رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
English
پشتو
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

«در حمله‌ی انتحاریِ کاج، سلامت جسم خود را از دست دادم، اما با ممنوعیت آموزش، تمام آرزوهایم مُرد»

۶ عقرب ۱۴۰۴
«در حمله‌ی انتحاریِ کاج، سلامت جسم خود را از دست دادم، اما با ممنوعیت آموزش، تمام آرزوهایم مُرد»

ریحانه/ عکس: رسانه‌ی رخشانه

هانیه فروتن

ریحانه آن روز را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کند. می‌گوید: «مشغول حل سوال‌ها بودم که ناگهان صدای شلیک آمد و بعد انفجار شد. برگه و قلم از دستم افتاد. شاگردا جیغ می‌زدن، هرکسی دنبال راه فرار بود. خواستم بلند شوم، اما همه‌چیز پیش چشمم تار شد و از هوش رفتم.»

حوالی ساعت ۷:۳۰ صبح روز جمعه، هشتم میزان سال ۱۴۰۱ خورشیدی، زمانی‌که دانش‌آموزان مرکز آموزشی «کاج» در غرب کابل، به‌شمول ریحانه، سرگرم پاسخ‌دادن به پرسش‌های امتحان بودند، هدف یک حمله‌ی مرگ‌بار قرار گرفتند. در این حمله‌ی انتحاری، ۵۴ نفر جان باختند و ۱۱۴ دانش‌آموز دیگر زخمی شدند. بر اساس گزارش‌ها، بیشتر قربانیان این رویداد، دختران بودند.

این فاجعه نه‌تنها جان ده‌ها دانش‌آموز را گرفت، بلکه بازماندگان آن نیز هنوز با پیامدهای جسمی و روانی آن روز دست‌وپنجه نرم می‌کنند. بسیاری از آنان به‌دلیل تنگدستی و بی‌توجهی نهادهای مسوول، از درمان مؤثر محروم مانده و همچنان با درد، زخم و کابوس‌های ماندگار زندگی می‌کنند.

ریحانه‌ی ۲۳ ساله، یکی از بازماندگان آن روز خونین است؛ دختری که با گذشت سه سال از آن حادثه، هنوز با دردهای جسمی و زخم‌های عمیق روحی‌اش می‌جنگد.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

 طالبان در هرات یک داکتر زن را برای ساعاتی بازداشت و سپس آزاد کردند

قتل فجیع یک زن و یک دختر در لوگر

وقتی ریحانه به هوش آمد، خود را روی تخت شفاخانه یافت. بوی تند دارو، صدای ناله‌ی زخمی‌ها و رفت‌وآمد شتاب‌زده‌ی پرستاران، تنها چیزهایی بودند که حس می‌کرد و به نظرش می‌آمد. به گفته خودش، چشمانش سنگین و دیدش تار شده بود. سعی کرده حرکت کند، اما درد شدیدی در پهلوی چپش احساس کرده است. دست‌ها و پاهایش بانداژ شده بودند و لکه‌های خشک‌شده‌ی خون هنوز روی لباسش به‌وضوح دیده می‌شد.

او می‌گوید: «به هوش که امدم، هیچ نمی‌فهمیدم کجا استم. چند لحظه بعد متوجه شدم شفاخانه‌ام. دست و پاهایم تکان نمی‌خورد، فکر کردم فلج شدم و هیچ وقت نمیتانم راه بروم و امتحان کانکور بدهم، فقط گریه می‌کردم.»

در آن حادثه، ریحانه آسیب‌های جدی برداشت؛ جای زخم عمیق و بزرگی در پهلوی چپش باقی مانده و آثار سوختگی بر پشت، پا و دست‌هایش هنوز گواه آن روز خونین است.


نزدیکان ریحانه به رسانه‌ی رخشانه گفته‌اند که او را ابتدا در وضعیت وخیم در شفاخانه‌ی محمد علی جناح در غرب کابل یافتند و پس از یک روز به ایمرجنسی کابل منتقل کردند، جایی که به مدت سه هفته تحت مراقبت و درمان قرار گرفته بود.

شیرین، مادر ۴۶ ساله‌ی ریحانه می‌گوید: «زخم شکمش خیلی دیر خوب شد و چند بار التهاب پیدا کرد. تا چهار یا پنج ماه، کارم شده بود دکتر بردن وخانه آمدن. شفاخانه‌های دولتی بستری نمی‌کردند و می‌گفتند {جای نداریم} و شفاخانه‌های خصوصی ما توانایی‌شه  نداشتیم. دخترم خیلی درد کشید.»

دردهای برجا مانده

به گفته‌ی شیرین، ریحانه را بارها برای درمان سوختگی‌هایش به شفاخانه‌ی استقلال کابل بردند، اما هر بار نامید به خانه بازگشتند. پزشکان گفته بودند که تنها راه درمان، رفتن به بیرون از افغانستان است؛ امری که دور از توان این خانواده بود.

پشت ریحانه کاملاً سوخته و قسمت چپ شکمش فرو رفتگی عمیقی دارد. پای چپش هم بر اثر برخورد چره، تغییر شکل یافته است. می‌گوید: «می‌شرمم کسی دست و پایم ره ببینه. یکبار پایم از  زیر دامنم بیرون شده بود و دخترا سرم ریشخندی میکدن.»

در حال حاضر، چیزی که بیش از همه خانواده‌ی ریحانه را نگران کرده، وضعیت روحی اوست؛ از کابوس‌های شبانه گرفته تا انزوا و ترس از حضور در اجتماع. به قول شیرین: «بیرون هیچ‌ نمی‌ره، یکی‌دوبار که با خود در مهمانی‌ها برده بودمش هم گریه می‌کرد که مردم به من می‌خندن، حتی حالا هم شب‌ها در خواب می‌ترسه.

ریحانه هنوز با دردهای عضلانی و مفصلی دست‌وپنجه نرم می‌کند. هر خم شدن و هر گامی با سوزش و کشش در گردن، ستون فقرات، بازوها و زانوی چپ همراه است و انجام کارهای روزمره را برایش دشوار کرده است.

اما بزرگ‌ترین درد ریحانه، زخم‌های ناشی از حمله‌ی انتحاری نبود، بلکه از دست دادن فرصت‌هایی بود که او را به آرزوهایش نزدیک می‌کرد.

 ریحانه در حالی‌که اشک در چشمانش حلقه زده، می‌گوید: «خبر بسته شدن دانشگاه‌ها و اینکه قرار نیست امتحان کانکور بدهم، دومین انفجاری بود که در زندگی‌ام تجربه کردم. در حمله‌ی انتحاریِ کاج، سلامت جسمم را از دست دادم اما در دومی، تمام آرزوهایم مُردن.»

او یکی از ده‌ها دختری بود که انتحاری، فرصت شرکت در کانکور را از او گرفت. با وجود جراحت و درد، امید داشت سال بعد درس بخواند، اما دستور طالبان برای بسته‌شدن دانشگاه‌ها همه‌ی آرزوهایش را نقش بر آب کرد.

 به گفته‌ی خودش: «دانشگاه طبی کابل و دکتر شدن آرزوی من بود. هر روز مسیر یک و نیم ساعته مکتب را پیاده می‌رفتم، از خوراک و پوشاکم می‌زدم تا فیس کورس پیدا کنم و برای کانکور آماده شوم. اما همه‌ی این تلاش‌ها یک‌باره به هیچ تبدیل شد.»

پزشکان و روان‌شناسان، پیامدهای ادامه‌ی وضعیت ریحانه را نگران‌کننده می‌دانند و هشدار می‌دهند که در صورت اقدام نکردن برای درمان، خطرات و دردهای جدی در انتظار او خواهد بود.

مریم جعفری، پزشک اورتوپدی ریحانه، در گفت‌وگو با رسانه‌ی رخشانه می‌گوید که او با چند مشکل جدی روبه‌رو است: ستون فقراتش دچار کیفوز (Kyphosis) شده و پشتش به‌طور غیرطبیعی خمیده است، عضلاتش به دلیل آسیب‌ها سفت شده و دچار اسپاسم( spasm) شدید و مزمن عضلانی شده که حرکت عضلات و مفاصلش را محدود می‌کند و حتی انجام کارهای ساده‌ی روزمره را دشوار کرده است.

خانم جعفری هشدار می‌دهد که اگر ریحانه ورزش و فیزیوتراپی منظم انجام ندهد، وضعیتش بدتر خواهد شد.

محمد حسین سعادت، روان‌شناس و استاد دانشگاه در کابل نیز می‌گوید تجربه‌ی حمله‌ی انتحاری و از دست رفتن فرصت‌های تحصیلی، اثرات روانی عمیقی بر بازماندگان می‌گذارد.

به گفته‌ی او، افراد ممکن است خاطرات حادثه را ناخواسته به یاد آورند، کابوس ببینند، بی‌خواب شوند، دچار اضطراب شدید و نگرانی مداوم شوند و حتی حس ناامیدی و افسردگی عمیق پیدا کنند. بسته شدن دانشگاه‌ها و از دست رفتن مسیر تحصیلی می‌تواند این فشارها را تشدید کند، به کاهش عزت نفس، احساس ناکامی و گرایش به رفتارهای پرخطر منجر شود.

آقای سعادت تأکید می‌کند که بدون مداخله روانی، این زخم‌های روانی می‌توانند سال‌ها با فرد باقی بمانند. از نظر او، حمایت خانواده و دوستان، حضور در گروه‌های حمایتی، روان‌درمانی، بازگشت به تحصیل و فعالیت‌های خلاقانه مانند نوشتن و هنر می‌تواند به کاهش اثرات روانی و بازسازی روحیه کمک کند.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

پشتو English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری