هانیه فروتن
حقوق ناچیز، کار سنگین، کمبود تجهیزات و نیروی کاری و علاوه بر اینها، ستم طالبان، داکتران زن را در افغانستان با چالشهای بزرگی مواجه ساخته است.
در این گزارش، رسانهی رخشانه توانسته با یک داکتر و یک پرستار زن در یکی از شلوغترین شهرهای افغانستان، کابل، صحبت کند.
هر دو نام در این گزارش، به دلیل نگرانی منابع، مستعار انتخاب شده و بنا به درخواست آنها، نام محل کارشان نیز ذکر نشده است.
حاکمیت طالبان باعث فرار گستردهی داکتران و کادر درمان از افغانستان شده است. در کنار آن، قطع کمکهای بینالمللی، بحران بزرگتری را در نظام صحی کشور رقم زده که بیش از همه، دسترسی زنان به خدمات درمانی را محدود کرده است.
عاطفه: داکتری در خط مقدم بحران
عاطفه هر روز صبح، پیش از طلوع خورشید، درحالیکه شهر کابل هنوز در سکوت است، برای رفتن به سر کار آماده میشود. او لباس بلند و سیاه خود را میپوشد، نه از سر انتخاب، بلکه به گفتهی خودش، برای فرار از نگاههای سختگیرانه طالبان که هر حرکت زنان را زیر ذرهبین دارند.
عاطفه ۳۰ ساله، متخصص زنان و زایمان است و با همان پوشش اجباری راهی شفاخانهای در کابل میشود؛ جایی که صدها زن چشمانتظار مهارت و مهربانی او هستند.
عاطفه متخصص نسایی-ولادی است و هفت سال میشود که در نظام صحی افغانستان در ولایتهای مختلف کار میکند. اکنون، او یکی از معدود پزشکان زنی است که در شفاخانههای کابل هنوز به کار ادامه میدهد.
اما کمبود تجهیزات پزشکی، نبود داروهای حیاتی، کاهش شدید حقوق و فشارهای مداوم طالبان، کار او را به چالشی طاقتفرسا بدل کرده است.
عاطفه در گفتوگو با رسانهی رخشانه میگوید: «با آمدن امارت {طالبان}، مشکلات ما در شفاخانه دو برابر شده. از کمبود معاش گرفته تا نبود داکتر زن که به یک بحران بزرگ تبدیل شده.»
به گفتهی او «در هیچ جای دنیا داکتری نیست که در یک روز ۳۰ عمل جراحی انجام دهد، اما وقتی نیروی کاری نباشد، چارهای جز این نداریم.»
روزهای کاری عاطفه به طرز باورنکردنی سنگین است. در روزهایی که نوبت او در بخش سرپایی (OPD) است، بهتنهایی بیش از صد بیمار را معاینه میکند. در روزهایی که در اتاق عمل حضور دارد، در ۲۰ تا ۳۰ عمل جراحی شرکت میکند و اغلب حدود ۱۰۰ بیمار بستری را نیز ویزیت میکند.
این حجم کار طاقتفرسا با دستمزدی ناچیز همراه است که حتی کفاف نیازهای اولیه زندگیاش را نمیدهد.
او میگوید: «کارمندی که قبلاً ۱۶ هزار افغانی معاش میگرفت، حالا ۹ یا ۱۰ هزار میگیرد. این پول حتی برای مخارج ابتدایی کافی نیست.» اما چالشهای عاطفه تنها به کمبودها محدود نمیشود.
عاطفه با فشارهای غیرمنطقی از سوی برخی اعضای طالبان نیز روبرو شده است. او خاطرهی تلخی را به یاد میآورد: «یکی از طالبان، بیماری ۷۰ ساله را آورد و به زور خواست هیسترکتومی انجام شود. هرچه توضیح دادیم که بیمار به دلیل سن بالا و فشار خون تحمل عمل را ندارد، گوش نکردند و فشار آوردند که باید عمل کنیم. بیمار یک هفته بعد فوت کرد.»
این تجربهها در کنار نظارت نیروهای امر به معروف و نهی از منکر طالبان که روزانه برای رصد کردن پوشش داکتران زن به شفاخانه هجوم میآورند، روح عاطفه را خسته کرده است.
آمار مرگومیر مادران در شفاخانه محل کار عاطفه نیز گواه وخامت اوضاع است. او میگوید از زمان بازگشت طالبان، مرگ مادران از یک یا دو مورد در ماه به پنج مورد افزایش یافته است.
بسیاری از این مرگها به دلیل بیماریهای قابل پیشگیری مانند عفونت یا خونریزی پس از زایمان رخ میدهد، اما تأخیر در مراجعه به شفاخانه به دلیل محدودیتهای طالبان، جان زنان را میگیرد.
عاطفه میافزاید: «بسیاری از بیماران وقتی به ما میرسند که دیگر دیر شده. اگر زودتر میآمدند، میشد نجاتشان داد.»
یکی دیگر از مشکلات، کمبود نیروی انسانی است. پس از فروپاشی نظام پیشین، نیمی از همکاران عاطفه کشور را ترک کردند و هیچ داکتر جدیدی استخدام نشده است.
زنانی که در انتظار آزمون شورای پزشکی (اگزیت ایگزم) هستند، از سوی طالبان اجازه شرکت در آزمون را نمییابند. این آزمون در نظام صحی افغانستان برای دانشجویان رشتههای پزشکی طراحی شده که دانشجویان از این طریق رسما وارد بخش صحت میشوند.
به گفتهی عاطفه، بسیاری از پزشکان باقیمانده نیز به سن بازنشستگی رسیدهاند و توان تحمل این حجم کار را ندارند. کمبود دارو و تجهیزات هم مزید بر علت شده و روند درمان را دشوارتر کرده است.
