منبع: ویبسایت آسو
بازنشر: رخشانه
اشاره: این مطلب در باره نوال سعداوی، یکی از نویسندگان معروف مصری در ویبسایت آسو، زیر عنوان:«نوال سعداوی: رماننویس، پزشک و کنشگر برجستهی مصری» منتشر شده است.
نوال سعداوی، رماننویس، پزشک، جامعهشناس و کنشگر برجستهی مصری روز ۲۱ مارس ۲۰۲۱ در سن ۸۹ سالگی درگذشت. او که نویسندهی بیش از ۵۰ کتاب است، در سال ۲۰۰۷، در یکی از مصاحبههای متعددی که با او انجام دادم خودش را اینگونه معرفی کرد: «من یک آفریقایی و از مصر هستم، نه اهل خاورمیانه. من جهانسومی نیستم. فقط یک جهان وجود دارد، یک جهان اقتصادی کاپیتالیستی و نژادپرست. من از بچگی فمینیست شدم، همان زمانی که شروع کردم به پرسش و متوجه شدم که زنان مورد ظلم و تبعیض هستند.»
اگر چه معروفترین اثر سعداوی، دختر ایزیس، شرحی است که در مورد زندگی خودش نوشته، اما او حرفهی اصلی خود را رماننویسی میدانست: «من رماننویس هستم و اکثر کتابهایم رمان هستند.»
در حقیقت او همیشه مشغول نوشتن رمان بود. اثری که در سال ۲۰۰۴ با عنوان «رمان» به انتشار رساند اینگونه آغاز میشود: «این رمان خشم عظیمی برانگیخت…»
احتمالاً نقطهی مناسب برای شروع ارزیابی آثار او کارکرد و مشخصاتی است که برای رمان در نظر داشت. تمام رمانهای سعداوی به زبان عربی نوشته شده است و هنگامی که از او دربارهی ترجمهی آثارش پرسیدند در جواب گفت: «آیا میتوانید موسیقی را ترجمه کنید؟ رمان را هم نمیتوانید ترجمه کنید. حداقل ۳۰ درصد روح اثر در ترجمه از بین میرود. زبان جسم و روح و ذهن است…. ما به زبان مادریمان خواب میبینیم.» البته او اعتراف کرده بود که مقالاتش را به زبان انگلیسی مینویسد.
سعداوی به معنای واقعی کلمه یک بتشکن بود. رمانهای او در جهانی که به شدت چندپاره، قبیلهای، نژادپرست، ضدعلم و به طرز بیشرمانهای جنسیتزده شده بود، حقایقی را بیان میکرد که او را نزد بسیاری از حکومتها و نظامها نامحبوب میساخت. وقتی از او پرسیده بودند که آیا سیاستمداری هست که برایش قابلاحترام باشد در جواب گفته بود: «در یک سیستم ظالمانه حتی فرشتگان نیز به فساد کشیده میشوند. کسی را به یاد ندارم که به وعدههایش عمل کرده باشد.»
علاقهی شدید او به بررسی یک وضعیت و تجزیه و تحلیل عناصرش، حتی مواقعی که حقیقت توسط تبلیغات فریبنده تحریف میشد، تحسینبرانگیز بود. یک بار در صحبتهایش به من گفت: «اگر حقیقت را نگویم شایستهی این نیستم که مرا نویسنده بنامند.»
او در زندگینامهاش مینویسد: «حافظه هیچ وقت کامل نیست. همیشه بخشهایی هست که زمان آنها را از میان برداشته. نوشتن راهی برای بازیابی این بخشهاست، راهی برای بازگرداندن بخشهای گمشده و کاملتر کردن حافظه. اگر حافظه به معنای به یاد آوردن وقایعی است که قبلاً اتفاق افتاده، بازآفرینی یک واقعه با بهره گرفتن از خلاقیت امکانپذیر است.»
سعداوی باور داشت که برای کامل بودن، برای پیدا کردن قطعات گمشدهی زندگی باید از علم، خلاقیت و هنر به یک اندازه بهره گرفت. او میگوید: «من یک پزشک هستم… غرق در خون. ترجیحم این است که کنار مردمِ سالم باشم. میخواستم رقصنده بشوم اما پدرم گفت رقصیدن یعنی تنفروشی.»
سعداوی که از سن کم با این تناقضات مواجه شده بود همیشه به دنبال تغییر وضعیت موجود بود و نوشتههایش به طور خاصی سیاسی بودند. آثار او اغلب در زمرهی ادبیات سیاسی و زندگینامه دستهبندی شدهاند؛ اما این نگاه، هنر و خلاقیت موجود در آثارش را نادیده میگیرد. یک بررسی دقیقتر متوجه پیوند سیاست با زندگیاش و خلاقیتی که الهامبخش او بوده میشود.
نوشتههای او البته جنبهی علمی و غیرعاطفی نیز دارند. سعداوی بدون آن که در ورطهی عشق رمانتیک یا احساساتیگرایی افراطی بیفتد به بررسی مسائل میپردازد. برای ارزیابی و لذت بردن از آثارش باید این نکتهی مهم را در ذهن داشت.
او چندین بار نامزد جایزهی نوبل ادبیات شده بود اما میگفت: «مردم سیاست من را نمیپسندند». در مصاحبهای که سال ۲۰۱۲ در بالتیمور با او انجام دادم گفت: «به خودم میبالم نه به خاطر اینکه کارهای فوقالعادهای انجام دادهام بلکه به خاطر اینکه هیچ وقت تغییر نکردم. مردم معمولاً اهل مصالحه هستند اما من با افتخار میگویم که هیچ وقت حاضر به مصالحه نشدهام.»
اصرار او به ابراز دیدگاههایش در مورد حقیقت وضعیت زنان، دین و سیاست دلیل اصلی استقبال همیشگی مخاطبان از آثارش است. او هیچ وقت از دیدگاههایش عقبگرد نکرد زیرا وضعیت زنان در سراسر جهان از بسیاری جهات تغییری نکرده است و هنوز سنتهایی هستند که سرسختانه بر زنان تحمیل میشوند، سنتهایی که او معتقد بود نیاز به توجه ویژه دارند.
سعداوی در سال ۱۹۳۱ در روستایی خارج قاهره به دنیا آمد. او محدودیتهایی را که اکثر زنان روستایی به واسطهی دین، جنسیت و استعمار تحمل میکردند نپذیرفت.
در سال ۱۹۵۵ با مدرک روانپزشکی از دانشگاه قاهره فارغالتحصیل شد و بعدها به مقام ریاست وزارت بهداشت عمومی در مصر منصوب شد. از حدود ۵۰ سال قبل که نوشتن را آغاز کرد، کتابهایش از جمله نمایشنامهی خدا از جلسهی ملاقات سران استعفا میدهد ( ۲۰۰۶) بر مسائل زنان به خصوص زنان عرب، جنسیت و جایگاه حقوقی آنها تمرکز داشته است. سال ۱۹۷۲، اولین اثر غیرداستانی او به نام زنان و سکس، مخالفت مقامات عالیرتبهی سیاسی و مذهبی مصر را برانگیخت و وزارت بهداشت تحت فشار او را اخراج کرد. فشارهای مشابهی باعث شد که از سمتش به عنوان سردبیر ارشد یک نشریهی پزشکی و دستیار دبیر کل انجمن پزشکی مصر عزل شود.
سعداوی در فاصلهی سالهای ۱۹۷۳-۱۹۷۶ به پژوهش در مورد زنان و بیماریهای روانی پرداخت. در سال ۱۹۷۷ مشهورترین اثرش با عنوان چهرهی پنهان حوا را منتشر کرد که موضوعات حساس مرتبط با زنان عرب از جمله خشونت علیه کودکان دختر، مثلهسازی اندام جنسی دختران، تنفروشی، روابط جنسی، ازدواج، طلاق و بنیادگرایی اسلامی را پوشش میداد.
او از ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۰ به عنوان مشاور سازمان ملل متحد در برنامهی زنان در شمال آفریقا و خاورمیانه مشغول به کار بود و بعدها در سال ۱۹۸۰ در اوج مبارزهی طولانیاش برای آزادی اجتماعی و فکری زنان مصری در دوران رژیم انور سادات زندانی شد. سال ۱۹۸۲ از زندان آزاد شد و در ۱۹۸۳ کتاب خاطراتی از زندان زنان را منتشر کرد، کتابی که در آن به حملات جسورانهاش علیه رژیم مصر ادامه داد. در همین سال ترجمهی انگلیسی زن در نقطهی صفر که در سال ۱۹۷۵ به زبان عربی منتشر شده بود به بازار آمد.
سعداوی حتی پس از آزادی از زندان نیز توسط مخالفان آثارش که عمدتاً بنیادگران اسلامی بودند بارها مورد تهدید قرار گرفت و قبل از آنکه مصر را برای تدریس به عنوان استاد مهمان در دانشگاههای اروپا و آمریکای شمالی ترک کند، برای چندین سال مأموران مسلح مقابل خانهاش در جیزه مستقر بود.
زندگی سعداوی وقف نویسندگی، روزنامهنگاری و سخنرانی در مورد مسائل زنان بود. در سال ۲۰۰۲، مقامات مصر تلاش کردند به اجبار او را به طلاق از همسرش وادار کنند اما حمایتهای بینالمللی باعث شد بتواند در دادگاه پیروز شود. در سال ۲۰۰۴ خودش را در انتخابات ریاست جمهوری مصر نامزد کرد. در سال ۲۰۰۷ جنجالها بر سر نمایشنامهی خدا از جلسهی ملاقات سران استعفا میدهد بالا گرفت. او معتقد بود کسانی که او را محکوم میکنند نمایشنامه را نخواندهاند.
قدرت نوال سعداوی در این بود که کتابهایش ــ چه آنها که با لحنی خشک و علمی نوشته شده بودند و چه آنهایی که بیاندازه خلاقانه بودند ــ به عنوان سلاح در جنگی دیده میشدند که هنوز پیروزی در آن به دست نیامده است.