره به شوهر بدهیم که نام قوم ره بد کرده.»

نفیسه، با دستانی لرزان و داروهایی که زندگی شکننده‌اش را در لبه‌ی خواب و بیداری قرار داده می‌گوید: «نمی‌دانم چطور ادامه دهم. فکر می‌کنم زندان طالبان را در همه جا با خودم می‌برم. شوک برقی، اتاق سرد و تاریک، چندین اتهام و زنانی که معلوم نیست کجا شدند.»

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری