هانیه فروتن
«زبیده» میان ذره ذره آب شدن دختراناش و جای خالی آنها، گزینه دوم را انتخاب کرد. او به سه دختر جوان و یک پسرش اجازه داد که برای همیشه از کنارش بروند.
فرزندان زبیده پس از سقوط افغانستان به آلمان پناهنده شدهاند. این جدایی برای زبیده هرگز آسان نبوده، به گفتهی خودش این روزها وقتی که زیاد دلتنگ میشود به قفسههای کتاب آنها خیره میشود.
این گزارش، قصه جدایی و ناگزیری مادرانی است که با سقوط افغانستان فرزندانشان مجبور به ترک کشور شدهاند.
طالبان در ۱۵ آگست سال ۲۰۲۱ میلادی برای دومینبار افغانستان را گرفتند. یک بار دیگر موج مهاجرتدستهجمعی و هزاران قصهی جدایی رقم خورد.
زبیده ۴۳ساله یکی از این بیشمار زنان است. او هنوز در کابل زندگی میکند و روزهای تلخ دوری از فرزنداناش را پشت سر میگذارد، اما نه به تلخکامی روزهایی که دختراناش در کابل بود: «دخترانم پیش چشمم ذره ذره آب میشدند، هر روز لاغرتر و ضعیفتر از قبل، آنها را که در آن وضعیت میدیدم، پنهانی گریه میکردم… دخترانم به حدی افسرده شده بودند که حتی تا سر کوچه نمیرفتند. مثل سابق با اشتیاق کتاب نمیخواندند».
طالبان محدودیتهای گستردهای را بر زندگی زنان در افغانستان وضع کردهاند. به تازگی وزارت خارجه امریکا در گزارش سالانه خود گفته است، طالبان زنان را از حوزه عمومی حذف کردهاند.
زبیده که نقش برجستهای در بیرون کردن دختراناش از افغانستان داشته میگوید، خوشحال است که دیگر کسی مانع پیشرفت دختراناش نمی شود. فرزندان زبیده از طریق بورسیه دانشگاه به پرتگال و از آنجا به آلمان پناهنده شدهاند.
به گفته زبیده، همزمان با ورود طالبان به کابل، دو دختر او که هرکدام ۲۴-۲۵ سال سن دارند، تازه دوره لیسانس خود را در رشتههای اقتصاد و ژورنالیزم از دانشگاههای «کابل و بلخ »به پایان رسانیده بودند. دختر سومش نیز که اکنون ۲۰ ساله است در انتظار آزمون کانکور بود که طالبان مکتبها را بستند.
زبیده در حالی که اشک خود را با چادر سفیدی که بر سر دارد پاک میکند، میگوید: «درد دوری شان طاقتم را طاق میکند ولی چارهای جز صبر ندارم».
قصهی جدایی و ناگزیری، حکایت زندگی مادران زیادی است که در فراق فرزندانشان چشمتر دارند.
محمد ۲۹ ساله در روزهای اول سقوط کابل، درست زمانی که میدان هوایی کابل جای سوزن انداختن نبود، به میدان هوایی رفت. به قول مادرش، او خوشبخت بود که یکی از قربانیان انفجار مرگبار میدان هوایی کابل نبود.
در روزهای اول پس از سقوط کابل، انفجار نیرومندی در کنار درب ورودی ابی ( Abbey Gate) میدان هوایی کابل رخ داد. قربانیان که شمارشان به بیش ۱۷۰ نفر میرسید، بیشتر غیرنظامیان بودند.
محبوبه، مادر محمد ۵۲سال عمر دارد و در روستای دوردستی در ولسوالی جاغوری ولایت غزنی زندگی میکند. او بستهی سوغات پیچیده شده در یک دستمال گل گلی را که قرار بود به پسرش در کابل بفرستد هنوز در طاقچه خانه در کنار قاب عکس محمد همانطور بسته شده گذاشته است؛ میگوید، منتظر است که کسی کانادا برود و سوغاتیاش را به محمد برساند.
محبوبه گفته: «مشغول تهیه سوغاتی بودم که از جاغوری به پسرم در کابل بفرستم اما خبر سقوط ما را وحشتزده کرد و کمکش کردیم که از افغانستان خارج شود».
مدینه و راضیه که هر دو در کابل زندگی میکنند. فرزندانشان تا پیش از طالبان در اداره امور ریاست جمهوری کار میکردند. آنها که پس از بازگشت طالبان به قدرت مجبور به ترک کشور و خانوادهی شان شدند، اکنون در شیکاگو و ویرجنیای امریکا زندگی میکنند.