مدینه: پرستاری در تنگنای فشار کار و فقر
در سوی دیگر شهر، مدینه، یک پرستار ۲۹ ساله، صبح زود آماده میشود تا روزی دیگر را در نبردی خاموش با محدودیتهای طالبان در بیرون و کمبودهای فراوان در محل کارش آغاز کند.
او تنها نانآور خانواده پنجنفرهاش است و پس از سکته مغزی شوهر خواهرش، مسوولیت تأمین مخارج خانواده او را نیز بر عهده گرفته است.
مدینه با خستگی که در صدایش معلوم است، میگوید: «اگر کار نکنم، دو خانواده گرسنه میمانند.» چالشهایی که مدینه بر میشمارد، شباهت زیادی به مشکلات عاطفه دارد؛ حقوق ناچیز، حجم بالای بیماران و رفتارهای زورگویانهی برخی اعضای طالبان.
او میگوید: «معاشم از ۱۸ هزار افغانی به ۱۰ هزار کاهش یافته و گاهی سه یا چهار ماه طول میکشد تا همان را هم پرداخت کنند.»
این درآمد اندک در برابر هزینههای بلند زندگی در کابل، مدینه را در تنگنای مالی قرار داده است. او همچنین از نظارت سختگیرانه اداره امر به معروف و نهی از منکر طالبان شکایت دارد.
به گفتهی او «برای رفتن از یک بخش به بخش دیگر شفاخانه، باید اجازه کتبی بگیریم. یک بار بهخاطر احوالپرسی ساده با یک داکتر مرد، از اداره سمع شکایات تماس گرفتند و هشدار دادند که مراقب رفتارم باشم.»
در موردی دیگر، یکی از اعضای طالبان به دلیل پوشیدن لباس رنگی به او تذکر داد و تهدید به اخراج کرد. این محدودیتها فضای کار را برای زنان به شدت تنگ کرده و مدینه را در معرض فشار روانی دائمی قرار داده است.
بخش صحت، از معدود حوزههایی است که طالبان پس از بازگشت به قدرت در افغانستان، به زنان اجازهی کار در آن را دادهاند، اما با محدودیتهای بیشمار.
مدینه با چشمانی اشکآلود ادامه میدهد: «هر روز با ترس و فشار کار میکنم، اما چارهای ندارم؛ خانوادهام به من وابستهاند.»
او همچنین خاطره تلخ دیگری را به یاد میآورد: «در ماه حمل، بیماری از بستگان طالبان که سکته مغزی کرده بود، فوت کرد. خانوادهاش ما را متهم به کمکاری کردند.»
مدینه در شیفتهای شب نیز کار میکند، جایی که باید به دهها بیمار رسیدگی کند. او میگوید: «در یک روز معمولی، به بیش از ۵۰ بیمار رسیدگی میکنم و در شیفت شب، گاهی این تعداد بیشتر میشود.»
عاطفه و مدینه، هر یک به شیوهی خود، در برابر سختیها مقاومت میکنند. عاطفه با عشق به حرفهی پزشکی و تعهد به نجات جان زنان، هر روز به شفاخانه بازمیگردد، حتی اگر این کار به معنای تحمل فشارهای طاقتفرسا باشد.
او میگوید: «هر بار که جان مادری را نجات میدهم، حس میکنم هنوز امیدی هست.» مدینه اما انگیزهاش را در مسوولیت خانوادگی مییابد. او ستون دو خانواده است و با وجود خستگی و ناامیدی، تسلیم نمیشود.
کمبود پزشک زن، نبود تجهیزات و دارو و محدودیتهای طالبان، جان هزاران نفر را به خطر انداخته است.
شبکه تحلیلگران افغانستان در گزارشی نوشته است که پس از تسلط طالبان بر افغانستان، مراکز صحی و کادر پزشکی حدود ۵۰ درصد کاهش یافته است.
این گزارش که وضعیت خدمات صحی در سال گذشته میلادی در افغانستان را نشان میدهد، گفته است زنان در بسیاری نقاط افغانستان مجبوراند مسافتهای طولانی را طی کنند و بنا به محدودیتهای اعمال شده، قادر به انجام این کار بدون محرم نیستند.
عاطفه نیز افزایش مرگومیر مادران، مهاجرت پزشکان و «جهالت» طالبان در فهم ضرورتهای امروز را زنگ خطری برای آینده توصیف میکنند.
همین حالا نیز در بخشی که عاطفه کار میکند افغانستان یکی از پر مرگومیر ترین کشورها برای مادران است.
صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) میگوید که یک سوم زنان در افغانستان بدون دسترسی به امکانات صحی زایمان میکنند.
این در حالی است که طالبان دانشگاهها را بر روی دختران بستهاند و همزمان آنها اجازه رفتن به انستیتوتهای طبی را هم ندارند.
نصیراحمد فایق، سرپرست نمایندگی دایمی افغانستان در سازمان ملل متحد در شصتوسومین اجلاس کمیسیون توسعهای اجتماعی این سازمان گفته است، با منع تحصیل دختران افغانستان در انستیتوتهای طبی، مرگومیر مادران افزایش خواهد یافت.
عاطفه و مدینه، مانند بسیاری از زنان دیگر به توصیف خودشان مقابل این طوفان ایستادهاند، اما تا کی میتوانند ادامه دهند؟
عاطفه میگوید: «گاهی فکر میکنم اگر اوضاع بدتر شود، شاید مجبور شوم ترک کنم، اما بعد به بیمارانم فکر میکنم و میمانم.»