مدینه میگوید دیگر نگران دیر آمدن، خاموش شدن تلفن و شایعاتی نیست که روزها او را به وحشت میانداخت: «پسرم تنها نانآور خانواده بود اما خوشحالم که اکنون در محیط امن زندگی میکند».
مدینه که سن خود را به شکل تقریبی ۴۱سال میداند، با نشان دادن داروهایش میگوید بعد از مهاجر شدن پسر ۲۸ ساله اش به امریکا، دچار شوک عصبی شده و هنوز برای آرامنگهداشتن خود از داروهای آرامبخش استفاده میکند. براساس توصیه پزشک باید به مدت نه ماه تحت تداوی باشد.
راضیه ۵۵ساله همدرد و همسایه مدینه است. به گفتهی خود او، دو و نیم ماه از آخرین صبحانهای که برای خود آماده کرده میگذرد. منظورش این است که دوری از فرزندش خورد و خوراکاش را گرفته است.
پسر ۲۹ سالهی راضیه در اداره امور ریاستجمهوری حکومت پیشین افغانستان کار میکرد. به گفتهی مادرش او این پست را با صد خوندل به دست آورده بود که با آمدن طالبان مجبور شد افغانستان را ترک کند.
راضیه میگوید از اینکه پسرش حالا در جای امنی زندگی میکند خوشحال است، اما این جدایی امان او را بریده است.
سهیلا ۲۰ساله دختر راضیه است. او به رسانهی رخشانه گفته است: «هر باری که مادرم تلفنی با برادرم حرف میزند به اتاقش رفته، لباس او را بغل گرفته و گریه میکند».
از زبیده که دخترانش را به دور از خطر به کشورهای دیگر فرستاد، تا محبوبه، مدینه و راضیه که فرزندانشان در سرزمینهای دور زندگی میکنند، هریک از آنها درد فراق را به جان خریده تا فرزندانشان دور از خطر زندگی کنند.
مسئلهی جدایی مادر از فرزند چیزی است که به باوران روانشناسان نه تنها روی مادر بلکه روی فرزند نیز تاثیر میگذارد.
نصرالله ظریف، روانشناس و استاد دانشگاه معتقد است که عاطفه و صمیمیتی که بین اعضای خانواده طی سالیان دراز رشد میکند، نباید بهیکبارگی گسسته شود.
به گفتهی این روانشناس: «این عاطفه و صمیمیت باید سلسلهوار حفظ شود و لازم است که دیدوبازدیدها از اعضای خانواده به مدتزمان خیلی طولانی موکول نشود چون ادامهی این وضعیت منجر به ایجاد اضطراب و سایر بیماریهای روانی میشود که شخص را در مقابل بیماریهای جسمی نیزآسیبپذیر میسازد».
اما زندگی در افغانستان دیگر آسان نیست. مخصوصا برای دخترانی که از ابتدایی ترین حقوق انسانی شان برخوردار نیستند.
مرضیه ۴۹سال دارد و مادر چهار دختر است. او گفته است، دختراناش افسرده شده و او در تلاش است آنها را از افغانستان بیرون کند. به گفتهی خودش، تمام تلاشش در حال حاضر پیدا کردن راهی است تا بتواند هرچهار دخترش را بیرون از افغانستان بفرستد.
دختران او که هرکدام ۱۴،۱۵،۱۸ ساله هستند، در حال حاضر هرسه شان از مکتب محروم شده اند. دختربزرگاش ۲۷ سال سن دارد که بعد از ختم دانشگاه مجبور شده به خیاطی رو بیاورد.
بازگشت طالبان به قدرت موج کمسابقهای از مهاجرت جوانان را در پی داشته است. ارقام ارایه شده از سوی اداره مهاجرت سازمان ملل نشان میدهد که افغانستان پس از سوریه و اوکراین، به دلیل حضور طالبان بیشترین جمعیت آواره را در جهان تشکیل میدهد.
گزارش کمیشنری عالی سازمان ملل در امور پناهندگان نشان میدهد که در حال حاضر ۸.۲ میلیون افغان در ۱۰۳ کشور جهان بهعنوان مهاجر زندگی میکنند.
یادداشت: نامها به درخواست مصاحبه شوندهها در این گزارش مستعار است.